
|
|
|
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه…
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه" راننده جواب داد: "واقعاً تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه رانندهی تاکسی دارم کار میکنم…!! آخه من 25 سال رانندهی ماشین حمل جنازه بودم" !!!
ملاقات ابليس با موسى (ع )
رسول خدا(ص ) فرمود: موسى (ع ) در مكانى نشسته بود، ناگاه شيطان كه كلاه دراز و رنگارنگى بر سر داشت ، نزد موسى (ع ) آمد و (به عنوان احترام موسى ) كلاهش را از سرش برداشت و در برابر موسى (ع ) ايستاد و سلام كرد، و بين آن دو چنين گفتگو شد:
موسى : تو كيستى ؟
ابليس : من شيطان هستم .
موسى : ابليس تو هستى ، خدا تو را دربدر و آواره كند؟
ابليس : من نزد تو آمده ام تا به خاطر مقامى كه در پيشگاه خدا دارى به تو سلام كنم .
موسى : اين كلاه چيست كه بر سر دارى ؟
ابليس : با (رنگها و زرق و برق ) اين كلاه دل مردم را مى ربايم .
موسى : به من از گناهى خبر بده كه هر گاه انسان مرتكب آن گردد، تو بر او مسلط گردى .
ابليس گفت : اذا اعجبة نفسه ، و استكثر عمله و صغر فى عينه ذنبه .
در سه مورد بر انسان مسلط مى شوم : 1 هنگامى كه او از خود راضى شود (و اعمال خود را بپسندد و خودبين باشد؛ 2 هنگامى كه او عملش را زياد تصور كند؛ 3 هنگامى كه او گناهش را كوچك بشمرد.
توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش .....
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن .....
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره ..... سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟
پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بیذارم!
جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.
به سلامتی مادر بخاطر خاک زیر پاش که بهشته
به سلامتی باغچه که خاکش منم گلش تویی خارش هرچی نامرده
به سلامتی کفتر نه به خاطراینکه دوسش دارم بلکه برای باوفابودنش
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)