FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

صفحه 22 از 41 نخستنخست ... 1218192021222324252632 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 211 به 220 از 411

موضوع: داستان های کوتاه و پند آموز

Hybrid View

  1. #1

    موتور سوار

    محل سکونت
    تهران نظام آباد
    نوع موتور
    فعلا هچ
    شغل و حرفه
    دانشجو علوم و تحقیقات
    نوشته ها
    33
    تشکر
    244
    Last Online
    04-04-1398 @ 02:36 بعد از ظهر

    پیش فرض


    ملاقات ابليس با موسى (ع )

    رسول خدا(ص ) فرمود: موسى (ع ) در مكانى نشسته بود، ناگاه شيطان كه كلاه دراز و رنگارنگى بر سر داشت ، نزد موسى (ع ) آمد و (به عنوان احترام موسى ) كلاهش را از سرش برداشت و در برابر موسى (ع ) ايستاد و سلام كرد، و بين آن دو چنين گفتگو شد:

    موسى : تو كيستى ؟
    ابليس : من شيطان هستم .
    موسى : ابليس تو هستى ، خدا تو را دربدر و آواره كند؟
    ابليس : من نزد تو آمده ام تا به خاطر مقامى كه در پيشگاه خدا دارى به تو سلام كنم .
    موسى : اين كلاه چيست كه بر سر دارى ؟
    ابليس : با (رنگها و زرق و برق ) اين كلاه دل مردم را مى ربايم .
    موسى : به من از گناهى خبر بده كه هر گاه انسان مرتكب آن گردد، تو بر او مسلط گردى .
    ابليس گفت : اذا اعجبة نفسه ، و استكثر عمله و صغر فى عينه ذنبه .
    در سه مورد بر انسان مسلط مى شوم : 1 هنگامى كه او از خود راضى شود (و اعمال خود را بپسندد و خودبين باشد؛ 2 هنگامى كه او عملش را زياد تصور كند؛ 3 هنگامى كه او گناهش را كوچك بشمرد.




    توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....
    یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
    آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش .....
    همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
    پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....
    قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
    پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
    قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....
    اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟
    پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
    جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟
    پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....
    جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام می‌خام اّبگوشت بار بیذارم!
    جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
    پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟
    جوون گفت: چرا
    پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....
    بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.
    به سلامتی مادر بخاطر خاک زیر پاش که بهشته
    به سلامتی باغچه که خاکش منم گلش تویی خارش هرچی نامرده
    به سلامتی کفتر نه به خاطراینکه دوسش دارم بلکه برای باوفابودنش

  2. تعداد 9 کاربر از ZORRO برای این پست تشکر کرده اند.


  3. #2

    موتور سوار

    نوشته ها
    1,345
    تشکر
    1,835
    Last Online
    24-11-1401 @ 11:35 بعد از ظهر

    پیش فرض

    سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه می کنند. قیمت ساعت 30 هزار تومان بوده و هر کدام نفری 10 هزار تومان پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند. بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش می گوید قیمت ساعت 25 هزار تومان بوده. این 5 هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان شاگرد 2 هزار تومان را برای خود بر میدارد و 3 هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان) حال هر کدام از آنها نفری 9 هزار تومان پرداخت کرده اند . که 3*9 برابر 27 میشود
    این مبلغ به علاوه آن 2 هزار تومان که پیش شاگرد است میشود 29 تومان
    هزار تومان باقیمانده کجاست ؟؟؟؟؟




    به همین زودی اومدی دنبال جواب یکم فکر کن
    جواب:خط اخر کاملا گمراه کنندست...27 نباید با 2 جمع بشه...27 تومان منهای 2 تومنی که شاگرد بلند کرده میشه 25 تومان که قیمت ساعت هست

  4. #3

    موتور سوار

    محل سکونت
    تهران نظام آباد
    نوع موتور
    فعلا هچ
    شغل و حرفه
    دانشجو علوم و تحقیقات
    نوشته ها
    33
    تشکر
    244
    Last Online
    04-04-1398 @ 02:36 بعد از ظهر

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط حسـن نمایش پست ها
    سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه می کنند. قیمت ساعت 30 هزار تومان بوده و هر کدام نفری 10 هزار تومان پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند. بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش می گوید قیمت ساعت 25 هزار تومان بوده. این 5 هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان شاگرد 2 هزار تومان را برای خود بر میدارد و 3 هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان) حال هر کدام از آنها نفری 9 هزار تومان پرداخت کرده اند . که 3*9 برابر 27 میشود
    این مبلغ به علاوه آن 2 هزار تومان که پیش شاگرد است میشود 29 تومان
    هزار تومان باقیمانده کجاست ؟؟؟؟؟
    جواب:خط اخر کاملا گمراه کنندست...27 نباید با 2 جمع بشه...27 تومان منهای 2 تومنی که شاگرد بلند کرده میشه 25 تومان که قیمت ساعت هست
    با این وضع پول ساعت برای خریداران 27 تموم میشه 25 +2 که شاگرد برداشت پس اینکه میگی 3*9=27 و با اون 2 هزار میشه 29 کلا غلط هست
    به سلامتی مادر بخاطر خاک زیر پاش که بهشته
    به سلامتی باغچه که خاکش منم گلش تویی خارش هرچی نامرده
    به سلامتی کفتر نه به خاطراینکه دوسش دارم بلکه برای باوفابودنش

  5. کاربر زیر از ZORRO برای این پست تشکر کرده است


  6. #4

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,100
    تشکر
    2,556
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    22-03-1404 @ 01:55 بعد از ظهر

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط حسـن نمایش پست ها
    سه نفر برای خرید ساعتی به یک ساعت فروشی مراجعه می کنند. قیمت ساعت 30 هزار تومان بوده و هر کدام نفری 10 هزار تومان پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند. بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش می گوید قیمت ساعت 25 هزار تومان بوده. این 5 هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان شاگرد 2 هزار تومان را برای خود بر میدارد و 3 هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان) حال هر کدام از آنها نفری 9 هزار تومان پرداخت کرده اند . که 3*9 برابر 27 میشود
    این مبلغ به علاوه آن 2 هزار تومان که پیش شاگرد است میشود 29 تومان
    هزار تومان باقیمانده کجاست ؟؟؟؟؟




    به همین زودی اومدی دنبال جواب یکم فکر کن
    جواب:خط اخر کاملا گمراه کنندست...27 نباید با 2 جمع بشه...27 تومان منهای 2 تومنی که شاگرد بلند کرده میشه 25 تومان که قیمت ساعت هست
    سوال عملاً در حال گول زدن شماست و اصلاً به این موضوع توجه نمیکنید.
    -----
    قیمت ساعت+انعام شاگرد که برای خود بر میدارد میشود میشود 25هزار تومان + 2هزار تومان که هر کدام از 3دوست با پرداخت 9هزار تومان آن پول را تهیه میکنند و 3 هزار تومان بقیه دستشان میماند.ولی سوال هم آمده ان 25+2=27 را حساب کرده و دوباره 2 هزار تومان را خواسته با آن جمع کند که شده 29 هزار تومان ! و اصلاً به آن 3هزار تومان دست خود اشخاص اشاره نکرده که در آن صورت کلاً باید 32 هزار تومان پول در جریان بوده باشد، در حالی که 3دوست کلاً 30هزارتومان پول را در جریان این ماجرا گذاشته اند و از این موضوع پی میبریم که 2هزار تومان الکی این بین جمع شده است.
    سوال آسانی است و فکر میکنم ارزش چند ثانیه فکر کردن را هم ندارد، چرا که اصلاً معما نیست
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  7. کاربر زیر از BKING برای این پست تشکر کرده است


  8. #5

    موتور سوار

    محل سکونت
    تهران نظام آباد
    نوع موتور
    فعلا هچ
    شغل و حرفه
    دانشجو علوم و تحقیقات
    نوشته ها
    33
    تشکر
    244
    Last Online
    04-04-1398 @ 02:36 بعد از ظهر

    پیش فرض

    یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، یه مرد بود که تنها زندگی می کرد. یه زن بود که اونم تنها زندگی می کرد . زن غمگین به آب رودخانه نگاه می کرد . مرد به آسمان نگاه می کرد و غمگین بود
    .خدا هم اونها را می دید و غمگین بود
    :خدا به اونها گفت

    بندگان محبوب من همدیگر را دوست بدارید و با هم مهربان باشید

    مرد سرش را پایین انداخت و به آب رودخانه نگاه کرد و در آب زن را دید . زن به آب رودخانه نگاه می کرد، مرد را دید
    خدا به آنها مهربانی بخشید و آنها خوشحال شدند، خدا خوشحال شد و از آسمان باران بارید
    مرد دستهایش را بالای سر زن گرفت تا زیر باران خیس نشود، زن خندید

    :خدا به مرد گفت

    به دستان تو قدرت می دهم تا خانه ای بسازی و هر دو در آن آسوده زندگی کنید

    مرد زیر باران خیس شده بود، زن دستهایش را بالای سر مرد گرفت ، مرد خندید

    :خدا به زن گفت

    به دستان تو همه ی زیبایی ها را می بخشم تا خانه ای را که او می سازد، زیبا کنی

    مرد خانه ای ساخت و زن خانه را گرم و زیبا کرد . آنها خوشحال بودند و خدا خوشحال بود

    یک روز زن، پرنده ای را دید که به جوجه هایش غذا می داد، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد تا پرنده میان دستهایش بنشیند، اما پرنده نیامد، پرواز کرد و رفت و دستهای زن رو به آسمان ماند، مرد او را دید، کنارش نشست و دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد

    خدا دستهای آنها را دید که از مهربانی لبریز بودند، فرشته ها در گوش هم پچ پچی کردند و خندیدند

    خدا خندید و زمین سبز شد

    :خدا گفت

    از بهشت شاخه ای گل به شما خواهم داد

    فرشته ها شاخه ای گل به دست مرد دادند، مرد گل را به زن داد و زن آن را در خاک کاشت، خاک خوش بو شد

    پس از آن کودکی متولد شد که گریه می کرد، زن اشک های کودک را می دید و غمگین بود، فرشتها به او آموختند که چگونه طفل را در آغوش بگیرد و از شیره جانش به او بنوشاند
    مرد زن را دید که می خندد، کودکش را دید که شیر می نوشد، بر زمین نشست و پیشانی بر خاک گذاشت

    خدا شوق مرد را دید و خندید، وقتی خدا خندید، پرنده بازگشت و بر شانه ی مرد نشست

    :خدا گفت

    با کودک خود مهربان باشید ، تا مهربانی را بیاموزد، راست بگویید، تا راستگو باشد، گل و آسمان و رود را به او نشان دهید، تا همیشه به یاد من باشد

    روزهای آفتابی و بارانی از پی هم می گذشت، زمین پر شده بود از گل های رنگارنگ و لابلای گل ها پر شده بود از بچه هایی که شاد دنبال هم می دویدند و بازی می کردند

    خدا همه چیز و همه جا را می دید

    خدا دید که زیر باران مردی دستهایش را بالای سر زنی گرفته است که خیس نشود . زنی را دید که در گوشه ای از خاک با هزاران امید شاخه ی گلی را می کارد

    خدا دستهای بسیاری را دید که به سوی آسمان بلند شده اند و نگاه هایی که در آب رودخانه به دنبال مهربانی
    می گردند و پرنده هایی که......ه
    خدا خوشحال بود

    چون دیگر
    غیر از او هیچ کس تنها نبود

    به سلامتی مادر بخاطر خاک زیر پاش که بهشته
    به سلامتی باغچه که خاکش منم گلش تویی خارش هرچی نامرده
    به سلامتی کفتر نه به خاطراینکه دوسش دارم بلکه برای باوفابودنش

  9. تعداد 7 کاربر از ZORRO برای این پست تشکر کرده اند.


  10. #6

    موتور سوار

    نوشته ها
    1,345
    تشکر
    1,835
    Last Online
    24-11-1401 @ 11:35 بعد از ظهر

    پیش فرض

    منم همینا گفتم
    27 نباید با 2 جمع بشه...27 تومان منهای 2 تومنی که شاگرد بلند کرده میشه 25 تومان که قیمت ساعت هست

  11. #7

    همکار سابق

    محل سکونت
    اصفهان
    نوع موتور
    RaVaN RV 200
    شغل و حرفه
    ......
    نوشته ها
    898
    تشکر
    1,399
    علاقمند به موتورهای دومنظوره
    Last Online
    24-11-1401 @ 11:22 قبل از ظهر

    پیش فرض

    دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
    پسر: آره عزیز دلم
    دختر: منتظرم میمونی؟
    پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
    پسر: منتظرت میمونم عشقم
    ... ... ... دختر: خیلی دوستت دارم
    پسر: عاشقتم عزیزم
    ...

    بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد
    به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد
    پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
    دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت
    پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
    دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود
    و بی امان گریه میکرد
    پرستار: شوخی کردم بابا !
    رفته دستشویی الان میآد!!!



  12. تعداد 8 کاربر از ap_peiki برای این پست تشکر کرده اند.


  13. #8

    کاربر فعال تهران

    محل سکونت
    دروازه دولاب تهران
    نوع موتور
    ندارم )-:
    شغل و حرفه
    دانشجو
    نوشته ها
    1,646
    تشکر
    4,761
    علاقمند به موتورهای کراس
    Last Online
    28-01-1395 @ 09:25 قبل از ظهر

    پیش فرض

    من هنوز دنبال 1000 تومانیم کجا رفت بالا خره
    به سلامتی همه اونایی که ما رو همین جوری که هستیم دوست دارن وگرنه بهتر از ما رو ، همه دوست دارن....

  14. #9

    موتور سوار

    محل سکونت
    تهران نظام آباد
    نوع موتور
    فعلا هچ
    شغل و حرفه
    دانشجو علوم و تحقیقات
    نوشته ها
    33
    تشکر
    244
    Last Online
    04-04-1398 @ 02:36 بعد از ظهر

    Thumbs up

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza KTM نمایش پست ها
    من هنوز دنبال 1000 تومانیم کجا رفت بالا خره
    رضا جون 1000 تومنی در کار نیست
    قیمت ساعت شد25 هزار + 2 هزاری که شاگرد برداشته که میشه 27 هزار و دقیقا برابر 3نفر نفری 9 هزار میشه.
    اونجا که گفته میشه 27 +2 =29 کلا الکیه و انحرافی
    به سلامتی مادر بخاطر خاک زیر پاش که بهشته
    به سلامتی باغچه که خاکش منم گلش تویی خارش هرچی نامرده
    به سلامتی کفتر نه به خاطراینکه دوسش دارم بلکه برای باوفابودنش

  15. تعداد 3 کاربر از ZORRO برای این پست تشکر کرده اند.


  16. #10

    موتور سوار

    محل سکونت
    در همین نزدیکی
    نوع موتور
    nadaram
    نوشته ها
    169
    تشکر
    279
    Last Online
    08-09-1399 @ 11:10 بعد از ظهر

    پیش فرض

    قصه ما از یکی بود یکی نبود شروع نمیشه از جایی شروع میشه که ما بودیم ما دوتایی با هم

    وقتی گفتم تنهام یعنی شاید الان نیاز به بودنت دارم
    اگه گفتم دیگه دوست ندارم شاید می خواستم بگم هنوزم تنها کسی که خیلی دوستت دارم
    شاید دلیل اینکه وقتی میری یا من میرم حس بد دلتنگی ته دلمو فشار میده اینه که هنوز بودنت شیرین ترین اتفاق زندگیمه

    لحظه ها زیبان ودلم آرومه اگه هر دومون باشیم نه یکی باشه یکی ....
    **به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 12:44 بعد از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا