FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

نمایش نتایج: از 1 به 10 از 411

موضوع: داستان های کوتاه و پند آموز

Hybrid View

  1. #1

    موتور سوار

    محل سکونت
    در همین نزدیکی
    نوع موتور
    nadaram
    نوشته ها
    169
    تشکر
    279
    Last Online
    08-09-1399 @ 11:10 بعد از ظهر

    پیش فرض

    طلبه جوان و دختر فراری

    شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به
    ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشارهکرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه راکه حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف بازنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌اي از اتاق خوابيد.
    صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را
    همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاعندادي و ....
    محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست
    جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کردهيا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفستمقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمامانگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفساماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان رابر روي شعله سوزان شمع مي‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از
    سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان
    نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند.
    شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را
    به عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمامعلم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گرامي ميدارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.




    نكته درسي:


    اگر شب در حال درس يا مطالعه بوديد حتما درب را باز بگذاريد ودر اطاقتان هم حتما شمع داشته باشيد


    چون برق با كسي شوخي ندارد





    نکته اخلاقی: چرا یک مرد نمی تواند در اتاقی که یک خانم هم حضور دارد مثل آدم کپه مرگش را بگذارد و بخوابد تا با 10 تا انگشت سوخته صبح نکند؟؟!؟!؟
    نکته کنکوری: اگر پس از سوزاندن 10 تا انگشت هنوز صبح نشده بود، چه جای دیگری را باید می سوزاند؟؟؟!!!؟؟


    ---------- Post added at 03:31 PM ---------- Previous post was at 03:30 PM ----------

    داستان مرد خوشبخت
    پادشاهی پس از اينكه بیمار شد گفت:
    «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».
    تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند
    تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،
    اما هیچ یک ندانست.
    :تنها یکی از مردان دانا گفت
    .که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند
    ،اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید
    پیراهنش را بردارید
    ،و تن شاه کنید
    .شاه معالجه می شود.
    شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد
    آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند
    .ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند
    .حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد
    .آن که ثروت داشت، بیمار بود
    ،آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد
    .یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت
    .یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند
    ،خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
    آخرهای یک شب
    پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد
    .که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید
    « .شکر خدا که کارم را تمام کرده ام
    سیر و پر غذا خورده ام
    و می توانم دراز بکشم
    و بخوابم!
    چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»
    پسر شاه خوشحال شد
    و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند
    و پیش شاه بیاورند
    ،و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
    پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند
    !!!اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت
    (۱۸۷۲)
    لئو تولستوی
    **به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**

  2. تعداد 3 کاربر از nazamm برای این پست تشکر کرده اند.


  3. #2

    کارشناس موتورهای آفرودی

    محل سکونت
    تهران
    شغل و حرفه
    Motorcycle enthusiast
    نوشته ها
    2,254
    تشکر
    1,732
    علاقمند به موتورهای دومنظوره
    Last Online
    17-12-1401 @ 07:05 بعد از ظهر

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط nazamm نمایش پست ها
    طلبه جوان و دختر فراری

    شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به
    ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشارهکرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه راکه حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف بازنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌اي از اتاق خوابيد.
    صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را
    همراه طلبه جوان نزد شاه بردند. شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاعندادي و ....
    محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست
    جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کردهيا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفستمقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمامانگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد. طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفساماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان رابر روي شعله سوزان شمع مي‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از
    سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان
    نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند.
    شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را
    به عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمامعلم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گرامي ميدارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.


    (۱۸۷۲)
    لئو تولستوی
    میرداماد خیلی مهم هستن

    اگر میرداماد میتونست بین ولیعصر (عج) و دکتر شریعتی مساوات بر قرار کنه مادر نمیرفت سمت دکتر شریعتی !!!

    نکته اینه

  4. تعداد 6 کاربر از نیما نادری برای این پست تشکر کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 02:32 قبل از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا