FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

نمایش نتایج: از 1 به 10 از 411

موضوع: داستان های کوتاه و پند آموز

Threaded View

  1. #11

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    محل سکونت
    سبزوار
    نوع موتور
    یادش به خیر
    شغل و حرفه
    حنما بیا پیج اینستام Mr.Aryaie
    نوشته ها
    3,172
    تشکر
    4,941
    علاقمند به موتورهای کراس
    Last Online
    30-09-1403 @ 09:10 بعد از ظهر

    پیش فرض نهایت بخشندگی ( داستان جالب )

    روزی روزگاری درختی بود ….

    و پسر کوچولویی را دوست می داشت .

    پسرک هر روز می آمد برگ هایش را جمع می کرد از آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد .

    از تنه اش بالا می رفت از شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خورد و سیب می خورد با هم قایم باشک بازی می کردند .

    پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید .

    او درخت را خیلی دوست می داشت خیلی زیاد و درخت خوشحال بود اما زمان می گذشت پسرک بزرگ می شد و درخت اغلب تنها بود تا یک روز پسرک نزد درخت آمد

    درخت گفت : « بیا پسر ، ازتنه ام بالا بیا و با شاخه هایم تاب بخور ، سیب بخور و در سایه ام بازی کن و خوشحال باش . »

    پسرک گفت : « من دیگر بزرگ شده ام ، بالا رفتن و بازی کردن کار من نیست . می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم . من به پول احتیاج دارم می توانی کمی پول به من بدهی ؟

    درخت گفت : « متاسفم ، من پولی ندارم »

    من تنها برگ و سیب دارم . سیبهایم را به شهر ببر بفروش آن وقت پول خواهی داشت و خوشحال خواهی شد . پسرک از درخت بالا رفت سیب ها را چید و برداشت و رفت . درخت خوشحال شد .

    اما پسر ک دیگر تا مدتها بازنگشت …

    و درخت غمگین بود تا یک روز پسرک برگشت درخت از شادی تکان خورد

    و گفت : « بیا پسر ، از تنه ام بالا بیا با شاخه هایم تاب بخور و خو شحال باش »

    پسرک گفت : « آن قدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم ، زن و بچه می خواهم و به خانه احتیاج دارم می توانی به من خانه بدهی ؟

    درخت گفت : « من خانه ای ندارم خانه من جنگل است . ولی تو می توانی شاخه هایم را ببری و برای خود خانه ای بسازی و خوشحال باشی . »

    آن وقت پسرک شاخه هایش را برید و برد تا برای خود خانه ای بسازد و درخت خوشحال بود

    اما پسرک دیگر تا مدتها بازنگشت

    و وقتی برگشت ، درخت چنان خوشحال شد که زبانش بند آمد با این حال به زحمت زمزمه کنان گفت : « بیا پسر ، بیا و بازی کن »

    پسرک گفت : دیگر آن قدر پیر و افسرده شده ام که نمی توانم بازی کنم . قایقی می خوانم که مرا از اینجا ببرد به جایی دور می توانی به من قایق بدهی ؟

    درخت گفت : تنه ام را قطع کن و برای خود قایقی بساز آن وقت می توانی با قایقت از اینجا دور شوی و خوشحال باشی .

    پسر تنه درخت را قطع کرد قایقی ساخت و سوار بر آن از آنجا دور شد . و درخت خوشحال بود

    پس از زمانی دراز پسرک بار دیگر بازگشت ، خسته ، تنها و غمگین :

    درخت پرسید : چرا غمگینی ؟ ای کاش میتوانستم کمکت کنم اما دیگر نه سیب دارم ، نه شاخه ، حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو

    پسر گفت : خسته ام از این زندگی ، بسیار خسته و تنهام

    و فقط نیازمند با تو بودن هستم ، آیا میتوانم کنارت بنشینم ؟

    درخت خوشحال شد و پسرک پیر کنار درخت نشست و در کنار هم زندگی کردند و سالیان سال در غم و شادی ادامه زندگی دادند …

    دوستان خوبم ، آیا شرح داستان ، چیزی به یاد ما نمیآورد ؟

    اکثر ما شبیه پسرک داستان هستیم و با والدین خود چنین رفتاری داریم

    درخت همان والدین ماست ، تا وقتی کوچکیم دوست داریم با آنها بازی کنیم

    تنهایشان میگذاریم و دوباره زمانی به سویشان بر میگردیم که نیازمند هستیم و گرفتار

    برای والدین خود وقت نمیگذاریم ، آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که پدر و مادر برای ما

    همه چیز را فراهم میکنند تا ما را شاد نگه دارند و با مهربانی چاره ای برای رفع مشکل ما پیدا میکنند

    و تنها چیزی که در عوض از ما می خواهند این است که تنهایشان نگذاریم به والدین خود عشق بورزیم ، فراموششان نکنیم

    برایشان زمان اختصاص دهیم همراهیشان کنیم شادی آنها در دیدن ماست

    هر انسانی میتواند هر زمان و به هر تعداد فرزند داشته باشد...

    ولی پدر و مادر فقط یک بار ….


    روابط خوب مانند عقربه های ساعت هستند آنها فقط گاهی اوقات همدیگر را ملاقات میکنند اما همیشه باهم هستند . . .

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]


  2. تعداد 6 کاربر از 02109002 برای این پست تشکر کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 02:15 بعد از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا