
|
|
|
اینم یه داستان روسی که خیلی جالبه و مشت محکمیه به دهان ریش سفیدان فامیل که میگن فقط به فکر آینده تون باشین!!!
---------------------------------------------------
هنوز هم بعد از اين همه سال، چهره*ي ويلان را از ياد نمي*برم. در واقع، در طول سي سال گذشته، هميشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگي را دريافت مي*کنم، به ياد ويلان مي*افتم ...
ويلان پتي اف، کارمند دبيرخانه*ي اداره بود. از مال دنيا، جز حقوق اندک کارمندي هيچ عايدي ديگري نداشت. ويلان، اول ماه که حقوق مي*گرفت و جيبش پر مي*شد، شروع مي*کرد به حرف زدن ...
روز اول ماه و هنگامي*که که از بانک به اداره برمي*گشت، به*راحتي مي*شد برآمدگي جيب سمت چپش را تشخيص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.
ويلان از روزي که حقوق مي*گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته مي*کشيد، نيمي از ماه سيگار برگ مي*کشيد، نيمـي از مـاه مست بود و سرخوش...
من يازده سال با ويلان هم*کار بودم. بعدها شنيدم، او سي سال آزگار به همين نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل مي*شدم، ويلان روي سکوي جلوي دبيرخانه نشسته بود و سيگار برگ مي*کشيد. به سراغش رفتم تا از او خداحافظي کنم.
کنارش نشستم و بعد از کلي حرف مفت زدن، عاقبت پرسيدم که چرا سعي نمي کند زندگي*اش را سر و سامان بدهد تا از اين وضع نجات پيدا کند؟
هيچ وقت يادم نمي*رود. همين که سوال را پرسيدم، به سمت من برگشت و با چهره*اي متعجب، آن هم تعجبي طبيعي و اصيل پرسيد: کدام وضع؟
بهت زده شدم. همين*طور که به او زل زده بودم، بدون اين*که حرکتي کنم، ادامه دادم:
همين زندگي نصف اشرافي، نصف گدايي!!!
ويلان با شنيدن اين جمله، همان*طور که زل زده بود به من، ادامه داد:
تا حالا سيگار برگ اصل کشيدي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسي دربست گرفتي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به يک کنسرت عالي رفتي؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذاي فرانسوي خوردي؟
گفتم نه
گفت: تا حالا همه پولتو براي عشقت هديه خريدي تا سورپرايزش كني؟
گفتم: نه !
گفت: اصلا عاشق بودي؟
گفتم: نه
گفت: تا حالا يه هفته مسکو موندي خوش بگذروني؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگي کردي؟
با درماندگي گفتم: آره، ...... نه، ..... نمي دونم !!!
ويلان همين*طور نگاهم مي*کرد. نگاهي تحقيرآميز و سنگين ....
حالا که خوب نگاهش مي*کردم، مردي جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ويلان جلويم ايستاده بود و تاکسي رسيده بود. ويلان سيگار برگي تعارفم کرد و بعد جمله*اي را گفت. جمله*اي را گفت که مسير زندگي*ام را به کلي عوض کرد.
ويلان پرسيد: مي*دوني تا کي زنده*اي؟
جواب دادم: نه !
ويلان گفت: پس سعي کن دست کم نصف ماه رو زندگي کني
هميشه روي دوچرخ برانيد
هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)