FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از 41 به 46 از 46

موضوع: زنگ تفريح انجمن

  1. #1

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,100
    تشکر
    2,556
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    22-03-1404 @ 01:55 بعد از ظهر

    پیش فرض زنگ تفريح انجمن

    درود

    اين تاپيك صرفا براي سرگرمي كاربران است بنابراين از هرگونه بحث مذهبي سياسي پرهيز شود.

    در صورت رعايت نكردن قوانين انجمن مديران اجازه دارند پست وي را حذف يا ويرايش نمايند
    ویرایش توسط BKING : 15-12-1389 در ساعت 05:46 بعد از ظهر
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  2. تعداد 2 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  3. #41

    موتور سوار

    نوع موتور
    pulse180 & KAWASAKI ZX-11 E
    شغل و حرفه
    کارشناسی فیزیک هسته ای
    نوشته ها
    458
    تشکر
    413
    Last Online
    20-05-1393 @ 01:46 قبل از ظهر

    پیش فرض

    فایلی که دانلود میشه خرابه
    چه انتظار عجیبی...
    توبین منتظران هم مولای من چه غریبی ، عجیب تر که چه اسان نبودنت شده عادت چه بیخیال نشسته ایم
    نه کوششی نه وفائی فقط نشسته و میگوئیم خداکند که بیایی...



  4. #42

    همکار سابق

    نوشته ها
    1,324
    تشکر
    1,961
    Last Online
    15-09-1395 @ 04:24 بعد از ظهر

    پیش فرض

    امیر فایلت رو پیوست کن خیلی باحاله.

  5. #43

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    نوشته ها
    969
    تشکر
    1,704
    Last Online
    05-09-1397 @ 09:42 قبل از ظهر

    پیش فرض

    الان اوکیه فکر کنم
    زنگ تفريح انجمن فایل های پیوست شده
    من آگاهم از می‌گساریِ پنهان زاهد// و اندرزش از پاکی آب، نزد خلایق


    هاینریش هاینه, شاعر آلمانی

  6. تعداد 3 کاربر از Amir برای این پست تشکر کرده اند.


  7. #44

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    ktm250
    شغل و حرفه
    الکترونیک
    نوشته ها
    780
    تشکر
    2,354
    علاقمند به موتورهای دومنظوره
    Last Online
    31-02-1396 @ 09:28 قبل از ظهر

    پیش فرض

    یک روز بز زنگوله پا از بچه هاش خداحافظی کرد که برود دشت و صحرا علف بخورد و برایشان شیر بیاورد. مامان بزی به بچه ها سپرد که در را به روی مامور گاز و برق و آب و گرگ باز نکنند. بچه ها هم که بر خلاف آمار و ارقام رسمی گرسنه بودند به مادرشان قول دادند که در را باز نکنند. چند دقیقه که گذشت گرگ که دید بز زنگوله پا از خانه بیرون رفته در خانه را زد. شنگول پرسید: کیه؟ گرگ گفت: منم، منم مادرتون شیر یارانه ای آوردم براتون. شنگول گفت: تو مادر ما نیستی. چون دروغ می گی خیلی وقته م.مه ی شیر یارانه ای رو لولو برده.


    گرگ با دست زد تو پیشانیش و رفت و چند دقیقه ی دیگه آمد و در زد و گفت: منم، منم مادرتون شیر مدت دار آوردم براتون.

    منگول گفت: اگه تو مادر مایی بگو ببینم یه پاکت شیر رو چند خریدی؟ گرگ کمی فکر کرد و گفت: هزار تومن. منگول گفت: برو گرگ بی حیا! تو مادر ما نیستی چون شیر در عرض این هفته شده هزار و صد تومن هرچند نرخ تورم هنوز یه رقمیه!
    گرگ دوباره زد به پیشانیش و رفت بقالی محلشون ولی هرچیزی خواست برای بچه ها بخرد آنقدر گران شده بود که نتوانست و دست از پا درازتر برگشت پشت در و کوبید به در و گفت: بچه ها! منم، منم مادرتون، با وجود کنترل قیمت ها هیچی نتونستم بخرم براتون. شنگول خندید و گفت: بچه ها! بچه ها! بدوین بیاین مامان اومده.
    و در را باز کرد و گرگ پرید تو و شنگول و منگول را یک لقمه ی چپ کرد، بعد از مسوولان که این فرصت را برایش فراهم کرده بودند تشکر کرد و نگاهی به اطراف انداخت و لامپ کم مصرف خانه را خاموش کرد که در مصرف منابع محدود انرژی صرفه جویی بشود و راهش را کشید و رفت.
    اما بچه ها بشنوید از آن طرف که مامان بزی رفت و رفت تا برسه به صحرا و دشت ولی همه جا شده بود باغ و ویلای شخصی و جاده ی آسفالته. همینجور که دنبال یک وجب علف می گشت یک بی ام دبلیو کروکی کنارش ایستاد و پسر جوانی که راننده اش بود و باباش سالیانه از یک کارمند فلک زده کمتر مالیات می داد گفت: آبجی! میای بریم کثافتکاری؟ ننه بزی این طرف را نگاه کرد، آن طرف را نگاه کرد، وقایع کاشمر و استخر صدف و خمینی شهر را در ذهن مرور کرد و به خاطر امنیتی که وجود دارد احساس آرامش خاطر کرد، بعد یاد قیمت شیر افتاد. خلاصه چند لحظه ای چک و چانه زدند و بی ام دبلیو گرد وخاک کرد و دور شد و وقتی گرد و خاک کنار رفت مامان بزی دیگر کنار جاده نبود.
    شب که مامان بزی با دست پر به خانه رسید دید در بازست. اول با خودش گفت کی در را باز گذاشته؟ اینجوری که بر اثر تبادل گرمایی بیرون و داخل خونه کلی انرژی با ارزش هدر می ره بعد ترسید که نکند صاحبخانه با حکم تخلیه آمده ولی وقتی داخل شد حبه ی انگور از زیر میز بیرون پرید و ماجرا را برایش تعریف کرد. ننه بزی که شنید بچه هایش را گرگ خورده دو دستی زد تو سرش و گفت: خاک به سرم شد! گوشت کیلویی هیجده هزار تومن رو گذاشتم دم دست گرگ! بعد ماشین حساب برداشت و وزن شنگول و منگول را حساب کرد و دوباره زد تو سر خودش. تازه یادش افتاد که دو نفر هم سهمیه ی یارانه ی نقدی اش کم می شود برای همین دوباره زد توی سرش و به حبه ی انگور گفت تو بشین سریال ستایش رو ببین که وقتی برگشتم برام تعریف کنی من هم میرم دخل گرگه رو بیارم.
    بعد رفت بالا پشت بام خانه ی گرگه و پا کوبید. گرگه که یک بسته سوپ آماده را با سه لیتر آب قاطی کرده بود تا شکم بچه هایش را سیر کند دید خاک از سقف ریخت تو سوپ، فریاد زد: کیه کیه! تاپ تاپ می کنه، سوپ منو پر خاک می کنه! بچه ی وسطی گفت: بابا گرگی! شعرت قافیه نداشت. گرگ چنان ناسزایی به بچه اش گفت که حتا روزنامه ی پرتیراژ صبح هم رویش نمی شود آن را بکند تیتر درشت. یکی از بچه گرگها گفت:*بابا!*سوپ به جهنم! بگو از جلو دیش بره کنار خیر سرمون داریم فارسی وان می بینیم ها!* گرگ این را که شنید رفت تو کوچه و بزی را دید. بعد با بز زنگوله پا قرار گذاشتند که عصر وسط جنگل دوئل کنند، حالا چرا همان موقع دوئل نکردند شاید می خواستند خبر بیست و سی را ببینند و بعد با خیال راحت بمیرند.
    گرگه رفت پیش دندانپزشک و گفت که چون چند ساعت دیگر باید شکم یک بز را پاره کند می خواهد دندانپزشک دندان هایش را تیز کند. دندانپزشک محترم وقتی هزینه ی تیز کردن دندان را گفت دود از مخ گرگ بلند شد و گرگ گفت: ببینم مگه شما دندانپزشک ها قسم نخوردید؟ دندانپزشک فاکتور خرید جنس هایش را که با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی و خودکفایی در تمامی زمینه ها ده دست می چرخید تا وارد کشور شود نشان گرگ داد، مالیات ارزش افزوده را حساب کرد، پول برق و آب و هفته ای یک بار تنظیم دیش ماهواره را هم به اقلام اضافه کرد. گرگ سوتی کشید و دست کرد جیب اش یک نخود درآورد و گفت: من با این نخود می خواستم شب برای بچه ها آش بپزم اون رو هم می دم به شما. دندانپزشک که لجش درآمده بود تمام دندان های گرگ را کشید و به جایش پنبه گذاشت.
    بز زنگوله پا هم رفت پیش استاد آهنگر و گفت که شاخ هایش را تیز کند. استاد هم هزینه ی تیز کردن شاخ را که اتحادیه داده بود ضربدر افزایش قیمت میلگرد کرد و حاصل را دو بار در ارزش افزوده ضرب کرد و کل هزینه را غیر نقدی با مامان بزی حساب کرد.
    وقتی از جاش بلند شد چون حسابی سرحال آمده بود شاخ های بز زنگوله پا را جوری تیز کرد که انگار شاخ خواهر مادر خودش باشد و بهش گفت: برو زن! خدا به همرات! اگه گرگ نخوردت باز هم به ما سر بزن بعد نشست پای دیس پلوی هندی و با دست شروع کرد به خوردن.
    خلاصه بچه ها، در دوئلی که در اعماق جنگل درگرفت مامان بزی زد و شکم آقا گرگه را پاره کرد ولی اگر فکر می کنید بعد از یک روز که از هضم شدنشان گذشته بود شنگول و منگول از آن تو پریدند بیرون باید بهتان عرض کنم که بیلاخ! از شکم گرگه فقط باد معده خارج شد.
    بز زنگوله پا وقتی دید چیزی توی شکم به پشت چسبیده ی گرگ بینوا نیست خواست راهش را بکشد و برود که یک دفعه یک ون کنار پایش ترمز کرد و او را به جرم زنگوله بستن به پا برای جلب توجه در انظار عمومی و به خطر انداختن سلامت جنگل سوار ون کردند و بردند و هرچی مامان بزی گفت که بز زنگوله پاست به خرج شان نرفت که نرفت.
    حبه ی انگور هم وقتی سریال ستایش تمام شد یک ساعتی اشک ریخت و بدبختی های خودش یادش رفت بعد هم گرفت خوابید و تا صبح خواب های خوش دید.
    پایان





  8. تعداد 3 کاربر از eshgh_namordeh برای این پست تشکر کرده اند.


  9. #45

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,100
    تشکر
    2,556
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    22-03-1404 @ 01:55 بعد از ظهر

    پیش فرض

    یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی

    خاطراتش رادر وبلاگش می*نویسد که بسیار خواندنی هستند:

    گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت:

    آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.

    گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه!

    به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت:

    هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!!

    به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم:

    اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!!

    یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

    به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم.

    مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره!

    پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده

    و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!

    به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم:

    قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟

    بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟

    نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟

    به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم!

    پیرمرده گفت: همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.

    گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد میکنه!

    خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟

    گفت: نمیدونم. چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد.

    چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد

    حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟!

    به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم!

    گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!

    برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت:

    چند روزه گلوم هم درد میکنه.

    گفتم: خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.

    گفت: اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره؟!

    خانمه میگفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری

    اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه

    آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون!

    خانمه میگفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.

    گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده!

    خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.

    گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!

    مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.

    مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه

    و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟

    روستائی محترم میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟

    خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!!

    یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: میتونین بمونین سرم بزنین؟

    گفت: نه. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت:

    آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین

    گفتم: چرا؟ گفت: آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن!

    روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.

    گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه

    مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت:

    آخه جمعه که تعطیله!!

    مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم گفت:

    آقای دکتر! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟

    گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله!

    به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟

    دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم !
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  10. تعداد 2 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  11. #46

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,100
    تشکر
    2,556
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    22-03-1404 @ 01:55 بعد از ظهر

    پیش فرض

    تفکیک جنسیتی


    ویرایش توسط BKING : 23-07-1390 در ساعت 10:58 بعد از ظهر
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  12. کاربر زیر از BKING برای این پست تشکر کرده است


صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 02:48 قبل از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا