موضوع: خفتگیری موتور سیکلت

برای منم زیاد پیش اومده خفتگیریه موتور البته از وقتی که رفتم تو کار موتورای تک و متمایز از بقیه موتورای عادی.
برای مگلی که پیش بچه ها تعریف کردم اما تو سایت تعریف نکردم.برای این یکی موتوره هم یه چند باری پیش اومده ولی تعریف نکردم.
اگر روی موتور باشیو دست فرمون داشته باشی باید با فرار کردن قاعله رو ختم به خیر کنی ولی اگر ادم پیاده باشه قضیه فرق میکنه.

اقا سر اون مگلیه رو بگم : شب 4 شنبه سوریه پارسال { سال 90 } بود که من دست چپم شکسته بود و توی گچ بود.با سی جی رفتم خواهرم و دوستشو اوردم خونه 3ترک.
بعدش که اومدم موتورو بزارم توی پارکینگ دیدم یه مرده که داماد ط2 ساختمونمون هست وایستاده تا ابجیمو دوستش برن بالا .تا اونا از در اصلی رفتن بالا منم در پارکینگو یه قفلشو زده بودم اما قفل اصلیه زبونه مونده بود.
مرتیکه دزده اومد چاقو توی جیب سویشرتش بود و گزاشت پشت کمرم و با اون دستش از پشت کاپشنم منو گرفت و برد عقبتر از ساختمونو منم هی میگفتم چیکارم داری ولم کن اونم میگفت صدات در نیاد بیا اینور کلید موتورو پارکینگو بده اخه اصلا فکر یه همچین داستانی نبودمو تو فکر 4 شنبه سوریو ترقه بازیاش بودم.
من گرفتم قضیه چیه و یه جا که فرصتو مناسب دیدم یهو زدم به فرار و اونم که فکر نمیکرد من فرار کنم دستش از کاپشنم سر خورد ولی دنبالم دوید .لامذهب تا قبل این قضیه مثل ادمای شل راه میرفت ولی بعد معلوم شد که همش فیلمه. مثله اسب ابی میدوید منم خب یه دست در واقع نداشتم یه ذره از راه پله بالا رفتن برام سخت بود ولی نه زیاد تا ط 1 نتونست بگیره منو ولی بعد از ط1 پاچه ی شلوارمو گرفتو منم با ساق اومدم رو پله ها بلند فریاد میزدم کمممممممممممممممممک کمممممممممممکم کنیییید تا همسایه ها اومدن.چاقو هنوز تو دستش بودو منو از گلو گرفته بود که داشتم خفه میشدم جلو همسایه ها که یکی دستشو باز کرد در این حین من داغ بودم ولی بعدش فهمیدم که داره از دست شکستم خون میره نگو اقا دزده چاقوش خورده بوده به دستمو و داشته ازم خون میریخته. یارو دزده گیج شده بود تا جمعیتو دید ولی 2 تا از دزدایی که باهاش بودن اومدن توی راه پله ما که اینو فراری بدن تا دیدن شلوغه الکی گفتن ما اومدیم سوا کنیم دعوا رو!!!
منو بردن بالا بهم شربت بدن و مادرم زنگ زد 110 و مامور اومد ولی انگاری همسایه ط1 ما هم اشنا دزده بوده و قایمش کرده بود توی خونش دزده رو.
اقا خلاصه رییس کلانتری هم اومد ولی چه فایده گفتن دزده رفته توی خونه و ما هم نمیتونیم کاری کنیم منم موتورو برداشتم از پارکینگو خودم بردمو بعدش خیلی زود ردش کردم رفت و فروختمش.
به پلیس نمیشه اعتماد کرد




داستان های جدید در پست های جدید. منتظر باشید ....