|
|
|
|
|
|

پالس 220 موتور خوبیه......البته نباید انتظار بیجا ازش داشت...........
من که باهاش راحتم......فقط اگه میشد سرعت 120 به بالا رو بدون فشار برای زمان طولانی باهاش رفت خیلی خوب میشد......
سرعت من بین 80 تا 120 متغییر بود.............یعنی زمانی که میخواستم تند برم 110 الی 120 و زمانی که میخواستم آروم برم 80 الی 100 بوده.........
البته زمان هایی هم بالای 120 هم رفتم .....البته خیلی کم......مثلا یه بار تو مسیر برگشت ....داخل یکی از تونل های جاده خرم اباد یه تاپ اسپید زدم......که 150 تا رفت.......فیلمش رو هم به زودی میزارم........
جاده هراز چون که بار اولم بود راستش اصلا اونجور که انتظار داشتم نبود......شنیده بودم جاده های شمال خیلی قشنگن.......ولی من جز کوه و سنگ و خاک چیزی ندیدم.....البته آخراش نزدیکای امل دیگه شب شده بود و من چیزی ندیدم.......فکر میکردم همش سرسبز و پر درخته........ولی نبود....
همچنین شمال........اصلا اون چیزی که انتظار داشتم نبود......اون تعریفی که درباره آب و هوای خوبش میدادن و اون همه سرسبزیش .......اصلا نظرم رو جلب نکرد......آبو هواش واقعا شرجی و گرم......اصلا نمیشد نفس کشید......آدم همش عرق میکرد..........و شباش پر از پشه کوره........خوردنم......سوراخ سوراخم کردن......حتی توی توالت ولم نمیکردن.......ههههههه بقیش رو نگم.....ههههه.....بعدش
دریا هم اصلا خوب نبود.......آبش شور.......کدر......گرم.......و بدون موج بود.........ما تو شهرمون یه رود داریم به نام رود دز........ابش شیرین......شفاف.....خنک .....میباشد.....یعنی کیف میکنی توش شنا کنی.......یعنی تو عمق 5-6 متری کف آب و سنگ ها رو میتونی ببینی ازبس شفافه.........
بهترین جاده هم که خیلی بهم حال داد ......جاده داخل پارک ملی گلستان بود.......واقعا خیلی خوب بود.....احساس میکردی تو بهشتی..........
آقا اون اتفاقی که هی میگفتم اگه تنها نبودم مجبور نبودم تو بیابون نصف شب منتظر کمک بشینم این بود که :
تو مسیر برگشت از تهران به دزفول..........تو جاده خرم آباد به دزفول.........خواستم بزنم کنار و کمی استراحت کنم........رفتم کنار جاده .......از آسفالت که پایین رفتم ......کنار آسفالت خاکی بود.....و شیب داشت..............آقا موتور به سمت شیب لیز خورد و من سعی کردم با پام موتور رو نگه دارم.......یعنی با پای راستم که سمت شیب بود..........بدبختانه چون شیب بود پام به زمین نرسید و مجبور بودم موتور را کج کنم سمت شیب.......که ناگهان پام هم لیز خورد و موتور به سمت شیب افتاد...........آقا بلند شدم......هرچی زور زدم تو تاریکی نشد موتور را بلند کنم.....چون 1- هرچی زور میزدم پام تو خاکا لیز میخورد.......2- من بایستی موتور را عکس جهت شیب بلند کنم.......یعنی به سمت سر بالایی......3-بابا پالس 220 موتور سنگینیه......و واقعا کار سختی بود......نزدیک به 10 دقیقه فقط تلاش کردم ....و فقط موتور توی خاکا لیز میخورد.........هیچی دیگه.......تا تونستم داد زدم.....و با بالایی حرف زدم.....گفتم این چه بالایی بود به سرم آوردی.......این رسمش نیست.........اومدم کنار جاده هرچی با چراغ قوه درخواست کمک کردم از ماشینا هیچ کس نمی ایستاد.........ساعت نزدیکای 2 شب بود.....نزدیک به ربع ساعت معطل موندم ........تا یه زامیاد آبی با سرعت رد شد ....و 100 متر جلو تر ایستاد.....و دنده عقب اومد.......و گفت چی شده.......داستان رو گفتم و بنده خدا اومد کمکم کرد .....خدا خیرش بده.........مردی حدود 50 ساله بود.......داشت به سمت تهران میرفت.......و آخرش تشکر کردیم و راه افتادیم.......
برای موتور هم اتفاقی نیوفتاد....نه خشی...نه چیزی....به لطف گارد های بغلش....
دیدید....اگه تنها نبودم راحت توی یه دقیقه موتور رو بلند میکردیم.........ولی باز خدا رو شکر اتفاق بد تر از این ها نیفتاد......
برای استراحت و خواب.....من چادر نبرده بودم......چون حملش برام خیلی سخت بود.....من همینجوری 2تا ساک متوسط و یه ساک کوچیک و یه گونی برنج که البته روغن موتور و آچار و ابزار بود.......همراهم بود که هر چند ساهت بایستی مرتبشون میکردم........و جا برای نشستنم هم کمی تنگ بود.......برای همین فقط به زیر پایی اکتفا کردم......و بعضی جاها در کنار جاده مثلا میزدم کنار و کنار موتور میخوابیدم.......یا مثلا برای مسیر شمال به مشهد....روی صندلی ایستگاه اتوبوس در کنار جاده خوابیدم............اگر دوستان چادری میشناسن که حجمش کم باشه ......بهم معرفی کنن.....
در مورد پلیس هم جز همون 2 بار اول که توی مسیر دزفول به تهران بود دیگه جلوم رو نگرفت.......
در کل من که خیلی راضی هستم.......حتی با وجود مشکلاتش....و سختیاش....چون خاطره میشه.....تجربه میشه.........
سوالی بود در خدمتم....
- - - Updated - - -
مسیرمشهد به تهران...
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
مسیر مشهد به تهران که هوا ابری شد......و بارون گرفت.....خیلیحال میده تو بارون موتور سواری......جاتون خالی.....
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
اینجا اگه اشتباه نکنم سمنان هستش.....
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
باز مسیر مشهد به تهران ....هنگام عصر و غروب آفتاب...
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
اینجا هم تهرانه.....البته آخرشه....یعنی کرج بودم.....اومدمتهران برای خرید بعضی اجناس....
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
اینجا کرجه.....انتهای بلوار بسیج....صبح هنگام حرکت به سمتدزفول....
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].
ویرایش توسط hosin2a : 01-07-1394 در ساعت 10:56 بعد از ظهر
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)