3سال پیش یکی ازدوستاموترکم سوارکردم 50تابیشترسرعت نداشتم که رفیققم خداوپیغمبروقسم میدادکه توروخدایواش تااینکه یروزگفت بهم موتورسواری یادبده میخام موتوربگیرم ماهم رفتیم یجای خلوت گفتیم این کلاجه این ترمزه و.....استرس ازتوچهرش موج میزدچندین بارازش پرسیدم که تسلط داشته باشه !موتوروروشن کردانداخت دنده یدفه کلاجوول کردموتوررفت روهواوافتادزمینوماهم100توم پیاده شدیم!انقدراین رفیق ماموتوروزدزمین ونمه نمه نشست پشت موتوربا10تاسرعت اخرسرقلقش اومددستش دیگه هیچی یه سال دیگش ازبقل ماردمیشدویه تکچرخم میزدنه ازاون ترسه خبری بودنه ازاون استرسه!شماهم اگه تصمیمتوگرفتی که موتوربگیری باید یه موتورارزون جورکنی بری یجای خلوت انقدرتمرین کنی تاترست بریزه !