موضوع: خبر تصادف مگلی

سلام به همه...
من پریشب حدود ساعت 2 با خبر شدم که یکی از بهترین دوستانم وقتی که در خیابان رباط داشته با موتورش رانندگی میکرده یک أدم ... از لاین رو به بو میاد و جلوی اون تک چرخ میزنه و بعد از پایین آوردن موتور تعادل خودشو از دست میده و برای بدست آوردن تعادل دوباره با پاش میزنه به موتور دوستم که بعد از ضربه دوست من تعادل خودش رو از دست میده و میره سمت یک درخت که موتور بعد از این که به جدول ها میخوره از جاش بلند میشه و دوست من با سر به درختی میخوره که روبه روش بوده و نیم کره ی سمت چپ مغزش از بین میره و کسی که سبب این اتفاق شده فرار میکنه دیروز صبح با چند تا عمل تا حدود کمی تونستن ترمیمش کنند ولی با حرف هایی که امروز من از دکترش شنیدم دیگه امیدی بهش نیست و فقط باید به خدا توکل کنیم و از اون بخواهیم که اون رو نجات بده و منم العان که این پست رو مینویسم توی چشمام انقدر اشک جمع شده که نمیتونم چیزایی که مینویسم ببینم اگر اشتباهی بود منو ببخشید فقط ازتون یه خواهش بزرگ دارم همتون از خدا بخواهید که دوستم رو به خانوادش ببخشه و رحم به جوانی اون بکنه آخه اون هنوز 19سالش تموم نشده بود............
مراغب خودتون باشین دوستان همیشه کسانی هستند که نگرانتون باشن و بعد از هر اتفاق براتون اشک بریزن و براتون ناراحت بشن ...

ممنونم ایشون داخل خیابان کاشانی قبل از دروازه تهران زندگی میکردن والعانم داخل بیمارستان کاشانی هستن و توی بخش مراقبت های ویژه

سلام و آرزوی آمرزش فراوان برای تمامی در گذشتگان خاک...
سلام فراوان من به همه ی شما دوستان عزیزم
میگن آدم وقتی میخواهد به زندگی بیاد خدا از روح خودش و نفس خودش توی وجود انسان میدمه و به اون زندگی میبخشه و خداوند با این همه بزرگی و بخشش و مهربونیش چرا بهترین ها رو میبره و آدم های بد را به حال خودشون رها میکنه تا زندگیشون رو ادامه بدن و سال ها زندگی کنن ولی جوونی که تازه نوزده سالش شده بود حالا باید بمیره و از زندگیش هیچی نفهمه
دوستان عزیزم شما ها رو به جون هر کسی که دوستشون دارید کلاه ایمنی رو سرتون بذارید تا امکان آسیب به حداقل خودش برسه نگید حالا امروز نه یا از فردا و یا از این حرفا این دوست من همیشه با کلاه میرفت بیرون حالا به خاطر این که موهاش رو درست کرده بود و اگه کلاه سرش میذاشت موهاش خراب میشد رفته زیر خروار ها خاک و منم بهترین دوست و همینطور بهترین همراه خودم رو از دست دادم ولی من و مسعود یا همون دوستم مثل یه برادر باهم خوب بودیم حتی رابطه ی خانوادگی داشتیم و نمیدونم شما بتونید درک کنید یا نه داغ برادر دوست و همراه خیلی سخته حالا این که همش رو با هم کنار هم بذارید حالا ببینید چقدر من عذاب میکشم به خدا امروز سومین روز در گذشتش بود و من تمام مجلس رو داشتم گریه میکردم نمیدونم چیکار باید بکنم اصلا دوست ندارم که از سر قبرش تکون بخورم العان که ساعت 6 هستش حدود 5 ساعته که سر قبرشم و به زور دوستام و خانواده ی دوستم اومدم خونه فقط اینو بگم که کلاه بذارید......
کلاه بذارید....... کلاه بذارید.......

خدا رحمتش کنه / یه عکس هم ازش بزار یادگاری تو این تاپیک بمونه
دوستان فاتحه بفرسید واسش !!!
بازگشت همه به سوی اوست حالا امروز نشد سال دیگه سال دیگه نشد ....

روحش شاد ، راحت شد ، خدا به بازمانده هاش صبر بده

روحش شاد

آدما راحت از خواب بیدار میشن و راحت تر به خواب میرن ...

این هم عکسش چند روز دیگه هم که وقتم آزاد شد اسکن اعلامیه رو میذارم و عکس هایی که توی بیمارستان گرفتم ازش
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]