اقايي داداش منم خيلي دوست داشتم با موتور بيام قم اما ميترسيدم گير بدن//همين چند ماه پيش براي رفيقم يه دايچي 250 گرفتم به من گفت باسش بيارم اون جايي كه موتور گرفتيم غرب تهران بود ما شرق هستيم رفتنه با ماشين رفيقم رفتيم كه موتور من بيارم برگشتني سوار موتور شدم انداختم تو همت جو گير شدم گاز دادم نفهميدم چي شد موتور امد رو راحت رو ١٤٠ اين رفيق ماهم با ماشين پشت ما بود نور بالا ميزد يواش ميكردم ميومد بغل ميگفت چيكار داري ميكني اتيش زدي به ماله:biggrin: خخخخخخخ خلاصه تا امام علي به موتور گاز ميدادم و سرعت ميرفتم اون بنده خدا هم حرص ميخورد:acigar: