بازم سلام
ممنون. من رفتم رسید پستی رو هم گرفتم و بالاخره زمان انتظار برای فرج روی گل گواهینامه فرارسید! بذارید برای تنوع هم که شده چند تا خاطره از موقع امتحان عملی بهتون بگم: البته با اجازه صاحب تایپیک:
نفر اول که می خواست امتحان بده یک فرد روحانی بود که با عمامه آمده بود. (قصد توهین به هیچ کس یا قشری ندارم، خونواده خودمون هم طلبه داره) همونطور با عمامه امتحان داد و البته نتونست. اینجا بود که داد افسره دراومد که سر سربازی که نوبتارو درست می کرد داد می زد و می گفت: مگه نگفتم همه با کلاه باشند، طلبه و غیرطلبه نداره. از این حرفش خیلی خوشم اومد.( به خدا با هیچ قشری دشمنی ندارم ها) . یه نفر بود که دور رفت رو خیلی خوب رفت اما موقع دور زدن (نمی دونم چطور شد) یدفعه رفت طرف افسری که جلوی مانع ها وایستاده بود. افسره با ترس یه متر پرید عقب. جاتون خالی حسابی همگی با هم خندیدیم.
راستی تو عمرم انقدر دعا یجا نخونده بودم(شوخی)! هر دعایی که یادم بود و هر آیه و حدیثی یادم بود خوندم. من نفر چهارم از 100 نفر بودم اما شانسم بعد از خوندن اسمم (گلاب به روتون) رفتم دستشویی. وقتی برگشتم افسره گفت شماره تو عوض شده نفر آخری. خیلی خوب شد. می دونید چرا؟ چون موقع امتحان من غیراز یکی از دوستام هیچ کس دیگه نبود که بخاطرشون هل کنم. فکر کنم دیگه کافی باشه.
باز هم با عرض معذرت از پرحرفی