موضوع: آفرود بین المللی خلج

لطفا همه شو بخونید

سلام
خب همونجور که وعده داده بودم میخوام پرچم تاپیک "آفرود بین المللی خلج" رو ببرم بالا

بین المللی هم گفتم دیگه واسه اینکه ap_peiki تو این برنامه مهمون ما بود

اول از همه یه عذر خواهی می کنم بخاطر اینکه امروز متاسفانه خیلی کم عکس و فیلم گرفتم و اونجور که باید و شاید نتونستم رسالت خودم رو بعنوان یه عکاس روانی انجام بدم


امروز 5تا موتور بودیم

2تا روان 2تا فلات و یکعدد شوکا 125 (کاب)

صبح ساعت 11 محل همیشگی ، یعنی چشمه خلج قرار بود
من ساعت 10 به علی پیکانپور زنگیدم و هماهنگ کردم تا سر راه برش دارم (البته با کلی تاخیر رفتم ، شرمنده علی جان !)

خلاصه رفتیم و دیدیم دوستان همه جمعشون جمعه

راستی امروز دوتا مهمون جدید هم داشتیم :
علی آقا پیکانپور (ap-peiki) [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

آقا سهیل (soheilspeedart) [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]


بعد از سلام و خوش و بش دیدیم همه بچه ها تو کف یه شیب ساده موندن و میگن بخاطر گل هیشکی نمیتونه بره بالا !!!
همه فلات سوارا میگفتن اگه میتونی برو بالا ، اگه میتونی برو بالا

اومدم جوابشون رو بدم که دیدم علی پیکانپور گفت : هیس ... سویچ روان رو بده !
همه مات و مبهوت شدن

خلاصه سوییچ روان رو دادمش و گفت کنار وایسا

وایسادیم کنار و دیدیم ، در یه لحظه روان چنان نعره ای زد و شیب رو مثل یک بوفالو گوله کرد و رفت بالا
همون شیبی که همه میگفتن عمرا اگه بره بالا !!!

خلاصه همونجا فهمیدیم که پرچم علی آقا بالاست (البت موتورش هم دیگه....بله دیگه.... روانی که زیر دست امثال محمد عقیلی بار بیاد ، نباس غیر از این انتظار ازش رفت)

چشاتون رو درد نیارم
رفتیم جلو تر که یک شیب کوچولوی عمودی نظرمون رو جلب کرد
من رفتم بالا ، خیلی ناز بود
علی پیکانپور هم با موتور علی نوزاد (روان زرد) اون شیب رو زد

منم واسه اینکه پرچم روانا بره بالا ، پیشنهاد دادم بیا این شیب رو دوتایی باهم بزنیم و فیلم هم بگیریم تا قشنگ شه
دوربین رو دادم دست علی نوزاد و فیلم شروع شد

ولی چشمتون روز بد نبینه... بقیه شو نمیگم که تو فیلم ببینید
فکر میکنم هر کس 2-3 باری این فیلم رو ببینه ........حتما ببینید



این صدای تق که آخر فیلم میاد ، صدای مرگ گلگیر جلوی روان هست

اینم روان بعد از کانورت به حالت داکار

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

همینجور که داشتیم میرفتیم ، یهو دیدیم فلات جواد صدا میده ، کشیدیم کنار ، دیدم بـــعـــله قفل زنجیرش نیس
هرچی گشتیم پیدا نکردیم و متاسفانه قفل زنجیر هم همراهمون نبود (دفعه قبل زنجیر علی نوزاد پاره شد ، زدیم به اون)

به این نتیجه رسیدیم که باید رفت و از شهر گرفت (بالاخره فلاتن دیگه)
علی نوزاد روان رو آتیش کرد و با جواد رفتن قفل زنجیر بگیرن

ماهم موندیم که حالا چیکار کنیم چیکار نکنیم
گفتیم چی از اسکی بهتر ؟!

بخاطر برفی که مشهد اومده بود ، رو دامنه کوهها پر برف بود و ملت داشتن با تیوپ یه دلی از عزا در میاوردن (اما ما که تیوپ نداشتیم )

واسه همین اول قرار شد یکی از فلات ها رو بزاریم زیرمون و ازش بعنوان تیوپ استفاده کنیم :دی
اما با خودمون گفتیم ، اینجوری ضایعس ، کلاس کار پایینه ... آدم با اونجاش سر بخوره بهتره

موتور هارو گذاشتیم و راه افتادیم بریم بالا تا با اونجامون سر بخوریم و بیایم پایین !

دروغ نمیگم بخدا
اینم عکسش
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

رفتیم بالا و دیدیم نخیر ، نمیشه
هرکار کردیم دومتر بیشتر سر نمیخوردیم
ملت هم هی سر میخوردن و حال میکردن ، ماهم حسرت میخوردیم اینارو میدیدم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

یه مدت که گذشت یه آدم خیّری پیدا شد و گفت بیاین ؛ شما هم حال کنین
ماهم کلی خجسته شدیم و اینطوری پریدیم رو تیوب و سر خوردیم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
آقا مگه حالا وایمیستاد !؟
رفتیم رفتیم رفتیم ، از اونور رفتیم تو باقالیا ، بیچاره آقا مسعود پرت شد تو گلا

بعدش دیدیم بعله
کم کم داره یه روان زرد طرح داکار از اون پشت مشتا میاد
خلاصه اومدن و قفل زنجیر رو وصل کردن و راه افتادیم

البته آقا مسعود هم تو این مدت مشغول بودن :
توجه بفرمایید:



بعد حرکت کردیم به سمت سد البته از مسیر هموار که آقا سهیل هم بتونه با رخشش بیاد
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] (چه خوشتیپه ماشالله)

تو مسیر سد هم یه چند تا شیب زدیم و کلی صفا کردیم

از یه رود خونه هم رد شدیم که دوستان کاملا خودشون رو تخلیه کردن :
ملاحظه بفرمایید

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

بعد از این هم رسیدیم به سد !
زمین کاملا سفید بود

نزدیک یه ساعت برف بازی کردیم تو هوای سرد ؛ همه عرق کرده بودیم

البته اولش با موتور بازی می کردیم اما کم کم کشید به برف بازی و به اون هم افاقه نکرد و آخراش به شوخی های مناطق محروم رسید

اینم فیلم برف بازی بچه ها با موتور
خیلی حال میداد... خیلی ها



بعد از این قضایا برگشتیم سمت شهر
با چه وضعی !

سرتاپا خیس خیس
داشتیم یخ مزیدیم

تو پوتینام دریاچه بود
بالاخره به هزار فلاکت رسیدیم به یه پیتزایی و آقا مسعود شیرینی موتور جدیدشون رو دادن (TRIAL gas gas)
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

و متاسفانه وقتی توی پیتزایی یه در باز کن نباشه... آدم مجبور به چه کارایی میشه !
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

بله-پیش میاد دیگه !

امیدوارم از این آفرود نامه کمال لذت رو برده باشید
تا یه آفرود دیگه و یه آفرود نامه ی دیگه همه ی شما دوستان پرشین موتوری رو به خدای مهربون میسپارم

فعلا
علی علی

چیز خاصی نبود به هوای اینکه قایقاشون فشار پا نداره سریع نشستم تو قایق و آلومینیمش ازپایین انگشت کوچیکه پام رفت تو از بالاش زد بیرون

چه damage خوردی تو مشهد علی؟

چیزیم نشد
1.برگشتن موتور روم
2. زیر گرفته شدن توسط علی نوزاد
3. جر خوردن پام

عجيب بهت خوش گذشته پس!!
ما هم بيايم به همين گرمي از ما استقبال ميكنين؟؟

نوشته اصلی توسط ap_peiki

چیزیم نشد
1.برگشتن موتور روم
2. زیر گرفته شدن توسط علی نوزاد
3. جر خوردن پام

شوخی مناطق محروم رو نگفتی
جای سد

گروه روان فلات قاره خراسان ، مهمان می پذیرد

نوشته اصلی توسط mohammadaghili72

گروه روان فلات قاره خراسان ، مهمان می پذیرد

خیلی حال داد هر وقت یادش میفتم از خنده میمیرم

نوشته اصلی توسط mohammadaghili72

گروه روان فلات قاره خراسان ، مهمان می پذیرد

يعني اگه بيايم احتمال برگشتمونم هست؟؟! يا همون جا توي مزار شهدا بايد يه خونه بخريم!!