با تشکر از همه برو بچ
ساعت 12 ظهر اینا بود که شهروز زنگ زد بهم گفت برا 12 شب راه بیفتیم بریم بیش بچه ها ... کب کردم ولی در کمال خونسردی گفتم بریم !!
بعدا رفتم با موتور دور بزنم و چکش کنم که دیدم واقعا سرده و نمیشه رفت و ... خلاصه اقا شهروز قانع شد با ماشین بریم
ساعت 11 شب اومد بیشم و راه افتادیم باک ماشینم بر کردیم و با 120 تا انداختیم اتوبان ...
یه جا هم جنون زد به سر شهروز خان و 200 با سمند موتور المانی !! بر کردیم و دوربین عکس گرفت ازمون !! 200 از اونور رفت تو ب ا چ ه
ساعت 3:00 شب بود که رسیدیم ابیانه ... تو راه گرگ و روباه بود که میدیدیم !! یارو بیر زن بد اخلاق اومد و درو باز کرد واسمون ...
رفتیم بالا و چند ساعتی خوش و بش کردیم و بعدشم لالا ....
صبح هم که بعد صرف صبحونه رفتیم بیرون که از با قدم ما یکی از اهالی روستا افتاد مرد !!!
وایستادیم تا برن بعد رفتیم بافت تاریخی روستارو ببینیم !!!
ساعت 2:00 اینا راه افتادیم برگردیم منو شهروز که کف کردیم بدون موتور ... شهروز همش فحش نثارم میکرد که چرا با موتور نیومدیم ....
واقعا الان میفهمم چرا سواریها وقتی این همه موتور و یه جا میبینن کب میکنن
مخصوصا وقتی تو ماشین سرعت و شتاب موتور ها رو میدیدم حال میکردیم
هماهنگی گروه بعد جوش اوردن اقا مهران خوب بود و همه خ ا ی ه کردن !!!!
همه بشت سر سمند منظم حرکت میکردن و فلاشر ماشین هم که روشن بود
هر کی میدید چهار چشمی نگاه میکرد !!
موتور کیا هم به دلیل لرزش زیاد و اچار کشی نشدن نرسیده به کاشان تو 160 تا خراب شده بود که با کمک خودش و علیرضا و شهروز درستش کردیم
علیرضا هم ماشالا کلکسیون اچار رو همراش اورده بود و از این بابت راحت بودیم
دستش درد نکنه
مگلی کیا چنتا مشکل با هم داشت : کاربرات . شمع . سیم کشی . وکیوم شیر بنزین . زنجیرش هم که زنگ زده بود !!
از کاشان به بعد با بچه ها خداحافظی کردیم و بعد صرف نهار < ساعت 6:00> از اتوبان برگشتیم و 8:00 رسیدیم تهران و مگل رو از در مغازه برداشتم بردم خونه شهروز خان که بشت موتور یخ زدم و همش به فکر بجه ها بودم ....
و در اخر تشکر ویژه از همه دوستان به خصوص از : اقا شهروز . بابک . مهران . علیرضا . کیا . اکا . نوید . محمد . **** . ... و دوستانی که از اصفهان تشریف اورده بودن
خیلی خوش گذشت و جای بقیه دوستان خالییییییییییی
با تشکر از همه برو بچ سایت