اگر میشه کسایی که اومدن رو معرفی کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
اگر میشه کسایی که اومدن رو معرفی کنید
اخرش چی شد ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط Alireza [Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
و اما بچه ها در حال لیس زدن :gigglesmile:
[Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
اقا من اعتراض دارم....
روحانی کاروان میبرن اصولا اخرش پاکت میدنننننننن........... نامردا یه پاکتم به ما ندادن........:waiting::gigglesmile:
شوخی کردم.... زودتر عکسا و فیلما رو بذارید... مخصوصا بک اسموک منو.... زوووووووووووووووووووووود.. .. دوستون دارم......:grouphugg:
اینم عکسا
با سلام به همگی...
:smilies(182):
من که انقدر خسته بودم شب به خونه نرسیدم و رفتم خونه یکی از اقوام و وقت نکردم پست بدم...:2i8d4ao:
1- اول از همه که مصطفی اومد دنبال من و رفتیم دنبال روغن باسه موتور:32: و 7.45 پیست بودیم
[Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
و تعداد کمی از بچه خیلی دیر اومدن به ایستگاهی که جمع شدیم ساعت حرکت 9.15 اینا بود .:9:
2- وسط جاده به علت :9::13::i'm ok::grouphug:جاده یا با مرامی یا حواس پرتی یا حوصله نداشتن سرعت حداکثر 80 KM/h یکسری از بچه ها که اسم هم نمی برم از ما جدا شدن و خودشون رفتن (والا هرکی یه حرف زد)
**** تو جاده راه و گم کردیم یعنی یه پیچ جلو تر پیچیدیم و از نگهبانان یک شرکت آدرس گرفتیم.
l
[Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
[Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
l
3- تو جاده به کمک بابک عزیز و کنجی جون :30:و رانندگی متوازن مهران و انجام کار های راهنمایی توسط من و علیرضا:16: و سینا و نام برده های قبل در جاده موتور ها به صورت خطی و 2تا 2تا کنار هم به راه ادامه دادن و در پیچ ها موتور ها تک تک اومدن. و خیلی با نظم بودیم.
4- یه جا واستادیم روغن عوض کردیم.:16:
5-مصطفی خسته شد و جا من رفت تو ماشین و من موتورشو اوردم از اول گردنه:17:....
6- تو راه ایست بازرسی نگهمون داشتن و توسط پا در میونی یکی از مردان بزرگوار که اول نا شناس بود:12: که با یه 206 مشکی شناخته شد و فهمیدیم پدر **** جان خلاصه ما یه عکس گرفتیم و گفتیم می زاریم تو سایت
[Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
که فهمیدیم پدر **** هستن ایشون .........:happy4:
7- کنار رودخانه مصطفی یه جا پیدا کرد اون طرف رودخانه که باید از تو آب رد می شدی و با علیرضا و علی جی اس ایکس و حامد کاءن رفتیم یه چرت زدیم و بچه ها رفتن آفرود بازی و یه حادثه داشتیم که من خودم خواب بودم و ندیدم و
:24::sleep::icon_pf _15_::thanks: .... .
8-بعد رفتیم یه بستنی زدیم دور میدون و 17.10 راه افتادیم که بیایم.:25r30wi:
9 - دوباره مصطفی حالش خراب بود:icon_pf _15_: و من رفتم پشت موتورش و تا تهران روندم.
10- حدودا 10 کیلومتر بعد از آبیک موتور بابک جان افتاد تو یه چاله که خودم با یک متر و نیم فاصله استاندارد پشتش بودم و تو یه چاله به عرض 40 سانتی متر و عمق 100000000 سانتی متر که خدا و شکر خوب موتور جمع کرد و رینگ موتورش شکست و یک صدای مهیبی تولید شد ، با این حال که من هندزفری Beat Sound رو جفت گوشم بود بازم صدا رو شنیدم. کنار جاده واستادیم و هیچ وانتی واینستاد که موتور و ببریم تهران.
آخر سر به لطف محمد نویا و تز بنده رفتن از هشتگرد یه وانت اوردن .
11- تو جاده بچه ها با ماشین از یه جاده دیگه رفتن و ما از یک جاده دیگه به علت اینکه اگه وانت از جاده ما میومد هیچی از موتور و بابک نمی موند پر دست انداز بود.
12- و دوباره Black Coffey بعد از هشتگرد بعد از یک دست انداز زمین خورد که خدا رو شکر چیزیش نشد. و با کمک بچه ها و دست های دست به آچار اینجانب و رضا جان موتور یه جور جمع کردیم که تا تهران بیاد.
13- دوباره نظم جاده رو من و سینا عشق نمرده برقرار کردیم البته تو کل جاده نظم بود ولی یک هو تو ترافیک بچه ها میومدن جلو.
14 - خلاصه که تو مخصوص بچه ها خودشون و از سرعت خالی کردن گاز دادن:34::19::33:. , دوباره وانت و گلف مهران و دیدیم و وسط مخصوص از هم جدا شدیم.
این یک فیلم 40 ثانیه ای از جاده آبیک - هشتگرد از بچه ها البته ما عقب بودیم افراد داخل ماشین من عقب هست علیرضا شاگرد و مهران راننده F1
l
[Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
l
---------- Post added at 11:59 AM ---------- Previous post was at 11:40 AM ----------
دیگه تا اونجا که می شد نوشتم و توضیح دادم که بچه هایی که نبودن هم بونن چه خبر بوده و کاملا تصور کنن.
باقی عکس ها رو هم بزارید ممنون می شم.....
حادثه ای که برای من رخ داد از همه غم انگیزتر بودددد....:consoling2:
چرا پس هیشکی تعریف نکرد...
منم تو افرودی که زدیم زنجیر انداختم... ولی درستش کردیم...
دوباره رفتیم یه شیب خفن بزنیم که رضا کی تی ام تو شیب خورد زمین و فرمون موتور شکست... رفتیم فرمون رو جوش دادیم ... گفتم رضا دوباره بریم بالا... که گفت من دیگه نمیرم...
میخوای خودت برو:25r30wi:
کنجی خیلی ... کرد گفت من رانندگی بلد نیستم :icon_pf (3):نقل قول:
نوشته اصلی توسط nOviA [Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]
من از رو ناشی گری خوردم زمین به رانندگیم ربطی نداشت وگر نه تو اون ماسه های رمل اونطور نمیروندم
حالا داستان از زبون من خیلی خلاصه
بعد از 1 ساعت تاخیر از ورزشگاه آزادی راه افتادیم
بعد از رسیدن به مقصد من و حاجی تصمیم گرفتیم بریم یه چرخی تو دل کوه بزنیم که تحریک کننده اصلی یه موتور سی جی بود که هر کاری ما با تریل ها میکردیم اونم با سی جی می کرد گفت من کراس داشتم و بارها این کوه ها رو رفتم بالا
تپه ای که ما رفتیم سه قسمت بود من با دنده 1 پشت سی جی سوار رفتم بالا دو قسمت دامنه کوه رو رفتیم بالا قسمت آخر که شیبش خیلی بود موتور سی جی گیر کرد و طرف با پا موتور رو برد بالا
منم که دیدم ترسیدم و کمی گاز رو شل کردم که بهش نخورم ولی موتورم موند و به سمت پایین لیز خورد
یه آن پشت سرم رو نگاه کردم دیدم منم و دره که یاد حادثه کنجی افتادم و موتور رو کوبوندم زمین که باعث شد فرمون بشکنه
رفتیم فرمون رو جوش دادیم و برگشتیم پیش بچه ها
تصمیم گرفتیم برگردیم که در راه برگشت موتور بابک با اون حادثه مواجه میشه و عکس شکستگی رینگش رو میزارم براتون
موتور بابک با کمی تاخیر به وانت منتقل شد
بعد در راه مگلی دوستمون میخوره زمین و دنده میشکنه که با کمک دوستان میزنیم دنده 3 و من با مگلی با هم تا تهران میریم
چند تا عکس هم از سفر میزارم
فیلم ها رو هم بعدا میزارم
منم خیلی دوست داشام بیام اما خواب موندم و بعدش که از کنجی عزیز پرسیدم بیام و تایید کردن که بیا ُ از طرف خانواده به بیگاری دعوت شدم و دیگه نشد بیام :hanghead:
اولش که راه افتادین باید همه صدقه می دادن ... خیلی موتورا تو چشم بوده که این شکلی شده ... امیدوارم برای رضا کی تی ام و بابک عزیز مشکلی پیش نیومده باشه ُ حالا موتورو یه کاریش می شه کرد ...
ظاهرا شکر خدا بعد از شکستن رینگ بابک زمین هم نخورده ُ درسته ؟ فقط من موندم این رینگ به این ضخامت چرا باید بشکنه ؟! :wow:
چیزی نیست...منم موندم:s (9): لاستیک دیگه آخه چقدر محکم و تیوبلس؟! :297:نقل قول:
نوشته اصلی توسط Amir.Tehrani [Only registered and activated users can see links. Click Here To Register...]