|
|
|
به درخواست ناظم عزیز سایت یه تایپک جدید زدم و شرح سفرم رو در اینجا خدمتتون میدم....
اول براتون از خدا سفر با موتور رو درخواست میکنم.........جاتون خالی........خیلی حال داد......واییییییییییییییییی ی........چقدر خوب بود.......
سفر من در روز سه شنبه 10 شهریور آغاز شد و در یکشنبه 28 شهریور به پایان رسید.....
من از دزفول شروع به حرکت کردم......و مقصد هایم به ترتیب 1- تهران....2-بابلسر....3-مشهد.....4-کرج........بود....
اول 3 روز در تهران بودم.......
بعد 3 روز در شمال بودم......
بعد 5 الی6 روز هم مشهد .....
و بعد هم 4 الی 5 روز در کرج بودم.....
متاسفانه سرعت اینترنتم پایینه .......دارم عکس و فیلم ها رو آپلود میکنم.......حجمشون خیلی زیاده....حجمشون حدود 100 گگگگگگگگگگگیییییییییگگگگگ گگههههههههههههه....البته بیشترش مال فیلم هاس چون کیفیتش بالاس......سعی میکنم کیفیت رو بیارم پایین و حجم رو کاهش بدم.......
در زیر نمایی از مسیر مشاهده میکنید.....
مهمان ها نمی توانند عکس هارا مشاهده کنند لطفا برای مشاهده عضوشوید(کلیک کنید) here.
در ادامه برای کاهش حجم صفحه و سریع تر بالا آمدن آن لینک تصاویر را قرار میدهم.....
رفت برگشت چند کیلومتر شد؟
...two stroke
خسته نباشی دوست عزیز سفر بخیر واقعا پالس 220 تو جاده هیچ جوره تو شتاب و قدرت و سرعت کم نمیاره مرد روزهای سخته
راستی تنها رفتی؟
عکسات کو!؟ فیلم هم داری بزار کلن هرچی گرفتی که جالبه بزار
از سفرتم یه توضیحاتی بده
باختیم آخر بازی. . . همگی دست زدند. . .
خسته نباشی داداش
عکس بزار و بگو کجاس بزا لذت ببریم
Find A Way Or Fade Away
لوازم ایمنی موتور کراس و اندرو
سلام به همه...ببخشید کمی تاخیر داشتم.......داشتم عکس ها رو آماده میکردم.......
خواب باز هم جاتون خالی .......امیدوارم مسافرت با موتور نصیبتون بشه........چون یه حال دیگه ای داره.......زیبایی جاده.....آب و هوای خوب...سختی...خستگی.....مشکلات ....گرما....بارون.....همش خاطره میشه........
من متاسفانه تنها سفر میکنم.....چون نه تو دوستان و نه تو فامیل و اطرافیانم کسی اهل موتور و مسافرت با موتور نیست.....تنهام....... یعنی وقتی تصاویر بچه ها رو تو سایت میبینم که چند نفری با هم میرن مسافرت خیلی دلم کباب میشه..............
در کل توصیه میکنم تنها سفر نکنید.......چون کمی سخته.......اگه خدایی نکرده اتفاقی بیفته.....موتور خراب بشه....یا دزدی ...خفتگیری .....تنها نیستی.......ثانیا ....بابا آدم تنها دیوونه میشه.....17 - 18 ساعت با کسی حرف نزنی سخته.....البته من آدم زیاد اجتماعی نیستم.....برای همین در این مسئله زیاد مشکل ندارم......ولی در ادامه میگم که اگه کسی باهام بود نیازی نبود نصف شب تو بیابون منتظر کمک بشینم......
ولی عالی بود....با همه سختیش.....
در اینجا از تمام کسانی که به فکر بنده بودند ...خانواده...دوستان و برام دعا کردند که اتفاقی برام نیفته تشکر میکنم........مخصوصا از اون بالایییی....
خواب من سفرم رو در عصر ساعت 4 :30 روز سه شنبه آغاز کردم.............یعنی مسیر دزفول تا تهران رو همش شب در راه بودم......آخه اینجا هوا خیلی گرمه.....روز نمیتونی بری زیر آفتاب.......برا همین شب راه میوفتم......البته حالا از اون ور طرفای اراک و بروجرد شب هوا خیلی سرد میشه.......ولی لباس مناسب مشکل رو حل میکنه.....
در این مسیر یه بلایی سرم اومد........متاسفانه....متاسفان ه سیم لامپ زنون در پیش خود لامپ قطعی داشت که من قبلا اون رو درست کرده بودم....البته به طور موقت........موتور تو سرعت بالا که لرزش موتور زیاد میشه...این اتصال قطع و وصل میشه و باعث خاموش شدن لامپ میشه........و همین بلا سرم اومد.....یعنی تو سرعت 120 تو جاده که همش تاریکه یک دفعه لامپ زنونم خاموش شد.....خدا رو شکر نور بالا بود وگرنه با 120 تا سرعت نمیدونستم کجا دارم میرم......نور بالا رو روشن کردم.....و به راهم ادامه دادم.....تا به یکی از این قسمتای پارکینگ های کنار جاده رسیدم........ هرچی سعی کردم لامپ روشن نشد........مجبور شدم توی تاریکی محض کل موتور رو باز کنم و اتصال سیم رو برقرار کنم تا لامپ روشن بشه.......خدا رو شکر تمام وسایل مورد نیاز اعم از چراغ قوه و انواع آچار و ابزار و انواع چسب رو با خودم برده بودم.......حدود 1 ساعت توی تاریکی وقتم رو گرفت ..........خدا رو شکر پیچی ...چیزی گم نشد.......و دوباره راه افتادم.......رسیدم به بروجرد کمی خسته بودم.....میخواستم بخوابم......بروجرد یه فلکه بزرگ داره که مسافرا اونجا شبا میخوابن.......من گفتم اونجا نخوابم....چون شلوغه و من اگه بخوابم ممکنه یکی بیاد یا موتور رو ببره یا از وسایلم چیزی برداره........گفتم برم یه جای خلوت که جن هم پر نمیزنه.......رفتم تو جاده و توی تاریکی کنار جاده گرفتم خوابیدم.....البته چادر نداشتم ......زیر پایی انداختم کنار موتور......ههههههههنمیدونید چقدر دعا و ایت الکرسی خوندم .....هههههه آخه ترسناک بود.....شب تاریک تو بیابون تنها......سگی ...ماری...عقربی....جنی....روحی.... دزدی....
هنوز ربع ساعت نشده بود که خوابم برده بود که دیدم یه نفر داره میگه آقا .....آقا بلند شو.......بلند شو........تو تاریکی نشناختمش.....تازه هنگ هم بودم.......چون یه دفعه از خواب بیدار شدم ....نمیدونستم کیه........بلند شدم ...دیدم پلیسه. .......گشت انتظامی بود............گفت اینجا چیکار میکنی؟؟؟؟؟ گفتم هیچی.....خسته بودم ....گرفتم خوابیدم..........گفت مدارک.......مدارک رو نشون دادم.......گفت اینجا نخواب برو بروجرد اون فلکه بزرگه.......گفت اینجا خطر ناکه........گفتم باشه.......گفت سریع حرکت کن.........ما هم بلند شدیم و حرکت کردیم..........وسطای جاده بروجرد اراک که اطراف جاده روستا هست و باغ هست ..... هوا واقعا سرد شد........زدم کنار......از تو ساک یه جفت جوراب دیگه درآوردم و پوشیدم .....و یه شلوار دیگه.....شلوار رو که پوشیدم......دیدم دوباره گشت انتظامی اومد.... ولی این دفعه یکی دیگه بود........گفت اینجا چیکار میکنی؟؟؟؟ گفتم هیچی ....گفت مدارک......مدارک دادم......گفت کجا میری ....گفتم تهران........گفت سریع حرکت کن.......ما هم دوباره راه افتادیم.........
حدود ساعتای 4:30 الی 5 صبح به اراک رسیدم.....باز هم کمی خسته بودم......اراک هم فلکه بزرگ داره که مسافرا اونجا استراحت میکنن......یه دو دور زدم دور فلکه باز جای مناسبی که امنیت کافی داشته باشه پیدا نکردم......که یه دفعه چشمم به یه کانکس پلیس افتاد که یه تریل دم درش بود........کانکس وسط بلوار روی چمن ها بود.......یکی از بلوار های جاده های خروجی از فلکه که دور فلکه هستند بود.......رفتم موتورم رو پیش تریل پارک کردم......اونجا یه سرباز داشت نگهبانی میداد کنار کانکس......بهش گفتم میشه موتورم رو اینجا بزارم و مراقبش باشی....و من هم این کنار استراحت کنم و بخوابم.....گفت باشه.........ما هم رفتیم روی چمنا و گرفتیم خوابیدیم........خواب بودم که با زنگ گوشی بیدار شدم.......ساعت 8:30 صبح بود......واقعا خواب خوبی بود و خستگیم رو برد.......رفتم پیش موتور .....سربازه رفته بود و یه سرباز دیگه بود......گفت از کجا میای گفتم از دزفول.....گفت کجا میری ....گفتم تهران.......گفت خیلی مردی...........آقا ما هم راه افتادیم و ساعت حدود 12:30 رسیدم تهران.............دیگه تهران بودم......
- - - Updated - - -
حدود 3500 کیلومتر
بسار عالی .عکسارو زودتر بزار
آقا هر پستی که میذاری ، عکسهای مربوط به همون مسیر رو هم بذار .
تنها سفر کردن مزیت های خودشو داره ، هر سرعتی که بخوای میری ، هر جا که عشقت بکشه وایمیسی و برنامه موندن و ادامه سفر دست خودت و حال خودته .
در ضمن خسته نباشی
موتورسیکلت امن است ...
مادامی که سوارش بداند چقدر خطرناک است !
به خدا تقصیر من نیست.......تقصیر این اینترنت فلان فلان شدست.......از دیشب ساعت 2 شب تا الان که ساعت 2 ظهره ....90 تا عکس گذاشتم برا آپلود ......فقط 47 تا شون آپلود شدن.........پدرم دراومد پا این اینترنت..........خدا رحم کنه بهم برا آپلود فیلم ها.....
درسته تنها سفر کردن هم مزیت خودش رو داره......همه چیز دست خودته......... ولی اگه خدایی نکرده اتفاقی افتاد تنهایی......حالا در ادامه میگم......چه اتفاقاتی افتاد.......
فقط یه پیشنهاد بی زحمت عکسها رو بصورت بند انگشتی بذار (thumbnail)که در صورت تمایل روش کلیک بشه و کامل لود بشه . اینطوری تمام عکسهاتم بذاری صفحه سنگین نمیشه .
موتورسیکلت امن است ...
مادامی که سوارش بداند چقدر خطرناک است !
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)