موضوع: خفتگیری موتور سیکلت

تو سلیمان خاطر نزدیک هفت تیر ... پارسال 2تا موتور 2ترک میرن بغل یه هیوسانگ ... بدون این که حرفی بزنن با شمشیر میزنن تو کمر راکب هیوسانگ ...
طرف با موتور میخوره زمین تنها کاری که میکنه سوئیچو پرت میکنه تو ترمه ها ...دیدن روشن نمیشه رفتن چند تا قمم به پسره زدن و رفتن ... تو روز روشن ساعت 5 بعد از ظهر ...

من خودم با ماشین بودم رسیدم پشت چراغ قرمز ... دیدم یه پالس هول کرده بغلم زد رو ترمز ... راکب هیکلیم بود پرید پایین اومد سمت ماشینم گفت واسه چی بوق میزنی !!! گفتم جوووون ؟! ( من همیشه شیشه ماشینو تا نصفه پایین میدم آفتاب گیرم شیشه ها داره ... دیدم دستگیره درو گرفت درو باز کنه دید قفله ... بهش میگم مرتیکه چی تو میگی اصلا من تورو ندیدم بوقم زدم مگه واسه تو زدم !! دیدم دستشو از لا پنجره میخواد بکنه تو قفلو باز کنه ... یه نفر رو موتورش آماده نشسته بود ... چراغ سبز شد من گازو گرفتم یه لقد زد تو در ولی درم چیزیش نشد ... سر این لقدش غیرتی شدم
رفتم بفل پارک کردم قفل فرمونو برداشتم پریدم پایین ... عید بود یه سربازم با باتوم میچرخید اونجا ... دیدم یارو اصلا پیچید رفت !!!
نگو حروم زاده میخواست منو بکشه پایین ماشینو ببره !!!

تجهیزات همیشه همراتون باشه من تو ماشین یه تبر زیر این صندلیمه یه چاقو زیر اون یکی ... یه پنجه بکس تو کاپوت یه چاقو گاو کشیم تو صندوق ... 4 5 تام چوب و میلیه تو صندوقه ... تو جیبمم گازه تو موتورم زنجیر شوکر البته حکم دارم من ...
دزدها از قیافه آدمو شناسایی میکنن ... من اون روز 6تیغ کرده بودم ماشینمم اسپرته تو چشمه ... گفتن این بچس ماشینو میبریم !
یعنی اگه شیشه پایین بود ماشینمو طرف میبرد ... اون لحظه من اصلا فکرم کار نمیکرد ...
خداییش انقدر بدشانسم همیشه دزدا میان سراغ من یه بار گوشیمو زدن یه بار گردنبند طلامو زدن ...