|
|
|
|
|
|

با سلام به همگی...
من که انقدر خسته بودم شب به خونه نرسیدم و رفتم خونه یکی از اقوام و وقت نکردم پست بدم...
1- اول از همه که مصطفی اومد دنبال من و رفتیم دنبال روغن باسه موتورو 7.45 پیست بودیم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
و تعداد کمی از بچه خیلی دیر اومدن به ایستگاهی که جمع شدیم ساعت حرکت 9.15 اینا بود .
2- وسط جاده به علتجاده یا با مرامی یا حواس پرتی یا حوصله نداشتن سرعت حداکثر 80 KM/h یکسری از بچه ها که اسم هم نمی برم از ما جدا شدن و خودشون رفتن (والا هرکی یه حرف زد)
**** تو جاده راه و گم کردیم یعنی یه پیچ جلو تر پیچیدیم و از نگهبانان یک شرکت آدرس گرفتیم.
l
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
l
3- تو جاده به کمک بابک عزیز و کنجی جونو رانندگی متوازن مهران و انجام کار های راهنمایی توسط من و علیرضا
و سینا و نام برده های قبل در جاده موتور ها به صورت خطی و 2تا 2تا کنار هم به راه ادامه دادن و در پیچ ها موتور ها تک تک اومدن. و خیلی با نظم بودیم.
4- یه جا واستادیم روغن عوض کردیم.
5-مصطفی خسته شد و جا من رفت تو ماشین و من موتورشو اوردم از اول گردنه....
6- تو راه ایست بازرسی نگهمون داشتن و توسط پا در میونی یکی از مردان بزرگوار که اول نا شناس بودکه با یه 206 مشکی شناخته شد و فهمیدیم پدر **** جان خلاصه ما یه عکس گرفتیم و گفتیم می زاریم تو سایت
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
که فهمیدیم پدر **** هستن ایشون .........
7- کنار رودخانه مصطفی یه جا پیدا کرد اون طرف رودخانه که باید از تو آب رد می شدی و با علیرضا و علی جی اس ایکس و حامد کاءن رفتیم یه چرت زدیم و بچه ها رفتن آفرود بازی و یه حادثه داشتیم که من خودم خواب بودم و ندیدم و
.... .
8-بعد رفتیم یه بستنی زدیم دور میدون و 17.10 راه افتادیم که بیایم.
9 - دوباره مصطفی حالش خراب بودو من رفتم پشت موتورش و تا تهران روندم.
10- حدودا 10 کیلومتر بعد از آبیک موتور بابک جان افتاد تو یه چاله که خودم با یک متر و نیم فاصله استاندارد پشتش بودم و تو یه چاله به عرض 40 سانتی متر و عمق 100000000 سانتی متر که خدا و شکر خوب موتور جمع کرد و رینگ موتورش شکست و یک صدای مهیبی تولید شد ، با این حال که من هندزفری Beat Sound رو جفت گوشم بود بازم صدا رو شنیدم. کنار جاده واستادیم و هیچ وانتی واینستاد که موتور و ببریم تهران.
آخر سر به لطف محمد نویا و تز بنده رفتن از هشتگرد یه وانت اوردن .
11- تو جاده بچه ها با ماشین از یه جاده دیگه رفتن و ما از یک جاده دیگه به علت اینکه اگه وانت از جاده ما میومد هیچی از موتور و بابک نمی موند پر دست انداز بود.
12- و دوباره Black Coffey بعد از هشتگرد بعد از یک دست انداز زمین خورد که خدا رو شکر چیزیش نشد. و با کمک بچه ها و دست های دست به آچار اینجانب و رضا جان موتور یه جور جمع کردیم که تا تهران بیاد.
13- دوباره نظم جاده رو من و سینا عشق نمرده برقرار کردیم البته تو کل جاده نظم بود ولی یک هو تو ترافیک بچه ها میومدن جلو.
14 - خلاصه که تو مخصوص بچه ها خودشون و از سرعت خالی کردن گاز دادن. , دوباره وانت و گلف مهران و دیدیم و وسط مخصوص از هم جدا شدیم.
این یک فیلم 40 ثانیه ای از جاده آبیک - هشتگرد از بچه ها البته ما عقب بودیم افراد داخل ماشین من عقب هست علیرضا شاگرد و مهران راننده F1
l
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
l
---------- Post added at 11:59 AM ---------- Previous post was at 11:40 AM ----------
دیگه تا اونجا که می شد نوشتم و توضیح دادم که بچه هایی که نبودن هم بونن چه خبر بوده و کاملا تصور کنن.
باقی عکس ها رو هم بزارید ممنون می شم.....
ویرایش توسط Masoud : 23-07-1390 در ساعت 11:58 قبل از ظهر
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)