
|
|
|
رفت:
از نوبنیاد انداختم تو صدر که دیدم یه آفرود سوار جلوم داره می گازه. خودم و بهش رسوندم که دیدم بله چهره تابلو آشنا. اما خوب من کامرو رو تاحالا از نزدیک ندیده بودم. یه دست تکون دادیم و رفتیم زیر پل پارک وی که سر قرار بود. بعد از رسیدن آقای بهرامی و دوست خارجی با خبر شدیم که نیما موتورش به مشکل فنی خورده و جاش خالیه.
اینجاهاش رو که **** گفت.
بعد از رد شدن از پلیس راه و ایست بازرسی که نمی دونم چرا به هیچ کدوم از ما هیچ کاری نداشتن و رسیدن به دوراهی دیزین و رفتن به سمت روستا و جاده ی خاکی آفرود شروع شد.
و ماشالله دوستان تخت گاز فکر کنم دنده 4 کل مسیر رو می رفتن و من هم جوگیـــــــــــــــــــــ ــر پشتشون. که سر یه پیچ زمین به موتور بنده اصابت کرد. با کله تو خاک! سرعتمم واقعا بالا بود. خلاصه شکسته شدن کتی کلاج همانا و تو زحمت افتادن کامرو و آقای بهرامی و دوست خارجی برای تعمیر سرپایی همانا که خدا رو شکر با سیم مهار کردیم. اما واقعا اذیت می کرد و تقریبا چیزی به نام خلاص نداشتم.
ادامه ی مسیر رو بالارفتیم. برای منی که تقریبا اولین تجربه ی یه همچین جاده ای داشتم واقعا سخت بود. اما دوستان ماشالا به راحتی گاز رو تا ته پر می کردن.
دوست خارجی مون که با روان شاهکار می کرد. واقعا دیدنی بود. غیر قابل وصف بود روندن روانشون تو اون جاده.
کامرو هم که پشت ایشون و آقای بهرامی هم ماشالا با کی تی امشون (در مورد این کلمه صحبت ها دارم) مسیر رو شخم می زدن.
خلاصه بعد از تست چند جاده بالاخره ما تونستیم به پیست و سپس از مسیر پیست به طرف هتل حرکت کنیم. مسیر فوق العاده زیبا بود (خیلی سعی کردم نگم من از آسفالت اومدم اون یه تیکه پیست تا هتل)
و بعد از اون ناهار و استراحت که عکس های نیم ساعت خوابیدن آقای بهرامی هم که کامرو گذاشته. در مورد ویژگی منحصر به فرد اون رستوران کامرو توضیح ندادی چرا؟
بعد از استراحت از مسیر پیست به طرف بالا خواستیم حرکت کنیم که واقعا شیب هاش خیلی شدید بود. تو یه شیب روان ها موند. البته فکر کنم کامرو به خاطر من گاز رو کم داد و روانش موند. چند بار آوردیم پایین و دوباره تست کردیم شیب رو اما نمی شد واقعا. و بار آخری که موتور رو سر و ته کردم تا بیارم پایین متاسفانه هر چی پا می ذاشتم رو ترمز عقب سرعت هیچ تغییری نمی کرد و نکته ی جالب این که من از اونجایی که بسیار حرف گوش کن هستم و آقای بهرامی دقیقا همون لحظه بهم گفته بود که از ترمز جلو فقط برای کنترل استفاده کن و من کلا فکر کردم ترمز جلو نباید استفاده کنم!!! (چقدر خندیدیم به خدا : )) ) و به دلیل اینکه نمی دونم چرا موتور رو گذاشته بودم دنده 1 اما کلاج رو محکم چسبیده بودم!!!! سرعت بیشتر و بیشتر شد و خدارو شکر فقط از کنار کی تی ام رد شدم و نخوردم بهشون و بعد از چند بار تلاش ناموفق در زمین زدن موتور که بیشتر سرعت نگیره یا پرتم نکنه تو اون دره متاسفانه به داخل دره سقوط کردم.
صحنه ای که دوستان از ارتفاع و پشت سر من دیدن، به این شرح بوده که موتور می افته منم می پرم روی موتور یا با یه ضربه بلند شدم از موتور. چرخ های عقب موتور و پاهای من رو هوا هم زمان می چرخیده.
بعد از 10-20 ثانیه که من پاشدم دیدم چرا هیچ جام درد نمی کنه و واقعا تو دلم چقدر از شاغلام به خاطر وسائل تشکر کردم و نشستم کنار موتور با قیافه ی شوکیده! و البته کمی خندان، آقای بهرامی و کامرو بعدش دوستان خارجی اومدن بالای سرم و حالا نخند کی بخند همگی با هم!
عکس های زیادی گرفته شد از این لحظه و فیلم های زیادی هم موجوده.
با کمک دوستان موتور رو از اون چاله کشیدیم بالا و کامرو عزیز چرخ رو جا زده و موتور رو آروم به پایین هدایت کردیم گذاشتیم دم در یه نگهبانی.
تازه از اینجا به بعد فکر کنم ماجرا شروع می شه.
راه پایین رفتن که نبود. پس من به آقای بهرامی و کی تی امشون زحمت دادم و ترکشون نشستم و به راز آفرینش ایمان آوردم.
در مورد کی تی ام 250 فقط همین رو می شه گفت: "هیچ موتوری در ایران وجود نداره که بتونه به راکبش تا این حد لذت بده. حتی به ترکنشینش"
در شیب بسیار بالا نزدیک به 4 بار سر موتور اومد بالا که با تجربه و مهارت بی نظیر آقای بهرامی شیب ها یکی بعد از دیگری رد می شد!
به همین وضع از آسفالت به طرف پایین حرکت کردیم. تقریبا کاملا هوا تاریک شده بود. با دیدن ترافیک فوق العاده سنگین تصمیم بر این گرفته شد که از دل کوه به سمت انتهای اتوبان ارتش مسیر رو تغییر بدیم. تقریبا تاریکی مطلق! دل کوه! صدای 4 موتور زوزه می کشید و تجربه ی بی نظیری بود.
کی تی ام در شتاب قابل وصف نیست. در همین مسیر آقای بهرامی وقتی دستشون رو می پیچوندن تا گاز بیشتری به موتور بدن اگر من ایشون رو ول می کردم هیچ وقت نمی تونستم خودم رو نگه دارم و قطعا با موتور دهها متر فاصله می گرفتم.
غرش کی تی ام واقعا گوش نواز ترین صداییه که یه موتور 250 سی سی می تونه تولید بکنه.
و صد البته راکب کی تی ام باید مهارتی داشته باشه که در انواع پیچ دو ترک واقعا باور نکردنی حرکت کنه که آقای بهرامی بی نظیر انجام می دادن.
===
با تمام وجود این روز رو به خاطر میسپارم. یکی از بهترین روزهای زندگیم بود و هیجان انگیز ترین روز زندگیم.
کامرو عزیز که انقدر زحمت دادم بهش خودم شرمندشم.
آقای بهرامی عزیز که در تمام طول مسیر هوای من رو داشتن و هر لحظه من رو شرمنده می کردن.
و دو دوست خارجیمون که در تمام اتفاقات کمک می کردن و من فقط باعث زحمتشون بودم.
واقعا شرمنده ی همشون هستم و ازشون سپاسگزارم که باعث شدن در کنارشون این روز خوب رو به یاد بسپارم.
---
دعاکنید روان سریعتر سرپا بشه من یه خورده تمرین کنم تا بتونم باز هم در رکاب دوستان ***زم و البته دردسر براشون درست نکنم.
عکس ها اضافه می شن.
AHMAD47, Ali, ARSH, Classified, Duran, M@hy@r, Majicpride, MGEngineer, Mohammad62, MOHAMMAD_VIOLIN, mosim2m, MR.K, nopo, Ramin, roland, soroush adventure, tirdad8, نیما نادری, vill, حامد1, شفیع
باید بگم که در ارتفاعات به علت کم بودن فشار هوا قدرت موتورها کاهش پیدا میکنه و اگر کاربراتور موتور تنظیم نباشه (مثل موتور بنده)موتور در دور میانی و زمانیکه نیاز به قدت موتور داری, موتور ریپ میزنه و همین باعث شد که نتونیم اون شیب رو بالا بریم ولی موتور روان یکی از دوستان خارجی که نمیدونم اون موتور سالی یک بارم سرویس نمیشه و به قول دکتر کی تی ام سرویسشون در قرار ملاقات ها انجام میدن, در اون شرایط به بهترین نحو کار میکرد و حتی همون شیب رو 2 ترک به بالا رفتیم.
زمانیکه کنجی داشت شیبو برای آخرین بار به پایین میومد بنده کاملا به منظره سقوط کنجی مشرف بودم.....دیدم چراغ ترمز روشنه ولی موتور داره به سرعتش افزوده میشه....وقتی به کنار دکتر رسید یک فریاد زد
و بعد وارد بوتها شد و همین بوته ها چند بار باعث شد کنجی مثل گاو بازها به هوا بلند بشه
و در نیم متری دره موتور یک لگد به آقا دایی کنجی زد
حدود یک متر از موتور بند شد و به سمت چپ موتور پرتاب شد و در همین حین عقب موتور مثل اسبی که جفتک مینداره به هوا اومد و کنجی و موتور هم زمان و در کنار همدیگه همانند نمایشهای ژیمیناستیک یک دور رو هوا مللق زدن
![]()
خدمت دوستان عرض کنم که وقتی علیرضا رو موتور من نشست هوا تقریبا تاریک بود. اون قسمت فشم به تهران هم تاریکی مطلق.
می خواستم گاز بدم و خا ک ریز های کنار جاده رو بالا برم هیچ چیز نمی دیدیم. دوستان می دونند خود چراغ موتور جلو رو یک بعدی روشن می کنه پس سایه ایجاد میشه تو ناهمواری آفرود.
خیلی با احتیاط اومدم ولی با این حال چند مرتبه جلوی موتور آسمون رو ماچ کرد که اگر سریع گاز رو ول نکنی سریع موتور بر میگرده. اگر هم کم گاز بدی تو شیب می مونی.
یک حد وسط داره خصوصا 2 ترک که تعادل بسیار مشکل هست. خلاصه شب بود و من خیلی رعایت کردم. اگر می خواستم گاز بدم دقیقا حس سوار شدن رو ترن هوایی های خفن رو داری.
دائم می گفتم علی رضا خودت رو محکم نگه دار. آخر وقت و خسته بودیم. اگر یک لحظه دستش ول می شد تمام بود. اون هم با کنجکاوی سرش رو آورده بود کنار کاسکت من داشت جلو
رو نگاه می کرد.
تنها نکته روحیه هست. بعضی ها بعد از حادثه می شینن عزا میگیرن و حال همه رو خراب می کنند. اما در برگشت روحیه مثل شروع برنامه خوب بود.
---------- Post added at 03:46 PM ---------- Previous post was at 03:39 PM ----------
من گاها به شوخی می گم...
می گم روان رو بدید به من و موتور من رو بگیرید... اگر بخوام گاز بدم با روان محال هست تو آفرود بهش برسید.
جواب خیلی ساده هست... با موتور من اشاره کنی راکب رو پرت می کنه...
توانایی که بخواد همون روان رو بیاره تو مسیر های صعب العبور کم نیست.
ویرایش توسط علی بهرامی : 02-07-1390 در ساعت 03:50 بعد از ظهر
WELCOME TO THE FAMILY >> TO THE PURE FUN >> TO THE SHOW >> TO THE EDGE TO ADVANTURES >> TO THE THOUGHTEST GUYS >> TO AMBITION >> TO ULTIMATE SPEED >> TO THE FESTIVAL >> TO THE FEELING BEING .... READY TO RACE ,,, KTM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)