چه عجب منم گفت :دی
راستی چرا از اون جوجه ها عکس نذاشتی؟ دستپخت کی بود؟ بدم بهداشت بیاد جمعش کنه؟ آفرود رو از دماغمون در آورد
رسیدم خونه یکم دل درد شده بودم، گفتم حتما به خاطر اینه که بعد از مدت ها معده م مرغ به خودش دیده داره ذوق مرگ میشه، اما چشتون روز بد نبینه
ساعت های 8 بود که عوووووووع :دی آخرشم کارم به درمونگاه کشید و به جای جوجه های عووووع شده، سرم نوش جون کردم، تگرررری :دی
برگشتم خونه، دیدم گوشی م 2456978 بار زنگ خورده :دی که آی سهیل ....ی کجایی که .... تازه یادم اومد شیفت شبم :دی دیگه محلش نذاشتم و خوابیدم، امشب برم فکر کنم منو .... :دی
در ضمن محمد خیلی کم عکس می زاری ها، یکم بیشتر عکس بزار یه هفته ای طول بکشه تماشا کردنش :دی (جان من یه تاپیک جداگونه باز کن از صحنه های زمین خوردن و سقوط و این چیزا عکس بزار، چطور اونجا که همش میگین زمین خوردن جزء آفروده و فوقش می خوری زمین و اینا، خوب عکساشم بزارین دیگه)
این همونجاست که می ترسیدم بیام پایین؟ ارتفاعش بیشتر از این حرفا بود ها، من فکر می کردم موتور کله می کنه (عکس لانگشاتتر نداری از اینجا؟)
25466d1352568010-img_8932-edited.jpg