موضوع: تصاویر آفرود 14 مهر | مشهد

سلام به همه دوستان

محمد آقای عقیلی کلاس داشتند من عکسای دیروز رو آپ کردم

دوستانی که دیروز تو برنامه تشریف داشتند توضیحات عکس ها رو بدند:

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

چنتا سوال:

یعنی مجمد نیومد آفرود ؟؟؟

عکس دومی مال موتور محمده یا آقا رسول ؟؟؟(خورشیدی)

در ضمن چنتا از عکسا هم باز نمیشن لطفا دوباره آپشون کنید

اي .... اصلا از ما يادي كردين .قيافه ها نشان از خوش گذشتگي داره .انشاالله هميشه خوش باشين

خب من توضیح عکسا رو میدم. البته به خوبی محمد نمیتونم....
متاسفانه من یکم دیر رسیدم چشمه رفته بودم دنبال علی. وقتی رسیدیم دیدیم بله یه عنصر روان به دلایل نامعلومی پیچ تنظیم زنجیرش شکسته و محمد و رسول مشغول تعمیرا. پس کو بقیه؟؟ همش همین؟؟ متاسفانه دوستان آنرودی مارو تنها گذاشتن زیر آفتاب و مجبور شدیم خودمون امروز رو سپری کنیم. یکی از دوستای منم که تازه فلات خریده و متاسفانه بدون هیچ لولزم ایمنی به همراه دوستش با یه روان زرد هم به ما ملحق شدن. باز خوبه جمعمون آفرودی تر شد. خب آچار ماچار کم داشتیم یکم طول کشید تا بالاخره موتور محمد یه جورایی درس شد. ولی متاسفانه فقط میتونس مث یه سی جی راه بره. خب همینم خوبه از هیچی که بهتره.
صبحونه رو زدیم و راه افتادیم سمت سد. تو راه چن تا شیب زدیم. فقط من و رسول. علی و محمد هم با موتور رسول خودشونو تخلیه میکردن. ابالفضل دوست منم چون لوازم ایمنی نداش فقط یه شیب رو با موفقیت زد.بووووووووووووووووووووووووو وقققققققققققققققققققققققق
بیخیال رسیدیم به سد و بلههههههههه شیب فوق خفن خلج. من یه بار اومده بودم سد دیدم چن تا تریل میخوان این شیبو بزنن. اولی رفت بره بالا رو اون تیکه ی آخرش موتور سرش بلند شد و یه چند متری غلط زد. رانندش هم اگه لوازم ایمنی نداشت الان یحتمل تو بهشت رضا بود. خلاصه من ترس خاصی از این شیب داشتم. محمد اولین استارت و زد و با موتور رسول مث یه kxf سوار حرفه ای شیب رو زد و باعث دلگرمیم شد. نوبت من رسید ضربان قلبم تند تر و تند تر شد . محمد اومد دلگرمیم داد منم دل و زدم به دریا و یا علی مدد. رفتم و رفتم تا به اون تیکه ی آخرش که رسیدم..... یا خدا این سنگا اینجا چیکار میکنه؟ چرا زاویه اینجوری شد؟ به لطف خدا موفق شدم این شیب رو واسه بار اول بزنم. بعدشم نوبت رسول شد. اونم دلگرمی دادیم. منو محمد تا نصفه شیب اومدیم واسه عکاسی... رسول شروع کرد... دفعه ی اول که همون اول شیب به دلیل ننشستن سرش (سر موتور) خورد زمین. بار دوم بهتر و عالیتر شد. رفت و رفت تا اون تیکه ی آخرم رد کرد به سلامتی ولی متاسفانه همون قدم آخر موتور از دستش در رفت و شد اون چیزی که تو عکس میبینین.

ناها رو زدیم و به سرعت اومدیم سمت مشهد. قرار شد من و محمد و علی و دوستم و آقای رجیو بریم پیست یه سری بزنیم. اونجا هم زیاد خبری نبود و برگشتیم خونه. امیدوارم خوشتون اومده باشه. یا علی

ويرايش شد
شهاب اين آخرين باري باشه تيكه ميندازي.يكم رعايت كن

نوشته اصلی توسط Mohammad aghili

یه قابلیت خوبی که ریجو داره اینه که سرش راحت سیخ میشه ، این قابلیتش مرا هم مجذوب کرده است

مردم از ایم جمله تتتتتتتتتتت