موضوع: عکس های قرار ملاقات ابیانه 09/10/1390

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ][فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ][فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ][فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ][فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

حالا مهران تو راهه تو اون سرما من بهش اس ام اس دادم مهران شماره ساقی بده
بعدش خودم خندم گرفت

حالا منم یکم داستان سرایی کنم از سفرمون:من 5 شنبه صبح تازه رفتم موتورو از تعمیرگاه گرفتم(دل خجسترو دارید!!!)دیدم لامصب دوباره کاربراتمو تنظیم نکرده دیگه رسیدم خونه ساعت 11 بود سریع باکو باز کردم یه تنظیم کوچیک کردم موتورو هار که شد باکو بستم که به علت هول بودن دور موتورم کل سفر بالا بود خلاصه تا روغنمم عوض کنم و بنزین بزنم ساعت شده بود 12:30 که با نوید گازشو گرفتیم رفتیم میدان جمهوری و تو میدون یکی از عجیب ترین صحنه های زندگیمو دیدم آکا اومده بودخلاصه تا همه جمع بشنو راه بیوفتیم...... بقیشو بقیه تعریف کردن ولی یکی از قشنگ ترین لحظات این سفر بین کاشان و ابیانه بود که تو جاده زدیم بقل موتورارو خاموش کردیم ساعت 9 شب شروع کردیم به دیدن ستاره ها من تاحالا تو عمرم این همه ستاره ندیده بودم حتی تو کویر یزد!!!و بدترین لحظه ام از ساعت 6 صبح بود تا 8:30 که فرزین و بابک دوطرفم خوابیده بودن .انگار دو طرفم دوتا هایابوسا داشتن گاز مرده میدادن (عاشق جفتتونم)

شهروز پشت مهران چی کا میکنی؟؟؟؟؟؟
مشکوک میزنه‍!!!!!
ماشاا.. مهران وزنه برداری با اکا

حالا میریم سراغ تشکرها:
ممنون از بابک عزیز که مصبب این سفر بود و کلی حال داد(البته دیشب تو دلم یه چیز دیگه میگفتم ;-) )
ممنون از علی رضای عزیر که همه جا به آدم حال میده وسرزندگیش کار دست آدم میده مخصوصا اگه بالا کوه باشه راستی تو جاده اون آهنگات چه فازی میداد
ممنون از نوید که اومد و با اومدنش یه حال توپ به خودش داشت مخصوصا موقع برگشت.راستی نوید بابت ساندویچا ممنون نبودی شب گشنه میموندم
ممنون از آکای عزیز که با اون کاراش داشت منو دیونه میکرد کثافت تو جاده با نینجا دو ترک نبودید ببینید چیکار که نمیکرد.راستی دفعه بعد که آکا اومد یادتون باشه حتما جیباشو خالی کنیم بعد راه بیوفتیم این بی پول باشه خیلی بهتره
ممنون از فرزین عزیز که تو جاده داشت با نور موتور چشم مارو در اورد هی علامت میدادم بیا برو جلو نمیومد!!!
ممنون از ****** که به ما افتخار دادن و به خاطر ما با موتورشون اومدن تو خاکی(مدیونید اگه فکر کنید به خاطر سرما بوده باشه)راستی ****** خودتو به خاطر کلاه ناراحت نکن این وسایل آکا چسب دارن فندکشم 5شنبه چسبیده بود به دست من
ممنون از کیا عزیزکه بازم نشون داد مگلیش از نظر شتاب و سرعت موتورش یدونست مخصوصا جلو هیوسانگ مگه نه محمد
ممنون از محمد از که از اول سفر تا آخرش 95% مواقع آخرین نفر گروه میومد و مواظب همه بود یه جام که موتور منو از آتیش گرفتن نجات داد.
ممنون از شهروز عزیز که با بنزین اومد و منو کیارو نجات داد و تشکر ویژه که با ماشین منو یدک کرد موتورم روشن شد راستی شهروز شیرنی ماشین چی شد؟؟؟
ممنون از کاظم عزیز یگانه ستاره برق کار سایت که تو اون سرما موتورو ریخت پایین دوباره جعمش کرد
و ممنون از تمام برو بچ اصفهون که با اومدنشون مارو خوشحال کردن ممنون از علی و حسن وعمی و اون چند نفر دیگه که من خوب متوجه نشدم کیه فقط حیف که تایممون کم بد.دفعه بعد شما 2 روزه بیاید که بیشتر باهم باشیم
و در آخر ممنون از آیدین عزیز که به شخصه بعد از سرما ایشون منو ....آره!!!آخه من نمیدونم از کجا میفهمید من دستم بنده همون موقع زنگ میزد.بابا این همه آدم تو چرا به من پشمالو گیر دادی؟؟؟؟؟

نوشته اصلی توسط حسـن

دوستان توجه کنید این درخت که ما کندیم و آتیش زدیم کامل خشکیده بودا !!!
از فرط سرما زمین را میخاستیم گاز بگیریم

حسن جان شما جای من بودی فکر کنم موتورتم آتیش میزدی یه تیکه حس کردم عصب انگشت اسارم مرد!!!