yasharazary
24-10-1391, 06:32 بعد از ظهر
طبق معمول جلوی ساندویجی مارکوپولو (مغازه روح ا...) جمع شدیم راه افتادیم ---راه چنان یخ زده بود که حداکثر سرعتمون 30KM/h بود---از روستا ها خارج شدیم--همینکه رسیدیم اول مسیر آفرود یهو یوسف که پشت سر من بود شترق خورد زمین--منم حس ممدعلی فردین بهم دس داد زدم رو ترمز که مال منم سر خورد و شپلق یه ماچ حسابی از رویخ برداشتم هر دو فرمون کج کرده بودیم دقیقا همینجا :
26724
یهو دیدم اونطرف عجب منظره ای داره !!
26725
رفتیم جلوتر و سد های کوچیک رو که یخ زده بودن رو رد کردیم دیدیم باز یوسف غیب شده و نمیاد وایسادیم بعد 4 دیقه رسید و خبر دومین زمین خوردگی رو به ما داد--:
26726
اینم یه عکس دیگه در اولین توقف :اینجا آذربایجان دما : -5 درجه سانتی گراد:
26727
یهو قصد کشتن روح ا.. زد به سرم که آفتاب افتاد تو چشم و تیرم به خطا رفت!!!!!!!!!!:
26729
گروه " بیناب قارتال " از زاویه دیگه (توضیح در مورد اسم گروه : قارتال یعنی شاهین--):
26730
رفتیم و رفتیم تا نزدیکی های گردو که رسیدیم دیدم یوسف بازم نیس ولی ممدعلی فردین دیگه مرده بود!! !رفتم جلوتر یهو دیدم روح ا... هم نمیاد!!تصمیم نداشتم برگردم واسه همین منتظر موندم و یه چندا تا عکس گرفتم:
26731
26732
دیدم دیر کردن روان رو ول کردم پیاده برگشتم یهو دیدم کبیر s200 هم به حال خود رها شده :
26733
سوارش شدم یکم اومدم پایین تر و دیدم دوستان در این وضعیت هستن و یوسف خان زنجیرش تقریبا فاتحه:
26734
به تایر عقب فلات دقت کنید عین دل ممل عقیل صافه --آخه با این آفرود میرن؟؟!!!
26735
از اونجایی که قصد کمک نداشتم چند تا عکس از سفید برفی گروه گرفتم :
26737
-----------------------------------------
26739
بعد یه ربع انگولک کردن فلات بالاخره دریافتند که این ابو طیاره یارای جلوتر رفتن نیست و بالاجبار موتور ها رو پارک کردیم که پیاه بریم بالای کوه برفی!!لا مصب برف نمیذاشت برگردیم !!!!!یکم رفتیم بالا:
26741
برودت هوا داشت اذیت میکرد و نیاز به گرم شدن داشتیم که یهو بچه ها با شنیدن صدای آهنگ " آی بری باخ بری باخ" شروع کردن به هنرنمایی و ابراز احساسات:(رقص آذری)
26742
یکم کوه نوردی کردیم وبرگشتیم---ولی آقا یوسف قول داد تا تایرش رو عوض کنه و قرار هارو قهوه ای نکنه!!
برنامه هفته بعد شکار کبک و بلدرچین هست---خدا کنه جور بشه!!!!
26724
یهو دیدم اونطرف عجب منظره ای داره !!
26725
رفتیم جلوتر و سد های کوچیک رو که یخ زده بودن رو رد کردیم دیدیم باز یوسف غیب شده و نمیاد وایسادیم بعد 4 دیقه رسید و خبر دومین زمین خوردگی رو به ما داد--:
26726
اینم یه عکس دیگه در اولین توقف :اینجا آذربایجان دما : -5 درجه سانتی گراد:
26727
یهو قصد کشتن روح ا.. زد به سرم که آفتاب افتاد تو چشم و تیرم به خطا رفت!!!!!!!!!!:
26729
گروه " بیناب قارتال " از زاویه دیگه (توضیح در مورد اسم گروه : قارتال یعنی شاهین--):
26730
رفتیم و رفتیم تا نزدیکی های گردو که رسیدیم دیدم یوسف بازم نیس ولی ممدعلی فردین دیگه مرده بود!! !رفتم جلوتر یهو دیدم روح ا... هم نمیاد!!تصمیم نداشتم برگردم واسه همین منتظر موندم و یه چندا تا عکس گرفتم:
26731
26732
دیدم دیر کردن روان رو ول کردم پیاده برگشتم یهو دیدم کبیر s200 هم به حال خود رها شده :
26733
سوارش شدم یکم اومدم پایین تر و دیدم دوستان در این وضعیت هستن و یوسف خان زنجیرش تقریبا فاتحه:
26734
به تایر عقب فلات دقت کنید عین دل ممل عقیل صافه --آخه با این آفرود میرن؟؟!!!
26735
از اونجایی که قصد کمک نداشتم چند تا عکس از سفید برفی گروه گرفتم :
26737
-----------------------------------------
26739
بعد یه ربع انگولک کردن فلات بالاخره دریافتند که این ابو طیاره یارای جلوتر رفتن نیست و بالاجبار موتور ها رو پارک کردیم که پیاه بریم بالای کوه برفی!!لا مصب برف نمیذاشت برگردیم !!!!!یکم رفتیم بالا:
26741
برودت هوا داشت اذیت میکرد و نیاز به گرم شدن داشتیم که یهو بچه ها با شنیدن صدای آهنگ " آی بری باخ بری باخ" شروع کردن به هنرنمایی و ابراز احساسات:(رقص آذری)
26742
یکم کوه نوردی کردیم وبرگشتیم---ولی آقا یوسف قول داد تا تایرش رو عوض کنه و قرار هارو قهوه ای نکنه!!
برنامه هفته بعد شکار کبک و بلدرچین هست---خدا کنه جور بشه!!!!