yasharazary
24-10-1391, 05:39 بعد از ظهر
بعد از گذشت سه هقته که خبری از آفرود تبود و من دیگه کاملا دپرس شده بودم به هرکدوم از بچه ها که تل زدم گفتن پایه نیستن!!!(کلا بچه های ما منبع و منشا انواع و اقسام ضد حال هستن)
داشتم دیوونه میشدم که گفتم حداقل آفرود پیاده بریم و به بچه های باشگاه تکواندو تل زدم که همگی پایه بودن !!
صبح زود ساعت 7رفتیم کوه "علی پنجه" و موقع برگشت تا شهر پیاده اومدیم--که من رسما .....
اینم بچه ها بترتیب :میلاد (کمربند آبی--سمت چپ)---امید (دان یک--وسط)---(فرهاد--کمربند قرمز---راست)
26714
26715
اینم من که نشستم لب کارون چه گلبارون...نه نه-کنار جوی آب!!!!!!!!!!
26716
تا رسیدیم خونه به میلاد گفتم حس آفرود داره میترکونه منو که گفت : معطل چی هستی ؟آتیش کن بریم !!!
حال میکنم واس همه چی پایس!!
آماده شدیم و 1--2--3--حرکت !!!
رفتیم رسیدیم کنار گردو ولی جلوتر از این نرفتیم و کنار همون تک درختمون توقف کردیم که روان قرمز ها اعصابش به هم بریزه!!!
26717
26718
میلاد شروع کرد به جمع کردن هیزم--اونم چه هیزم های عظیم الجثه ای---توجه کنید :
26719
تا میلاد نهار رو آماده میکرد من رفتم اون پشتا که خودمو تخلیه کنم---فکرت داره کجا میره؟؟؟!!!تخلیه هیجانی منظورمه!!!ولی کسی نبود عکس بگیره!
اومدم دیدم میلاد اینطوری نگام میکنه :
26720
بالای درخت یه لونه کلاغ بود که میلاد به خاطر کمبود سوخت اونو با بدجنسی تمام آورد پایین تا آتیش بزنیم!!!
26721
بفرما سیب زمینی کبابی :
26722
حالا بعضیا که روان قرمز دارن بگن تک درخت شما اله و بله!!! تک درخت ما رستورانیه واسه خودش!! هاهاهاهاهاها!lol
بقیه عکس ها رو به دلیل عدم تطابق با قوانین سایت نتونستم بذارم.
یا علی
داشتم دیوونه میشدم که گفتم حداقل آفرود پیاده بریم و به بچه های باشگاه تکواندو تل زدم که همگی پایه بودن !!
صبح زود ساعت 7رفتیم کوه "علی پنجه" و موقع برگشت تا شهر پیاده اومدیم--که من رسما .....
اینم بچه ها بترتیب :میلاد (کمربند آبی--سمت چپ)---امید (دان یک--وسط)---(فرهاد--کمربند قرمز---راست)
26714
26715
اینم من که نشستم لب کارون چه گلبارون...نه نه-کنار جوی آب!!!!!!!!!!
26716
تا رسیدیم خونه به میلاد گفتم حس آفرود داره میترکونه منو که گفت : معطل چی هستی ؟آتیش کن بریم !!!
حال میکنم واس همه چی پایس!!
آماده شدیم و 1--2--3--حرکت !!!
رفتیم رسیدیم کنار گردو ولی جلوتر از این نرفتیم و کنار همون تک درختمون توقف کردیم که روان قرمز ها اعصابش به هم بریزه!!!
26717
26718
میلاد شروع کرد به جمع کردن هیزم--اونم چه هیزم های عظیم الجثه ای---توجه کنید :
26719
تا میلاد نهار رو آماده میکرد من رفتم اون پشتا که خودمو تخلیه کنم---فکرت داره کجا میره؟؟؟!!!تخلیه هیجانی منظورمه!!!ولی کسی نبود عکس بگیره!
اومدم دیدم میلاد اینطوری نگام میکنه :
26720
بالای درخت یه لونه کلاغ بود که میلاد به خاطر کمبود سوخت اونو با بدجنسی تمام آورد پایین تا آتیش بزنیم!!!
26721
بفرما سیب زمینی کبابی :
26722
حالا بعضیا که روان قرمز دارن بگن تک درخت شما اله و بله!!! تک درخت ما رستورانیه واسه خودش!! هاهاهاهاهاها!lol
بقیه عکس ها رو به دلیل عدم تطابق با قوانین سایت نتونستم بذارم.
یا علی