.:ALIREZA NADERI:.
30-04-1391, 09:20 بعد از ظهر
با سلام بنده اومدم عکس و توضیحات رو بدم برم چون بقیه گفتن باید بزاری
اين هفته با اجازتون رفتيم باراجين چون قبل از ماه رمضون بود مجبور بوديم تو هر شرايط جوي بريم من بودم الياس بود و سجاد و اميد هم قرار بودبياد که بارون اومد گفتم نياد !
اقا ما ساعت 9 حاضر شديم بچه ها اومدن با کارت من بنزين زدن
بعد رفتيم بالا يه مسيري حول حوش 30 کيلومتر هست بعد از روستاي زرشک رفتيم زير يه درختي يه درياچه اي بود که منظره خوبي داشت هر کاري کارديم نتونستيم جاده اي پيدا کنيم در حالي که ميديديم بعضي از ماشين ها اونجا رفته بودن !
يه مسير افرودي زيادي رو طي کرديم چون موتور هامون افرودي نبودن مخصوما مال من و الياس خيلي سخت بود که کاري کنيم زير موتور زمين نخوره !
بعد رفتيم يه جايي جاده تموم شد ناچار برگشتيم و دور زديم رفتيم زير درخت و بعد از اون هم بارون اومد در حد تيم ملي خاک شد گل و خيس اب شديم رفتيم زير يه درخت که بارون کمتر بباره من چايي رو ريختم و هممون خورديم
بعد يه زره تخمه افتاب گردان زديم
يه اهنگي هم گزاشتيم من گرسنه بودم يه سانديوچ ژامبون اورده بودم زدم تو رگ
و بعدش هم يه منظره عجيبي و خيلي قشنگي بود مه بود و ابر از کنارمون ميگذشت اگر همون مسير رو بازبيشتر ادامه ميداديم ميرفتيم دقيقا روي ابر ها!
بارون قطع شد 2 دقيقه اي ديگه بارون تند تري باريد تصميم به رفتن گرفتيم خيلي سخت بچه ها خلاص کردن بودن من هم با دنده1 و دو ميومدم چون هم شيب زياد بود و هم بارون بود گل کاينات موتور گلي و شلي بود
و يادم رفت بگم که موقع برگشت اون ها از يه راه ديگه اي رفتن من هم از يه راه ديگه من توي گل گير افتادم اينا رفتن با بدبختي درش اورديم
بعد رسيديم پايين ديدم اسفالت خشکه خشکه انگار نه انگار باروني اومده بود !!!
هيچي ديگه واستاديم محل موتور سوار ها رفتيم تو کف سي ار ام ها سي ار اف ها موتور سنگين ها شيب زدن هاي خفن ياماها ها ! و .....
جوگير بوديم عکس نتونستم بگيرم بعد رفتيم فدک کباب رو زدن خوردن من هم با گوشت موشت حال نميکنيم فقط مرغ ! ژامبون دوم رو تقسيم کرديم خوردند و سير شديم يه واليبال کوچک زديم من پاشدم رفتيم خانه بچه ها ماندن ديگه بقيش نميدونم چي شد !حاشيه هم زياد داشتيم!
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
زد زیاد
اين هفته با اجازتون رفتيم باراجين چون قبل از ماه رمضون بود مجبور بوديم تو هر شرايط جوي بريم من بودم الياس بود و سجاد و اميد هم قرار بودبياد که بارون اومد گفتم نياد !
اقا ما ساعت 9 حاضر شديم بچه ها اومدن با کارت من بنزين زدن
بعد رفتيم بالا يه مسيري حول حوش 30 کيلومتر هست بعد از روستاي زرشک رفتيم زير يه درختي يه درياچه اي بود که منظره خوبي داشت هر کاري کارديم نتونستيم جاده اي پيدا کنيم در حالي که ميديديم بعضي از ماشين ها اونجا رفته بودن !
يه مسير افرودي زيادي رو طي کرديم چون موتور هامون افرودي نبودن مخصوما مال من و الياس خيلي سخت بود که کاري کنيم زير موتور زمين نخوره !
بعد رفتيم يه جايي جاده تموم شد ناچار برگشتيم و دور زديم رفتيم زير درخت و بعد از اون هم بارون اومد در حد تيم ملي خاک شد گل و خيس اب شديم رفتيم زير يه درخت که بارون کمتر بباره من چايي رو ريختم و هممون خورديم
بعد يه زره تخمه افتاب گردان زديم
يه اهنگي هم گزاشتيم من گرسنه بودم يه سانديوچ ژامبون اورده بودم زدم تو رگ
و بعدش هم يه منظره عجيبي و خيلي قشنگي بود مه بود و ابر از کنارمون ميگذشت اگر همون مسير رو بازبيشتر ادامه ميداديم ميرفتيم دقيقا روي ابر ها!
بارون قطع شد 2 دقيقه اي ديگه بارون تند تري باريد تصميم به رفتن گرفتيم خيلي سخت بچه ها خلاص کردن بودن من هم با دنده1 و دو ميومدم چون هم شيب زياد بود و هم بارون بود گل کاينات موتور گلي و شلي بود
و يادم رفت بگم که موقع برگشت اون ها از يه راه ديگه اي رفتن من هم از يه راه ديگه من توي گل گير افتادم اينا رفتن با بدبختي درش اورديم
بعد رسيديم پايين ديدم اسفالت خشکه خشکه انگار نه انگار باروني اومده بود !!!
هيچي ديگه واستاديم محل موتور سوار ها رفتيم تو کف سي ار ام ها سي ار اف ها موتور سنگين ها شيب زدن هاي خفن ياماها ها ! و .....
جوگير بوديم عکس نتونستم بگيرم بعد رفتيم فدک کباب رو زدن خوردن من هم با گوشت موشت حال نميکنيم فقط مرغ ! ژامبون دوم رو تقسيم کرديم خوردند و سير شديم يه واليبال کوچک زديم من پاشدم رفتيم خانه بچه ها ماندن ديگه بقيش نميدونم چي شد !حاشيه هم زياد داشتيم!
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
زد زیاد