عکس های قرار ملاقات سربند 19/3/90

[matrixaidin]

با عزض سلام و خسته نباشی به بکس پرشین موتور

خب ما ساعت 8.20 زیر پل بودیم که تا وقتی تعدادمون یکمی رفت بالا ماموربازی شروع شد و تا به ما گیر دادن ما هم پیچیدیم رفتیم به سمت سربند
وسط راه aka به ما رسید
داشتیم از ولیعصر میرفتیم که من دیدم تو اینه من یه دود میاد
برگشتم دیدم موتور hamed dj داغ کرده و روشن نمیشه
با 1000تا ترفند روشنش کردیم و سینا رسوندش به سربالایی دربند
هیچی دیگه هم موتور من چراغش سوخت هم موتور حامد ایندفعه به هیچ صراطی مستقیم نبود
باز روشنش کردیم و من رسوندمش تا پارکینگ
جا داره از امیر خسرو و سینا و خودم که به پای حامد عرق ریختیم تشکر کنم(حامد یکی طلبت)
از کل بچه ها هم معذرت خواهی میکنم که معطل من شدین(حامد)
و این بود داستان امروز.......
اینم عکسایی که من گرفته بودم
هرکی هم که عکس گرفته بیاد بزاره تا کسایی که نیومدن دلشون بسوزه

[matrixaidin]

اقا این قضیه فامیل چیه!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟
بد رفته رو مخم
ممنون از بکس فقط من نمیدونم چرا اومدم خونه از کمر درد خوابم نمیبرد خدا....... کنه حامد
امیر عکس به اون باهالی کجاش و میگی ایراد داره؟!!؟!؟ تو همه جوره عزیز مایی

[Masoud]

خوب دیگه فامیل همدیگه بودیم و نمی دونستیم و همدیگه رو ندیده بودیم .......
راست میگه خیلی بد عکس گرفتی ....

[reza KTM]

شما اونی که یه کیف داره نیستی !؟!؟

نه خیر دوست عزیز
من فقط تو یه عکسم اونم شانسی اومدم دقیقه نود
تو عکس آخری که محمد گزاشته تی شرت مشکیه که آرم مانستر خورده روش منم

[abolfazl]

اخرین موتور بودم یک ماشین از بغل زد بهم دمبی چبم شکست شما متوجه نشدید رفتید.از بد شانسی میخاستم این هفته مگلی با هیوسانگ عوض کنم که اینجوری شد.

[ghost.rider1]

قرار خوبی بود از دیدن دوستان خیلی خوشحال شدم

من بخاطر امتحان امروزم نتونستم تا آخر پیش دوستان بمونم..
موقع برگشت هم خستگی غلبه کرده بود و مسییری که چشم بسته هم بلد بودم برم زدم بغل از یک مامور @/@/@ بپرسم از کدوم طرفی باید برم که یهو دیدم سوئیچ رو برداشت!
مارو زد بغل و مدارکو چک کرد و بعد گذاشت برم،تجربه شد این جماعت جنبه آدرس پرسیدن هم ندارن..

حالا پرا از مامور ادرس پرسیدی ادم قحطه؟

[erfan_sameti]

جای ماهم خالی

[djhamed2003]

اتفاقا من و آیدین و علی جانسون و دانیال رو هم گرفتن سر خیابون پارک وی

ولی من یه چیزی نشونشون دادم خبر دار واسته

البته سربازه میخاست پای آیدینو بزنه ولی من پادرمیونی کردم

[Sination]

چی بوده داستان ؟

[matrixaidin]

شمارو نگرفتن؟!!؟!؟!؟!
اخ اخ من پرو بازی در اوردم یکمی خندیدیم بعدش با یارو بچه محل در اومدیم
شمارو نگرفتن؟؟!؟!!؟!؟!؟!
برگشت گفت کجا بودین؟!؟! گفتیم دور دور تو دربند
بعدش بیسیم زدن بهشون که 3تا موتور دارن بد میرن مشکوکن
برگشت گفت پالس مشکی با لباس مشکی و بگیر مشکوک به دزدی
گفتم فلان فلان شده من کجام به دزدا میخوره!!؟!؟؟!!؟ داشتم بد میرفتم

[Alireza]

ما از شریعتی رفتیم شانس اوردیم پس