|
|
|
سلام دوستان ما به سلامت برگشتیم الان خیلی خستم آقای یزدانی هم زحمت آپلود عکسهارو میکشند
توضیحات هم متعاقبا اعلام میگردد
باتشکر
---------- Post added at 07:59 PM ---------- Previous post was at 07:55 PM ----------
راستی جاداره از آقای جمشیدی و حسن و همه بچه ها تشکر کنم خیلی زحمت کشیدند
مرسی آقای ایزدی که این همه زحمت میکشی.........
آقای ایزدی زود باش پس
این ایزدی انگار امروز یکم...............
آقای جمشیدی انقدر اسپم نکن
اول سلام میکنم به همه بچه های پرشین موتور
دوم اینکه خیلی خیلی معذرت میخوام که یه ذره طول کشید تا عکس ها رو آپ کنم
سوم اینکه کیفیت عکسا پایینه،آخه مجبور شدم سایزش رو کوچیک کنم تا حجمش بیاد پایین
چهارم اینکه میریم سر اصل ماجرا:
صبح ساعت 6:30 همه در خونه علی پیکانپور جمع شده بودیم و همه وسیله ها رو بار ماشین کردیم و راه افتادیم به سمت چادگون.
تو راه نجف آباد وایستادیم و چندتا نون سنگک هم گرفتیم و ماشین حسن هم یه مشکل خیلی کوچیک داشت که اونم رفعش کردیم رفتیم تا رسیدیم کنار سد چادگون و همینجوری که میرفتیم یهو احساس کردیم که ماشین دیگه حرکت نمیکنه،اومدیم پایین دیدیم بله ماشی گیر کرده، یه نیم ساعتی ور رفتیم به ماشین که بیاد بیرون اما نشد که نشد!
ممدجمشیدی و عضو جدید سایت(جواد) رفتن و یه وانت اوردن تا ماشین رو در اوردیم ، بعد برگشتیم رفتیم یه جای دنج تر کنار رودخونه پیدا کردیم و نشستیم
بالاخره چادر رو علم کردیم و جاتون خالی صبحونه رو زدیم تو رگ
هنوز صبحونه رو نخورده بودیم که دیدیم ممد یه قلیون چاق کرده و داره میکشه
دست چپه من تو گچ بود ولی از درد خماری قلیون رفتم و یه قلیون چاق کردم و همه با هم کشیدیم بعدش ممدجمشیدی و علی پیکانپور رفتن به دنباله شیطونی،منو حسن هم رفتیم ببینیم چیکار میکنن:
تو همین حال و هوا بودیم که فهمیدیم عضو جدید سایت نیستش!
رفتیم دیدیم بعله عضو جدید نشسته تو چادر و ...
قلیون رو از دستش گرفتیم و یه چندتا فوش هم بهش دادیم
بعدش بچه ها رفتن یه چرخی بزنن ولی من نرفتم و گرفتم خوابیدم که تقریبا 2ساعت خواب بودم ،از خواب بیدار شدم و دیدم که دور و برمون چقدر شلوغ شده
شروع کردیم ناهار رو آماده کردن:
من که دستم تو گچ بود نتونستم کمک کنم پس با حسن رفتیم و دوتا عکس شکار کردیمو اومدیم
ناهار آماده شد و جاتون خالی ناهار رو هم زدیم تو رگ
بعد ناهار چندتا قلیون چاق کردیم و چایی درست کردیم و کلی عشق و حال دیگه
ساعت 16:30 بود که بند و بساط رو جمع کردیم و چندتا عکس یادگاری انداختیم و به سوی اصفهان شروع به حرکت کردیم
یادم رفت بگم که صبح که کنار رودخونه بودیم آب خیلی کم بود ولی عصری خواستیم راه بیافتیم آب خیلی زیاد شده بود
تو راه برگشت هم یه ذره برف رو کوه دیدیم و عین این ندید بدیدا ماشین رو نگه داشتیم و افتادیم به جون برف ها
چندتا عکس تکی ازبچه ها هم میزارم تا یه معرفی بشه و همه بچه ها رو بشناسن
در آخر هم از محمد جمشیدی تشکر ویژه میکنم که تموم کارا رو دوش ایشون بود
علی یزدانی:
حسن:
علی پیکانپور:
محمدجمشیدی:
جوادمظاهری:
چرا انقدر کم عکس گزاشتی ولی بازم دمت گرم
مرسی آقای ایزدی که بعد از مدت ها عکس ها رو اپ کردی.........
---------- Post added at 07:15 PM ---------- Previous post was at 07:14 PM ----------
در ضمن آقای ایزدی ما که کاری نکردیم همه کمک کردن........
---------- Post added at 07:18 PM ---------- Previous post was at 07:15 PM ----------
راست میگه چرا همش رو نزاشتی بقیش رو هم تو یک پست دیگه بزن...
ای معتادا. اقای بیکانبور مگه تو فراماسونی یا گروه شیطانی که این قرواطفارارو میای
پروانه صفت گرد جهان گردیدم نامردم اگر مرد به دوران دیدم
یک رنگ تر از تخم ندیدم هرگز ان هم که شکستمش دو رنگش دیدم
مرسی لذت بردیم ، معلومه که خیلی بهتون خوش گذشته
ایوووووول عجب کارگردانی داشته این سکانس ، بازی فوق العاده ای رو به نمایش گذاشتین !!!!!
کتک نزدین ؟؟؟؟
خدا رحم کرده هنوز دستت تو گچ بوده والا معلوم نبود چه عکسایی که شکار نمیکردین
راست میگه ! اینم جواب بدین .
علی آقا این آقای ایزدی اقفالم کرد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)