PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عکس های سفر یک روزه فریدون شهر



flower
15-06-1392, 09:29 بعد از ظهر
[Only registered and activated users can see links]

- - - Updated - - -

[Only registered and activated users can see links]

- - - Updated - - -

خیلی خوش گذشت عالی بود فقط یه جا بود من تخت گاز رفتم اخرش پلیس گذاشت دنبالمون منم سرعت را کم کردم دیدم داره پلاک را استعلام می کنه بعد جلوی من اومد با سرعت 70 بیشتر نمی رفت منم مجبور شدم با همون سرعت برم تا خود اصفهان :waiting:

yasharazary
15-06-1392, 09:38 بعد از ظهر
بسیار عالیی---خسته نباشید

ولی سفرنامه رو حتما بگین که از اوجب واجباته!!!

flower
15-06-1392, 09:42 بعد از ظهر
بسیار عایی---خسته نباشید

ولی سفرنامه رو حتما بگین که از اوجب واجباته!!!
تشکر از شما سفرنامه را گردن اقا کوروش من حال تایپ کردن ندارم کوروش جان کار خودته بیا توضیح بده..

kourosh_bandit2
15-06-1392, 10:23 بعد از ظهر
سلام بر همه دوستان اشنایان خوانندگان شنوندگان و مهمانان عزیز. با اینکه حال ندارم خستم ولی مینویسم. :)خب ضبح اول وقت ساعت 7 صبح از سراه ملک شهر شروع کردیم و استارت زدیم. حرکت کردیم به سمت خوانسارو جناب رئیسی لطف کردن کل مسیر پیموده شده به طرف خوانسار رو فقط به قصد خرید 4 عدد لواشک برنامه ریزی کردن :riz481: خلاصه کاری نداریم رفتیم به طرف خوانسار . صبح خیلی هوا خنک بود دیگه یک جورایی سرد بود. بنده هم اشتباه کردم به جای پوشیدن اون کاپشن نازنین مخصوصم برداشتم با بی عقلی تمام این کاپشن رو پوشیدم که باد بیچارم کرد ولی خب چاره نبود دیگه باید ادامه میدادیم. در طول مسیر ملت محترم جوری نگاه میگردن انگار تو کل کره زمین همین دوتا موتور هست و تا حالا موتور ندیدن بنده گان خدا. اقای رئیسی هم که براشون یابو اب میداد منم که دست تکون میدادم ملت ذوقشون کور نشه:riz481: خلاصه رفتیم از سر راهمون از تفریحگاه لاله های وازگان رد شدیم که فقط تابلوشو من خوندم که البته قبلا رفتم چیزی خاصی نداشته ولی به هر حال ردش کردیم . بعد از پیمودن جاده های پر پیچ و خم رسیدیم به خوانسار برای تهیه لواشک های عزیز جناب رئیسی و البته خودم هم مشتاق به خرید بودما :24: خلاصه رفتیم که بریم سر یک مغازه ای که دفعات قبل ازش خرید کرده بودیم که با جمعیت خیلی زیادی مواجه شدیم نزدیک به 5 نفر که اقای رویسی فرمودن شلوغه بریم جای دیگه بنا به در خواست این عزیز به مغازه های بعد رجوع کردیم تا بلاخره یک جا خلوت پیدا شد رفتیم برا خرید. جنس مورد نظر خریداری شد. اونم چه جنسی مال بنده که شور بود انگار عصاره یکم الوچه با کیسه نمک بوده بقیه لواشک هام که نگم بهتره ولی در کل میشه خورد خوشمزس:gigglesmile: اهان راستی همونجا یک مشتری هم برا موتور دایلیم پیدا شد که بنده قیمیت رو پروندم مشتری هم باش به پرواز در اومد :riz481: و واکنش جناب رئیسی رو هم به صورت تصویری براتون میذارم مشاهده کنید:vahidrk: . خب بریم ادامه راه.... خب چی میخواستم بگم؟ اهان خلاصه شانس اوردیم گفتیم به مغازه داره میخوایم بریم به طرف فریدون شهر اوشون هم لطف کرد یک مسیر نزدیک بهمون گفت که از داخل خود خوانسار میرفت به سمت بووین و بعد میرفت به سمت فریدون شهر که خداروشکر مجبور نشدیم 10-15 کیلومتر برگردیم و از طرف پلیس راه بریم. خلاصه رفتیم رسیدیم به فریدون شهر. بنده ناهار نخریده بودم ایستادیم ناهار بخرم از سوپری که خیلی موفقیت امیز نبود چونکه اصلا بندهگان خدا چیزی به اسم غذای اماده تا حالا نشنیده بودن . حالا دیگه یک چیزی گرفتیم به اسم تن ماهی که فقط اسمش تن ماهی بود و دو عدد نوشبه به مارک نمیدونم الکی بود دالکی بود چی بود گرفتیم رفتیم دیگه. بعد رفتیم رسیدیم به نقطه مورد نظر زدیم توی یک جاده خاکی که حدودا 10 کیلومتر قبل از ابشار بود. خلاصه رفتیم توی اون جاده و دیدیم که فضای سبز خوبی اون پش مشت ها پیداس رفتیم با چندتا از اهالی اونجا اشنا شدیم که در حال استعمال دخانیات جیزکی بودن که ما زدیم وسط حالشون بنده گان خدا رفتن:riz284::4chsmu1::13: بله خلاصه کاری نداریم ادم های خوبی بودن یکم گپ زدن با اقای رئیسی و محل رو ترک کردن برای ما دو نفر:retarded: من و اقای رئیسی هم حس موتور تریل بهمون دست داد رفتیم بریم خیلی نزدیک که خلاصه اول اقای رئیسی توی گل فرو رفت و حسابی گلی شد و دوم من با اینکه دیدم چی شد ولی جو گیری بازم سر جاش بود و منم رفتم و به همون وضع دچار شدم ولی خب حال داد خوب بود:icon_pf (3): که البته از همون اول برای برگشتن در اخر اذا یا همون عذا گرفته بودیم:retarded::sleep:. خب مستقر شدیم ناخارو داشتیم اماده میکردیم که یک باره یا صدای بلند پارس سگ مواجه شدیم که البته خبری نبود سگ محترم فقط جو بیخود داد بعدم رفت و بعدش زنبور ها خیلی اذیت کردن سر غذا خوردن. خلاصه غذارو خوردیم دیدیم اقای سگ تشریف اوردن ته مونده غذارو دادیم به جناب سگ نوش جان کردن و اشغال هارم جمع کردیمو خلاصه یک عدد:24: لی م و هم استعمال کردیم و یکم من خوابیدم استراحت کردیم بعدم اومدیمراه بیوفتیم برگردیم بریم ابشار که برا بیرون رفتن از این گل ها یکم زیاد زور زدیم تا موتور هارو در اوردیم و رفتیم به سمت ابشار از ابشار دیدن گردیم البته از فاصله 200 متری چون نمیشد موتور هارو ول کنیم بریم چون احتمال جویده شدن موتور ها و وسایل توسط اهالی محترمه وجود داشت
:25: خلاصه دیگه برگشتیم از همون جاده قبلی به سمت اصفهان تو جاده هم هی نسکافه خوردیم جا همه خالی . راستی توی راه هم یک تیکه چند تا ماشین بی مزه عروسی داشتن جاده رو ریختن بهم که اقای رئیسی سقت گرفت رفت خداروشکر من موندم پشت یک کامیون که یهو دیدم یا ابووووووووووووووووووووولف ضلللللللللل یک چی از زیر کامیون پرت شد وسط جاده عین قابلمه ولی قابلمه نبودا نمیدونم چی بود از زیر کامیون کنده شد بعدم یک صدای جیغ وحشت ناک لاستیک اومد که کامیون که جلوی من بود با سرعت 90 یا 100 چرخ هاش قفل کرد و نزدیک بنده عین اعلامیه بچسبم به کامیون که در اون صورت منفجر شده و به دیار باقی میپیوندیدم. اما خدارو صد هزار مرتبه شکر با فاصله دقیقا 3 سانت موتور از کامیون رد شد و حادثه ای رخ نداد فقط 206 خیلی بدجور رفت تو خاکی ها که چیزیش نشد. بنده فقط رسیدم به اقای رئیسی گفتم بزن کنار توضیح دادم بعدم دوباره نسکافه خوردیم که قند بنده بر گرده سر جاشد:riz481::bargh::2gwb921:

- - - Updated - - -



سلام بر همه دوستان اشنایان خوانندگان شنوندگان و مهمانان عزیز. با اینکه حال ندارم خستم ولی مینویسم. :)خب ضبح اول وقت ساعت 7 صبح از سراه ملک شهر شروع کردیم و استارت زدیم. حرکت کردیم به سمت خوانسارو جناب رئیسی لطف کردن کل مسیر پیموده شده به طرف خوانسار رو فقط به قصد خرید 4 عدد لواشک برنامه ریزی کردن :riz481: خلاصه کاری نداریم رفتیم به طرف خوانسار . صبح خیلی هوا خنک بود دیگه یک جورایی سرد بود. بنده هم اشتباه کردم به جای پوشیدن اون کاپشن نازنین مخصوصم برداشتم با بی عقلی تمام این کاپشن رو پوشیدم که باد بیچارم کرد ولی خب چاره نبود دیگه باید ادامه میدادیم. در طول مسیر ملت محترم جوری نگاه میگردن انگار تو کل کره زمین همین دوتا موتور هست و تا حالا موتور ندیدن بنده گان خدا. اقای رئیسی هم که براشون یابو اب میداد منم که دست تکون میدادم ملت ذوقشون کور نشه:riz481: خلاصه رفتیم از سر راهمون از تفریحگاه لاله های وازگان رد شدیم که فقط تابلوشو من خوندم که البته قبلا رفتم چیزی خاصی نداشته ولی به هر حال ردش کردیم . بعد از پیمودن جاده های پر پیچ و خم رسیدیم به خوانسار برای تهیه لواشک های عزیز جناب رئیسی و البته خودم هم مشتاق به خرید بودما :24: خلاصه رفتیم که بریم سر یک مغازه ای که دفعات قبل ازش خرید کرده بودیم که با جمعیت خیلی زیادی مواجه شدیم نزدیک به 5 نفر که اقای رویسی فرمودن شلوغه بریم جای دیگه بنا به در خواست این عزیز به مغازه های بعد رجوع کردیم تا بلاخره یک جا خلوت پیدا شد رفتیم برا خرید. جنس مورد نظر خریداری شد. اونم چه جنسی مال بنده که شور بود انگار عصاره یکم الوچه با کیسه نمک بوده بقیه لواشک هام که نگم بهتره ولی در کل میشه خورد خوشمزس:gigglesmile: اهان راستی همونجا یک مشتری هم برا موتور دایلیم پیدا شد که بنده قیمیت رو پروندم مشتری هم باش به پرواز در اومد :riz481: و واکنش جناب رئیسی رو هم به صورت تصویری براتون میذارم مشاهده کنید:vahidrk: . خب بریم ادامه راه.... خب چی میخواستم بگم؟ اهان خلاصه شانس اوردیم گفتیم به مغازه داره میخوایم بریم به طرف فریدون شهر اوشون هم لطف کرد یک مسیر نزدیک بهمون گفت که از داخل خود خوانسار میرفت به سمت بووین و بعد میرفت به سمت فریدون شهر که خداروشکر مجبور نشدیم 10-15 کیلومتر برگردیم و از طرف پلیس راه بریم. خلاصه رفتیم رسیدیم به فریدون شهر. بنده ناهار نخریده بودم ایستادیم ناهار بخرم از سوپری که خیلی موفقیت امیز نبود چونکه اصلا بندهگان خدا چیزی به اسم غذای اماده تا حالا نشنیده بودن . حالا دیگه یک چیزی گرفتیم به اسم تن ماهی که فقط اسمش تن ماهی بود و دو عدد نوشبه به مارک نمیدونم الکی بود دالکی بود چی بود گرفتیم رفتیم دیگه. بعد رفتیم رسیدیم به نقطه مورد نظر زدیم توی یک جاده خاکی که حدودا 10 کیلومتر قبل از ابشار بود. خلاصه رفتیم توی اون جاده و دیدیم که فضای سبز خوبی اون پش مشت ها پیداس رفتیم با چندتا از اهالی اونجا اشنا شدیم که در حال استعمال دخانیات جیزکی بودن که ما زدیم وسط حالشون بنده گان خدا رفتن:riz284::4chsmu1::13: بله خلاصه کاری نداریم ادم های خوبی بودن یکم گپ زدن با اقای رئیسی و محل رو ترک کردن برای ما دو نفر:retarded: من و اقای رئیسی هم حس موتور تریل بهمون دست داد رفتیم بریم خیلی نزدیک که خلاصه اول اقای رئیسی توی گل فرو رفت و حسابی گلی شد و دوم من با اینکه دیدم چی شد ولی جو گیری بازم سر جاش بود و منم رفتم و به همون وضع دچار شدم ولی خب حال داد خوب بود:icon_pf (3): که البته از همون اول برای برگشتن در اخر اذا یا همون عذا گرفته بودیم:retarded::sleep:. خب مستقر شدیم ناخارو داشتیم اماده میکردیم که یک باره یا صدای بلند پارس سگ مواجه شدیم که البته خبری نبود سگ محترم فقط جو بیخود داد بعدم رفت و بعدش زنبور ها خیلی اذیت کردن سر غذا خوردن. خلاصه غذارو خوردیم دیدیم اقای سگ تشریف اوردن ته مونده غذارو دادیم به جناب سگ نوش جان کردن و اشغال هارم جمع کردیمو خلاصه یک عدد:24: لی م و هم استعمال کردیم و یکم من خوابیدم استراحت کردیم بعدم اومدیمراه بیوفتیم برگردیم بریم ابشار که برا بیرون رفتن از این گل ها یکم زیاد زور زدیم تا موتور هارو در اوردیم و رفتیم به سمت ابشار از ابشار دیدن گردیم البته از فاصله 200 متری چون نمیشد موتور هارو ول کنیم بریم چون احتمال جویده شدن موتور ها و وسایل توسط اهالی محترمه وجود داشت
:25: خلاصه دیگه برگشتیم از همون جاده قبلی به سمت اصفهان تو جاده هم هی نسکافه خوردیم جا همه خالی . راستی توی راه هم یک تیکه چند تا ماشین بی مزه عروسی داشتن جاده رو ریختن بهم که اقای رئیسی سقت گرفت رفت خداروشکر من موندم پشت یک کامیون که یهو دیدم یا ابووووووووووووووووووووولف ضلللللللللل یک چی از زیر کامیون پرت شد وسط جاده عین قابلمه ولی قابلمه نبودا نمیدونم چی بود از زیر کامیون کنده شد بعدم یک صدای جیغ وحشت ناک لاستیک اومد که کامیون که جلوی من بود با سرعت 90 یا 100 چرخ هاش قفل کرد و نزدیک بنده عین اعلامیه بچسبم به کامیون که در اون صورت منفجر شده و به دیار باقی میپیوندیدم. اما خدارو صد هزار مرتبه شکر با فاصله دقیقا 3 سانت موتور از کامیون رد شد و حادثه ای رخ نداد فقط 206 خیلی بدجور رفت تو خاکی ها که چیزیش نشد. بنده فقط رسیدم به اقای رئیسی گفتم بزن کنار توضیح دادم بعدم دوباره نسکافه خوردیم که قند بنده بر گرده سر جاشد:riz481::bargh::2gwb921:

omidco2003
15-06-1392, 10:23 بعد از ظهر
ابشار پونه زار خیلی جایی خوبی هست و با این عکس ها هم مشخصه خیلی بهتون خوش گذشته راستی موتور های جدید تون مبارک باشه کدوم موتور مال کدومه تونه :)

kourosh_bandit2
15-06-1392, 10:33 بعد از ظهر
دیگه بقیه اش هم که گاز دادیم رسیدیم خونه دیگه . خسته شدم دیگه میر بخوایم. شب همه گی بخیر. ببخشید طولانی شد . :riz284::grouphug::flower4:

- - - Updated - - -

خدا وکیلی این دفعه که عکس گرفتیم بذاریم تو سایت عجب تیپه ضایعی دارم منن. دیگه خودم اعتراف کردم:icon_pf (3)::gigglesmile::riz481:

معمار
15-06-1392, 10:53 بعد از ظهر
سفراتون خوش و بی خطر و زیاد تر

یه سوال فنی که دارم
این که موتور اقای فلور و شما (کوروش بندیت) چه قدر کار کرده ؟

- - - Updated - - -

اقا کوروش الان کامل سفر نامتون و خوندم
عکسی از اون گلی شدن تون یا موتور تون گلی شده نداری ؟
از اون کامیونه چی ؟
بعد بالاخره یکیتونم نرفتید اشار و ببینید ؟

n!nja
15-06-1392, 11:14 بعد از ظهر
ایشالا که خوش گذشته باشه تا باشه از این سفرا/:icon_pf _15_:
آبشار پونه زار جای قشنگیه من رفتم ولی ولی اون روز گذاشت تنگم wc هم نداشت هیچی دیگه تا اومدیم پایین دوباره همه جمع کردیم رفتیم بالا سمت فریدون شهر/:25r30wi:
ایشالا هیچ وقت تنگتون نگیره مخصوصا وقتی دستشویی نباشه یا بدتر مثلا آب قطع باشه یا دستشوییش در نداشته باشه/:12:

سفرنامتونم خیلی طولانی بود تا اومدم تمومش کنم صبح شد ولی بامزه بود دمتون گرم /:clap:

flower
16-06-1392, 08:08 قبل از ظهر
با تشکر از اقای کوروش در تمام مسیر ما را همیاری کردن ولی قضیه لواشک را بیخیال می شدی ابرو ما را بردی ..کل مسیر 510 کیلومتر شد
در جواب اقای storm مسافت موتور من 19000 هزار تاست ولی ماله پالس را نمی دونم عکس از گلی شدن موتور به چه درد می خوره این اینم به خاطرشما
[Only registered and activated users can see links]

kamangir
16-06-1392, 08:26 قبل از ظهر
خوب خوش بگذره بهتون آقا کورش و آقای رئیسی مشتاق دیدار دوستان بودیم اگه اطلاع رسانی می کردید

من هم به دعوت یکی از دوستان که عضو همین سایت هم هستند به مکان ناکجا آبادی رفتیم و جای همه خالی بود یک جاده چند 10 کیلومتری نظامی و دوستانی که با انواع موتوراز cb 550 عهد قاجار تا

رپسول 2012 اونجا کورس گذاشته بودن و حال حسابی کردیم .

flower
16-06-1392, 09:29 قبل از ظهر
[QUOTE=kamangir;196419]خوب خوش بگذره بهتون آقا کورش و آقای رئیسی مشتاق دیدار دوستان بودیم اگه اطلاع رسانی می کردید

من هم به دعوت یکی از دوستان که عضو همین سایت هم هستند به مکان ناکجا آبادی رفتیم و جای همه خالی بود یک جاده چند 10 کیلومتری نظامی و دوستانی که با انواع موتوراز cb 550 عهد قاجار تا

رپسول 2012 اونجا کورس گذاشته بودن و حال حسابی کردیم .
به اقای کمانگیر سری بعد می ریم سمیرم ما مشتاق دیدار شما بودیم. خوب من دیگه عکس و گزارش ندارم سفرنامه ما پایان تا دیدار بعد بدرود.

ali_r
16-06-1392, 10:14 قبل از ظهر
عالی بود
خسته نباشین :14:

kourosh_bandit2
16-06-1392, 12:51 بعد از ظهر
سفراتون خوش و بی خطر و زیاد تر

یه سوال فنی که دارم
این که موتور اقای فلور و شما (کوروش بندیت) چه قدر کار کرده ؟

- - - Updated - - -

اقا کوروش الان کامل سفر نامتون و خوندم
عکسی از اون گلی شدن تون یا موتور تون گلی شده نداری ؟
از اون کامیونه چی ؟
بعد بالاخره یکیتونم نرفتید اشار و ببینید ؟

موتور خودم نزدیک 14 تا کار کرده از اقای رئیسی نمیدونم. ابشارو نه دیگه نرفتیم گفتم نمیشد وسیله هارو ول کرد و رفت :) تو اون ترس و وحشت عکس از کامیون بگیرم براچی؟ من فقط ازش در درفتم. حس میکردم بمب ساعتی لامصب انقدر ترسوندم. جلوم تاحالا تصادف شدید شده برام مهم نبوده ولی این کامیونه خیلی خوف انگیز بود واقعا زرد کردم:gigglesmile:

- - - Updated - - -

اتفاقا لواشک ها من خیلی هم خوشمزس دیشب تا الان فقط از هر کدوم یک نصفه مونده :2i8d4ao:

omidco2003
16-06-1392, 04:21 بعد از ظهر
میانگین سرعت تون چقدر بود ؟

flower
16-06-1392, 09:57 بعد از ظهر
موقع رفتن حداقل 80 تا بود برگشتن 120 کمتر نبود چون هوا داشت تاریک می شد .

Babak
18-06-1392, 01:59 قبل از ظهر
راهمون از تفریحگاه لاله های وازگان رد شدیم که فقط تابلوشو من خوندم که البته قبلا رفتم چیزی خاصیاین فصلش تو اردیبهشته خیلی خیلی زیبااست :icon_pf _52_: