PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زنگ تفريح انجمن



BKING
28-04-1389, 10:47 بعد از ظهر
درود

اين تاپيك صرفا براي سرگرمي كاربران است بنابراين از هرگونه بحث مذهبي سياسي پرهيز شود.

در صورت رعايت نكردن قوانين انجمن مديران اجازه دارند پست وي را حذف يا ويرايش نمايند

Alireza
03-09-1389, 02:11 بعد از ظهر
در شهر خرم آباد از استان لرستان، شرایط عبارتند از:

- داشتن باشگاه بدن*سازی

- داشتن حداقل یک مقام نائب قهرمانی در مسابقات قویترین مردان ایران

- داشتن عکس یادگاری و امضا از فرامرز خودنگار و محراب فاطمی

- بازگرداندن کمک های مردمی مفقود شده در زلزله بم به مسئولان ذیربط!

نکته: در صورتی که عضلات شکم شش طبقه باشند امتیاز ویژه محسوب خواهد شد! (۵ امتیاز)





شهر تبریز از استان آذربایجان غربی، شرایط عبارتند از:

- تلفظ حرف ق

- ادای کلمات قلقلک و قوزبالاقوز بدون کوچکترین اشتباه!

- دانستن جواب مساله ۲×۲ از لحاظ مختلف

- بلد بودن جک*های متعدد درباره*ی بچه*های تهران

- داشتن مدال لیاقت و شجاعت از اداره*ی فرهنگ و هنر تبریز جهت بستن بمب به کمر و منفجر کردن کامیون حامل جک*های صادراتی تبریز به استان*های هم*جوار.



شهر زاهدان از استان سیستان و بلوچستان، شرایط عبارتند از:

- توانایی قورت دادن سه کیلو تریاک

- توانایی عبور ۲۰ کیلو محموله مواد مخدر از جلوی مأموران مرزبانی

- داشتن مزرعه خشخاش

- آشنایی دیرینه با عبدالقمرخان قاچاقچی پاکستانی

- دارای رفت و آمد خانوادگی با جمشید هاشم پور!



شهر رشت از استان گیلان، شرایط عبارتند از:

- داشتن رو حیه*ی مهمان نوازی!

- داشتن روحیه*ی مهمان نوازی!

- داشتن روحیه*ی مهمان نوازی!

- ...



شهر قزوین از استان قزوین، شرایط عبارتند از:

- نداشتن چشم طمع به برادر همسر!

- توانایی خم شدن و استقامت در وسط شهر قزوین!

- [...] و [...]



شهر اصفهان از استان اصفهان، شرایط عبارتند از:

- خوردن موز به صورت دو بار در هفته!

- دست و دل*باز بودن

- داشتن حداقل سه بار سابقه*ی دعوت دوستان به شام یا نهار و یا یک*بار برگزاری مهمانی فامیلی

- ننازیدن به سی و سه پل و سایر ابنیه*ی تاریخی!

- راست*گویی و صداقت!



شهر های سنندج و کرمانشاه از استان های کردستان و کرمانشاه، شرایط عبارتند از:

- توانایی پوشیدن شلوار استرج و تنگ به مدت ۲۴ ساعت

- نداشتن سیبیل

- تعهد به خاک ایران و نداشتن ادعای استقلال*طلبی!

- نداشتن سابقه دعوا و قلدری

- نبریدن سر نویسنده این مطلب!



شهر آبادان از استان خوزستان، شرایط عبارتند از:

- کوتاه کردن پشت مو و استفاده از عینک آفتابی فقط در صورت لزوم و زیر آفتاب!

- پوشیدن پیراهن و شلوار سفید

- نداشتن هیچ*گونه ادّعا نسبت به هم*نشینی با راکی، رامبو، جکی چان، بروس لی و بیل کلینتون

- نداشتن هیچ گونه ادعای مالکیّت خود یا پدر نسبت به برج ایفل، برج پیزا، مجسمه آزادی و برج میلاد!

- داشتن روحیه*ی راست*گویی و حقیقت*طلبی (یعنی زیاد لاف نیاد)



شهر یزد از استان یزد، شرایط عبارتند از:

- توانایی زیستن در آب و هوای خوش.

- آشنایی با اشیائی چون چمن، سبزه، قناری و سایر موجودات زنده ساکن مناطق خوش آب وهوا

- نداشتن روحیه*ی آب زیر کاه و رندی

- ادای حروف خ و ق بدون تشدید



شهر تهران از استان تهران، شرایط عبارتند از:

- داشتن تنها دو دوست دختر

- آشنا نبودن با معنی و مفهوم کلمات دودره، تلکه، تیغیدن و...

- داشتن روحیه*ی جوانمردی

- مرد بودن!

BKING
07-12-1389, 01:04 قبل از ظهر
[/COLOR]"یه دوست پسر هم نداریم"


یه دوست پسر هم نداریم بهش بگیم مشروط شدم این ترم بگه عیب نداره عزیزم تو واسه من همیشه الف هستی

یه دوست پسر هم نداریم بهمون پیشنهاد بیشرمانه بده تا ماهم کلی کولی بازی در بیاریم

یه دوست پسر هم نداریم بهمون قول شرف بده که صبح جمعه از خوابش میزنه و میریم بیرون

یه دوست پسر هم نداریم به انداره مصرف یه هفته مون از ماشینش دستمال کاغذی برداریم

یه دوست پسر هم نداریم مجبورش کنیم اسم مارو رو بازوش خالکوبی کنه

یه دوست پسر هم نداریم با وضع فجیع بریم بیرون همه بگن تو چرا این شکلی شدی بگیم اونی که باید بپسنده پسندیده

یه دوست پسر هم نداریم قاصدک ببینیم بپریم روش بگیم وای ازش خبر آورده

یه دوست پسر هم نداریم از سربازی معاف باشه هر روز بهش بگیم سربازی واسه تو لازم بود خیلی لوس بار اومدی

یه دوست پسر هم نداریم آکات بزنیم به خودمون بگه وای عزیزم بوی شَنِل میدی

یه دوست پسر هم نداریم شارژ ایرانسل بده بهمون بگه خطت رو شارژ کن زود به خودم زنگ بزن

یه دوست پسر هم نداریم هر روز بهش بگیم ای کاش رشد عقلتم مثل رشد سیبیلت بود

یه دوست پسر هم نداریم همیشه حرفمون رو گوش کنه نه فقط موقعی که بهش می گیم دیگه به من زنگ نزن

یه دوست پسر هم نداریم هی واسش از جذابیت آقایون کچل بگیم که آخر سر بره دونه دونه موهاشو بکنه جذاب شه

یه دوست پسر هم نداریم هی بهش بگیم من ۶ تا خواستگار دکتر دارم زود باش تکلیف منو روشن کن

یه دوست پسر هم نداریم که دیگه هی نگیم من به عشق اعتقادی ندارم

یه دوست پسر هم نداریم هی انگشتمونو بزنیم به پهلوش دو متر بپره بخندیم بهش

یه دوست پسر هم نداریم با شماره دوستش امتحانمون کنه ما هم سربلند از امتحان بیایم بیرون

یه دوست پسر هم نداریم وقتی ناراحتیم الکی از این حرف های امید دهنده بزنه مثلاً همه چی آرومه و اینا

یه دوست پسر هم نداریم بهش بگیم می خوام پراید بخرم بگه بقیه پولشو من می دم ۲۰۶ بخر

یه دوست پسر هم نداریم که ثانیه به ثانیه یادآوری کنه که ما فقط دوستای معمولی هستیم

یه دوست پسر هم نداریم خودمونو واسش لوس کنیم بگه خبه خبه ادای احمق ها رو در نیار

یه دوست پسر هم نداریم یه کم شعور داشته باشه به شعورش توهین کنیم

یه دوست پسر هم نداریم بهمون بگه مواظب خودت باش از پیاده رو برو رسیدی خونه تک بزن

یه دوست پسر هم نداریم نگران این باشیم که یه وقت تو برنامه هاش سفر یه هفته ای به تایلند نزاره

یه دوست پسر هم نداریم وقتی عصبانی هستیم با فامیل صداش کنیم مثلاً گوش کن آقای فلانی

یه دوست پسر هم نداریم برادرزاده ی ۷ سالمون نیاد بگه عمه فکر کنم هیشکی تورو دوست نداره

یه دوست پسر هم نداریم سرما بخوره هی قربون صدقه صدای گرفتش بریم

یه دوست پسر هم نداریم اس ام اس عاشقونه بفرسته واسمون به جای جواب عاشقونه گیر بدیم این اس ام اس رو کی برات فرستاده؟هـــــــــــــا

یه دوست پسر هم نداریم شب ها آرزوی وصال کنه روزها آرزوی فراق

یه دوست پسر هم نداریم بدونه اس ام اس رو فقط نمی خونن بلکه جواب هم میدن

یه دوست پسر هم نداریم هی سفر کاری با دوستاش بره شمال

یه دوست پسر هم نداریم از ترس ترور شخصیتی بخاطر سیبیل هامون هر دو روز یه بار بریم آرایشگاه

یه دوست پسر هم نداریم تو خیابون گربه ببینیم بپریم بغلش بگیم وای ببخشید از ترس بود

یه دوست پسر هم نداریم درک صحیحی از زمان داشته باشه.میگه ۵ دقیقه دیگه زنگ می زنم هفته ی بعد زنگ نزنه

یه دوست پسر هم نداریم وقتی میگیم داره واسم خواستگار میاد ناراحت بشه نگه چه خوب

یه دوست پسر هم نداریم هر روز بهش بگیم تو دیگه مرد شدی وقت زن گرفتنته

یه دوست پسر هم نداریم هر وقت میره مسافرت شارژر گوشیشو جا بزاره تا برگرده گوشیش خاموش باشه هر غلطی خواست بکنه

---------- Post added at 10:17 PM ---------- Previous post was at 10:08 PM ----------

آيا ميدانيد كه؟

فاصله بين مچ دست تا ارنج برابر با طول کف پا است .

قلب شما روزی ۱۰۱۰۰۰ بار ميتپد.

دهان شما روزی يک ليتر بزاق توليد ميکند .

به طور متوسط هر انسان ميتواند يک دقيقه نفس خود را حبس کند رکورد اين ماده در جهان ۷.۵
دقيقه است.

به طور موسط شما روزی ۵۰۰۰ کلمه صحبت ميکنيد که ۸۰٪ ان با خودتان است. !

در ۱۵۰ سال گذشته ميانگين قد افراد در کشور های صنعتی ۱۰ سانتی متر رشد داشته است .

از دست دادن تنها ۱٪ از اب بدن موجب تشنگی ميشود.

مردان روزی ۴۰ و زنان روزی ۷۰ تار مو از دست ميدهند.

يک انسان ۸ ثانيه بعد از قطع گردن به هوش ميماند.

عضله ای که به شما امکان چشمک زدن ميدهد سريع ترين عضله بدن است شما به طور
متوسط ۱۵۰۰۰ بار در روز چشمک ميزنيد.زنن دو برابر مردان چشمک ميزنند .!!

حدود ۱۳٪ مردم چپ دست هستند . اين رقم در گذشته ۱۱ ٪ بود .

ناخن های دست ۴ برابر سريعتر از ناخن های پا رشد ميکنند .

حدودا دو سوم وزن بدن از اب تشکيل شده است .۹۲٪ خون ۷۵٪ مغز و۷۵٪عضلات از اب
تشکيل شده اند .

---------- Post added 02-26-2011 at 12:09 AM ---------- Previous post was 02-25-2011 at 10:17 PM ----------

چرا باید به ایران افتخار کنیم؟

اولين مردمان جهان كه نخ به سكه مي*بستند و در داخل تلفن*هاي عمومي مي*انداختند ايرانيان بودند!
اولين مردماني كه توانستند از كارتهاي اعتباري تلفن*هاي عمومي استفاده كنند بدون آنكه اعتبار آن كم شود ايرانيان بودند!
اولين مردماني كه نوشابه*هاي تقلبي ساختند ايرانيان بودند!
اولين مردماني كه در اولين صادرات به كشورهاي شمالي ايران به جاي حنا، خاك رنگي فروختند ايرانيان بودند!
اولين مردماني كه كشف كردند دروغگويي و ريا و كلك*بازي براي موفقيت ضروري است ايرانيان بودند!
اولين مردمان دنيا كه همزمان هم مايل هستند گرمشان شود و هم سردشان ايرانيان بودند چون همزمان با بخاري، پنجره*ها را هم باز مي*كنند!
اولين مردماني كه در گروه كم*توسعه*ترين كشورهاي دنيا قرار دارند ولي ادعا و توقع برترين مردمان دنيا را دارند!
اولين مردماني كه فقط به گذشته بسيار بسيار دور خود افتخار مي*كنند ولي چيزي در 500 سال اخير براي دنيا نداشته*اند!

---------- Post added at 12:12 AM ---------- Previous post was at 12:09 AM ----------

گر شوهر آدم برنامه نويس باشد...
شوهر: سلام،من Log in کردم.
زن: لباسي رو که صبح بهت گفتم خريدي؟
شوهر: Bad command or File name.
زن: ولي من صبح بهت تاکيد کرده بودم
شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.
زن: خوب حقوقتو چيکار کردي؟
شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time.
زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.
شوهر: Sharing Violation, Access Denied.
زن: مي دوني، ازدواج با تو واقعا يک تصميم اشتباه بود.
شوهر: Data Type Mismatch.
زن: تو يک موجود بدرد نخور هستي.
شوهر: By Default.
زن: پس حداقل بيا بريم بيرون يه چيزي بخوريم.
شوهر: Hard Disk Full.
زن: ببينم ميتوني بگي نقش من تو زندگي تو چيه؟
شوهر: Unknown Virus Detected.
زن: خب مادرم چي؟
شوهر: Unrecoverable Error.
زن: و رابطه تو با رئيست؟
شوهر: The only User with Write Permission.
زن: تو اصلا منو بيشتر دوست داري يا کامپيوترتو؟
شوهر: Too Many Parameters.
زن: خوب پس منم ميرم خونه بابام.
شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed.
زن: خوب گوشاتو بازکن، من ديگه بر نميگردم!
شوهر: Close all Programs and Logout for another User.
زن: مي دوني، صحبت کردن باتو فايده نداره، من رفتم.
شوهر: Its now Safe to Turn off your Computer
Beauty is truth, truth beauty
That is all ye know on earth
and all ye need to know

---------- Post added at 01:04 AM ---------- Previous post was at 12:12 AM ----------

گروه مهندسی پزشکی همراه افتخار دارد دستگاه خود را به نام توالت همراه معرفی نمايد.

فرهنگی نو در فرهنگ کهن ايران

- دستگاه توالت همراه باعث استقلال در رفع نياز شخصی فرد می گردد

- دستگاه توالت همراه در اداره ثبت اختراعات به ثبت رسيده

توالت همراه علاوه بر امکانات زيادی که جهت آرامش و بهداشت بيشتر شما فراهم آورده، دارای مزايای زير نيز

می باشد:

مزايای توالت همراه
1- دارای مخزن ادرار با گنجايش 650 سی سی برای دو تا سه بار ادار کردن

2- دارای طراحی منحصر به فرد که در صورت واژگون شدن مخزن، ادرار از آن خارج نمی شود

3- دارای درپوش باز به هنگام استفاده برای محکم کردن قيف داخلی مخزن ادرار

4- دارای درپوش بسته برای نگهداری ادرار در مدت طولانی

(برای مثال حمل ادرار به آزمايشگاه و يا نگهداری ادرار در صندوق عقب اتومبيل)

5- قابليت استفاده در حالت های ايستاده، نشسته

6- قابليت نصب در صندوق عقب و يا داخل اتومبيل توسط قلابهای نگهدارنده

- ساخته شده از بهترين مواد اوليه با قابليت شستشو و استفاده مجدد

هنگام استفاده يورينال توسط آقايان

دستگيره يورينال را با دست چپ نگه داشته و بعد از تخليه مثانه به آهستگی با دست راست آب را

پمپ نموده و شستشو دهيد.

هنگام استفاده يورينال توسط خانم ها

توجه شود که سطح زيرين مخزن ادرار کاملا در حالت افقی قرار گرفته باشد و شخص بدن خود را با انحنای يورينال

هماهنگ نموده و دستگيره آن را با دست چپ گرفته و محکم به بدن بچسباند تا مانع از نشت ادرار از اطراف آن گردد.

در انتها برای شستشو با دست راست می توانيد ار دريچه لاستيکی بالای منحنی، آب پاش را وارد کرده و پمپ کنيد.

[Only registered and activated users can see links]

BKING
07-12-1389, 02:53 قبل از ظهر
جوان*ترين استاد جهان : من ايراني نيستم

دكتر عاليا صبور، جوان*ترين استاد دانشگاه دنيا، خود را دانشمندي متعلق به جهان معرفي كرد.
دكتر عاليا صبور، استاد جوان دانشگاه کونکوک كره كه اخيرا از سوي کتاب رکوردهاي گينس به عنوان جوان*ترين استاد دانشگاه جوان معرفي شده در پاسخ به پيگيري*هاي چند روزه خبرنگار علمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، افزود كه وي «ايراني» نيست.
وي در عين حال مليت پدر و مادر خود را مساله*اي شخصي خواند كه دليلي به بيان آن نمي*بيند.
صبور با بيان اين كه متولد نيويورك است تصريح كرد: «من خود را دانشمندي متعلق به همه جهان مي*دانم.»
گفتني است، پس از انتشار خبر معرفي اين دختر نابغه به عنوان جوان*ترين استاد دانشگاه و به دليل اسم شرقي وي، گمانه*زني*هايي در مورد احتمال ايراني يا عرب بودن وي در برخي وبلاگ*ها و سايت*هاي غير رسمي در منطقه از جمله منابع فارسي مطرح شده بود.
عاليا صبور كه متولد فوريه 1989 است، در سن 10 سالگي وارد دانشگاه شد و در سن 14 سالگي ليسانس خود را با درجه ممتاز در رشته رياضيات کاربردي از دانشگاه ايالتي استوني بروک (در نيويورک) اخذ کرد. وي نخستين زن در تاريخ آمريكا بوده که به چنين موفقيتي رسيده است.
صبور، تحصيلات خود را در مقاطع کارشناسي ارشد و PhD در دانشگاه درکسل در رشته مهندسي متالورژي و مواد به پايان رساند. هنوز سه روز به نوزدهمين سالگرد تولد عاليه صبور باقي مانده بود كه در فوريه گذشته، کرسي استادي دانشگاه کونکوک کره جنوبي را به دست آورد.
[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]

---------- Post added at 01:44 AM ---------- Previous post was at 01:22 AM ----------

بي تو آنلاين شبي باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم. دنبال ID تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از Case وجودم
شدم آن User ديوانه که بودم
وسط صفحه دسکتاپ، ROOM ياد تو درخشيد
DING صد پنجره پيچيد
شکلکي زرد، بخنديد
يادم آمد که شبي با هم از آن Room گذشتيم.
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
تو همه راز هاي Hack ريخته در Booter هاي سياهت.
من همه محو تماشاي PM هايت.
Talk صاف و Room آرام، بخت خندان و زمان رام.
منو تو (و بقيه) همه دلداده به آواز روي Voice.
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر کن.
لحظه اي چند بر اين Room نظر کن.
Chat آيينه عشق گذران است.
تو که امروز نگاهت به اي ميلي نگران است.
باش فردا که دلت با ID دگران است.
تا فراموش کني چندي از اين Room سفر کن.
با تو گفتم حذر از Room ندانم...
ترک chat کردن، هرگز نتوانم، نتوانم
روز اول که emailام به تمناي تو پر زد
مثل spam، توي Inbox تو نشستم
تو Delete کردي ولي من نرميدم، نگسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو در افتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودي، نرميدم، نگسستم
Roomي از پايه فرو ريخت
Hackerي، Ignore تلخي زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
CPU از عشق تو هنگيد
رفت در ظلمت شب، آن شب و شبهاي دگر هم
نگرفتي دگر از User آزرده، خبر هم
نکني ديگر از آن Room گذر هم
بي تو اما، به چه حالي من از آن Room گذشتم!

---------- Post added at 01:46 AM ---------- Previous post was at 01:44 AM ----------

در باب نشان ندادن آلت موسیقی؟؟؟ (ساز) در تلوزیون

جاتون خالي يه جايي مهمون بوديم

پـاي بسـاط تلـويـزيـون بـوديـم

برنامه شون سازي و آوازي بـود

اما سازش قايم باشك بازي بود

بچّه ي صابخونه كه فيلمو مي ديد

رو به باباش كرد و با خنده پرسيد

اون دو نفر كه پشت اون گلدونن

شونه شونو هِي چرا مي جنبونن

باباش بهش گف پسرم گير نده

خنده زياديش پيـش مهـمـون بده

اون دو تا اونجا گِل لگد مي كنن

اونـا دارن كـاراي بـد مي كـنـن

آلت موسيقي ميگن حرومه

اگه نـيـگا كـنـي كـارت تـمـومـه

هر كي چشش ساز ببينه لوچ ميشه

مخش يهو سوت ميكشه پوچ مي شه

اونايي كه صاحب تلويزيونن

خير و صلاحِ همه رو مي دونـن

ميگن نوازندگي عـلاّفيـه

آقـاي خوانـنـده خـودش كـافـيـه

اين صداي سازه كه خيلي خوبه

خودش يه تيكه پوست و سيم و چوبه

همين ناقاره كه صداش عاليه

نـيگـاش كنـي يـه طـبـل تـو خالـيـه

اينم بگم اصل قضيه چوب نيست

آلت موسيقي يه خورده خوب نيست

ميگن زن و بچه مياد رد ميشه

اگه نشون بديم يه وخ بـد مي شه

اينارو كه ميگم يك از هزاره

كـلـي پـيـامــداي ديــگـه داره

بچه هه گف بابا يه خورده صب كن

كنـتـرلـو بـگيـر جـلو عـقب كـن

تلويزيون پاك شده پشم و شيشه

ما بچه ها تكليفمون چي مي شه ؟

شبانه روز دارن كانال مي زنن

مي شينن اونجا ضد حال مي زنن

برنامه ها تكرارين هميشه

آخـه بابا اينجوري كـه نـمـيـشـه

بودجه كه تصويب ميشه ميليارديه

فيلما چيه ؟ فـقـط لـورل هـارديه

سازو كه گفتين بده ، وافور چطور ؟

ديدنِ صحنه هاي ناجور چطور ؟

هر كي مي خواد آينه ي عبرت بشه

مياد تو اين فيلما مواد مي كشـه

اينجا يه كم حرفا تو هم _تو هم شد

با يه كشـيـده روي بـچـه كم شد

وقتي كه يارو فارغ از كتك شد

گفت : آخيش چقد دلم خنك شد

اينا همش تقصير روزگاره

بچه و اين حرفا ، چه معني داره

ما آم كه اين حرفارو مي شنفتيم

پيرو فـرمايـش يارو گـفـتـيـم

از تلويزيون نبايد بد بگي

تو دهنت هر چي كه اومد بگي

بودجه ي ميلياردي داره كه داره

فقط لورل هاردي داره كه داره

فيلماي تكراري چه عيبي داره

چشت درآد بشين ببين دوباره

ماها اينيم يهو سگ هار ميشيم

رو بهمون بدن طلبكار مي شيم

دوره ي مشروطه كه يادتونه

بازم اگه شُـل بـگـيـرن همونه

شاخ اتابكو زدن شكوندن

فاتحه ي ممدلي شاهو خوندن

عهدو شكسته كه شكسته باشه

مجلسو توپ بسته كه بسته باشه

بُلنگو دس گرفتن و جار زدن

شيخ به اون گندگي رو دار زدن

تورو خدا نگين اين حرفا زشته

من نـمـي گـم تـو كـتـابا نوشته

یِپرمِ بدبختو زدن كشتنش

بچه ها موندن روي دست زنش

اون از امير كبير، اين از مصدق

به اون عذاب دادن به اين يكي دق

خلاصه اينكه ، اين سياست بده

عـقلـتـو دسـت ايـن جـماعـت نده

ما كه سياست سرمون نمي شه

جون شمـا ايـنـو مـيـگـم هـمـيشه

حالا با اين توضيحايي كه دادم

دل نـگـران احــمــدي نـــژادم

بسّه ديگه زياد بگم بد ميشه

يـهـو صـلاحـيـّتـمـون رد مي شه

خلیل جوادی

---------- Post added at 02:53 AM ---------- Previous post was at 01:46 AM ----------

اولین پیام رسیده از ماهواره امید: زهمین گرد است.

دومین پیام از ماهواره اميد: خورشید بدور زمین میچرخد

سومین پیام گزارش شده از امید: ..... در ماه نیست

چهارمين خبر از ماهواره اميد من خسته شدم دارم بر ميگردم

پنجمين پيام از ماهواره اميد دريافت شد: من بايد اينجا چيکار کنم؟

ششمین پیام از ماهواره امید مخابره شد یه دونه کارت شارژ 2000 تومنی ایرانسل بفرستید تا بازم پیام بدم.!

هفتمین پیام مخابره شده از ماهواره امید: مقداری آب بر روی کره زمین مشاهده میشود،احتمال وجود حیات است

هشتمین پيام ماهواره اميد به زمين: بنزينم تموم شده کارت سوخت بفرستيد

نهمین پيام ماهواره اميد: جون مادرتون اينقدر مسخرم نكنيد

دهمين پيام ماهواره اميد : دارم سقوط ميکنم، زير پامو خالي کنين

یازدهمین پیام مخابره شده از ماهواره امید: من از این بالا روی اسرائیل تف کردم!

دوازدهمین پیام ماهواره امید، بازی ایران و کره یک یک شد.

سیزدهمین پیغام رسیده از موشک امید : هیچ چیز قابل مشاهده نیست !!!!! به دلیل نور زیادی که از مرقد... می آید کور شدیم
.
.
هجدهمین خبر رسیده از ماهواره امید: اینجا تاریکه من میترسم

به علت قرار گرفتن امید درفضا, به ناهید و زهره هشدار داده شد حجاب خود را رعایت کنند

ماهواره امید به علت لایی کشی بین ماهواره ها ، سرعت غیر مجاز و مسافر کشی بازداشت شد.

در پي پرتاب موفقيت آميز ماهواره اميد و دستيابي ايران به تكنولوژي فضايي ، نام كهكشان راه شيري به بزرگراه شيخ فضل الله نوري تغيير يافت

پس از قرار گرفتن امید در فضا به ناهید و زهره اخطار داده شد حجاب خود را رعایت کنند

لحظاتی قبل ماهواره امید از ارتباط نا مشروع بین بهرام و زهره خبر داد

ماهواره امید از کشف یک امامزاده بین زحل و مریخ خبر داد
بنا بر خبر پرتاب ماهواره ی امید، نیروی انتظامی اعلام کرد: بزودی برای کنترل روابط میان امید و زهره یک فروند سفینه ی گشت ارشاد به فضا خواهیم فرستاد

ماهواره اميد از مدارخارج شده است وفقط به دور سياره زهره مي چرخد واين پيام هارا ارسال ميكند؛الهي دورت بگردم،جيگر چند سالته؟

BKING
09-12-1389, 01:41 قبل از ظهر
احساس داشتن ممنوع است!
حسن قزلجی
ترجمه*: کامران امین آوه

[...]

دندان آقای "دولتی" درد می کرد، نزد دندانپزشک رفت و بعداز 3-4 نفر نوبت به* او رسید، وارد اتاق شد و روی صندلی نشست.
دندانپزشک: دهانتان را باز کنید
دولتی دهانش را باز کرد.
دندانپزشک (یله*یی به* دندانش زد) احساس درد می کنید؟
دولتی: نخیر
دندانپزشک میله* رابه* ترتیب به* تمام دندانهای او زده*، سوال را تکرار کرد و هر بار دولتی جواب می داد نخیر. دندانپزشک: در این صورت دندانتان درد نمی کند.
دولتی: چطور دندانم درد نمی کند، پس چرا اینجا آمده*ام؟
دندانپزشک: میله* را به* تمام دندانهایتان زدم و شما هر بار* گفتید درد نمی کند.
دولتی: شما درست سوال نمی کنید. می گویید "آیا احساس درد می کنی؟
از من بپرس درد می کند یا نه*؟"
دندانپزشک: چه* فرقی می کند؟
دولتی: فرقشان زیاد است. دندانم درد می کند اما احساس درد نمی کنم.

دندانپزشك كه* تازه* بعد از اتمام تحصیلاتش از اروپا برگشته* بود و از برخی کارهای مخفی دولت بی خبر بود، تعجب کرد، اما بیشتر فکر می کرد که* این مرد قاطی کرده* است، با خونسردی گفت: دوست دارم مرا متوجه* این قضیه* بکنید که* چرا سوالم درست نیست

دولتی: چون احساس داشتن قدغن است
دندانپزشک (با تعجبی بیشتر): احساس داشتن قدغن است؟ مگرمیتوان احساس داشتن انسان را ممنوع کرد؟
دولتی: بله* ممنوع است. چطور ممنوع نمی شود.
دندانپزشک: این چیز بسیار عجیبی است. اولین بار است چنین چیزی می شنوم. شما به* خاطر ممنوعیت جواب نمی دهید؟
دولتی: بله*
دندانپزشک: کی ممنوع کرده* است؟
دولتی: وزارتخانه*.
دندانپزشک: کدام وزارتخانه*؟
دولتی: وزارت داخله.*
دندانپزشک: چنین چیزی نشنیده*ام.

دولتی: شما حق دارید نشنوید، شما که* کارمند دولت نیستید.
دندانپزشک: یعنی کارمندهای دولت حق احساس کردن ندارند؟
دولتی: بله
دندانپزشک: گفتند احساس نکنید و شما دیگر احساس نمی کنید؟
دولتی: تنها گفتن نبود، مرا معالجه* هم کرده*اند.
دندانپزشک: مگر احساس کردن بیماری است تا درمان شود
دولتی: بله
دندانپزشک: ازحرف هایتان سر در نمی آرم، خیلی می بخشید، شما که* بخاطر دندان دردتان مواد سرگیجه*آور مانند مرفین، بنگ و از این قبیل چیزها مصرف نکرده*اید؟
دولتی: نه* به* خدا چیزی نخورده*ام و هوش و حواسم هم کاملا سر جایش است.
دندانپزشک (زیر لب حرفهای دولتی را تکرار می کرد: احساس نمی کنم، احساس داشتن ممنوع است، مداوا* شده*ام و دیگر احساس نمی کنم): کی می گوید احساس داشتن بیماری است، شما را به* چه* شکلی درمان کرده*اند؟

دولتی (با ترس نگاهی به* اتاق می اندازد): نمی توانم به* شما بگویم، شما دندانم را درمان کنید، چرا اینقدر اصرار می کنید؟
دندانپزشک: حرف هایتان خیلی عجیب است، دلم می خواد بفهمم مساله* از چه* قرار است؟ من دندانپزشکم و به* *هیچ طرفی وابسته* نیستم، به* من اعتماد کنید، من تمام دندانهایتان را رایگان درست می کنم تنها بمن بگویید موضوع از چه* قرار است.
دولتی: من کارمند وزارتخانه* هستم، خانه*ام دور است و هر روز با اتوبوس سر کار میروم و بر می گردم. روزی در اتوبوس بودم که* رئیس اداره*مان سوار شد، بلند شده*، جای خودم را به* او دادم.
گفت: اتومبیلم پنچر شده*، آن را گذاشتم تا راننده*ام تعمیر کند. خواست کمی با من حرف بزند.
گفت: شما کار خوبی می کنید با اتوبوس رفت و آمد می کنید، از منزل تا ایستگاه* اتوبوس و بعدا ازایستگاه* اتوبوس تا محل کار پیاده* می روید. این ورزش خوبی است، بدنتان سالم می ماند و احساس چست و چالاکی می کنید. هر روز این همه* آدمهای مختلف می بینید، حرفهای عجیب و غریب زیادی هم می شنوید، این هم مثل گردش و تفریح می ماند.
گفتم: آقای رئیس می فرمائید ما چیزهای زیادی را احساس می کنیم اما این چیزها عجیب نیستند بلکه* جانگدازند.
گفت: چطور، مثل چی؟

گفتم: احساس می کنم افرادی زیادی در ایستگاه* اتوبوس ایستاده*، منتظر هستند و خیلی دیر نوبت من می رسد. بسیاری از روزها حتا نمی رسم صبحانه* بخورم، با شکم گرسنه* بیرون آمده*، میدوم تا به* اتوبوس برسم. وقتی که* زیر گرمای شدید آفتاب بهار و باران و کولاک زمستان خودم را به* ایستگاه* اتوبوس می رسانم، احساس می کنم* مردمی که* در انتظار اتوبوس هستند، از شدت گرما عرق کرده*، یا از سرما می لرزند، می ترسند سر کارشان نرسند و خرج معاش آن روز را به* دست نیارند.* وقتی که* زنی را می بینم که* فرزند بیمارش را در آغوش گرفته*، بعلت نداشتن پول نمی تواند او را با* تاکسی به* دکتر برساند و دراتوبوس چنان به* او فشار میاورند که* کمی می ماند بچه*اش خفه* شود، درد و غم زیادی را احساس می کنم. بعضی روزها که* پولم را فراموش کرده*، از ایستگاه* اتوبوس بدو برای برداشتن آن برمی گردم درد هزاران انسانی را احساس می کنم که* حقوق روزانه* آنها در حدی نیست که* با اتوبوس رفت و آمد کنند و در گرمای بهار و سرمای زمستان راه* دور و درازی را پیاده* می روند و خسته* و درمانده* تا عصر کار کرده*، به* همان ترتیب هم بر میگردند. وقتی می بینم کودکان 9ـ8 ساله* به* جای درس خواندن در ایستگاه* اتوبوس آدامس و سیگار می فروشند تا لقمه* نانی بدست بیاورند غم زیادی را احساس می کنم. خوشبختانه* وضع شما خوب است و با اتومبیل رفت و آمد می کنید و این چیزها را نمی بینید و ناراحت نمی شوید.

نگو که* رئیس اداره* این چیزها را برای وزیر نوشته* بود، نزدیک به* یک ماه* بعد از آن روز، همه* ما را صدا زده*، دستور وزارتخانه* را برایمان خواند و مفصل برایمان صحبت کرد. وزیر نوشته* بود: در رابطه* با احساس کردن از "ریچارد هیلمز" متخصص آمریکایی سوال کردیم، می گوید: 2 نوع احساس وجود دارد، احساس مثبت و احساس منفی. احساس مثبت مانند باور به* بزرگی، عظمت، نبوغ و دانایی سردارخان و اینکه* رژیم سردار خان بهترین رژیم است و داشتن این احساس که* وضعیت موجود طبیعی است و سالیان سال بدین شکل بوده* است "لیس في الامکان ابدع مماکان"(2).

احساس منفی یا "ویرانگر" مانند احساس این کارمند و برخی از افراد منحرف است که* احساس منفی شان از این هم بیشتر است. چنین احساسی تازگی پیدا شده*، از نظر روحی یک نوع بیماری است. این بیماری "مسری" بوده*، سریعا به* مردم سرایت می کند. لازم است به* کارمندان توصیه* لازم شود تا مواظب خود بوده*، دچار این بیماری نشوند. آنهایی را هم که* بیمار می شوند به* تنهایی در یک مکان نگه* دارند تا شخص دیگری از طریق آنها مبتلا به* این بیماری نشود و خود آنها نزد متخصص معالجه* شوند. دولت برای اینکه* به* این بیماران کمک کرده*، پولی هم هزینه* نکند، توصیه* می کند تا رسیدن نوبتشان آنها را در شهربانی نگه* دارند، وقتی نوبتشان رسید آنها را به* "بیغوله*یی" بفرستد تا از سوی متخصصین آمریکایی و اسرائیلی معالجه* شوند.

دندانپزشک: شما را چطور معالجه* کردند؟
دولتی: من را به* شهربانی بردند. در آنجا مقدمات معالجه* را آماده* کرده* بودند، بعد مرا به*"بیغوله*یی" فرستاده*، مداوام کردند.
دندانپزشک: شما را چطور مداوا کردند؟
دولتی: 2 نوع درمان وجود دارد. یک نوع آن شرقی است، با ابزارآلات قدیمی مانند داغ کردن "اخَرُالدَّواءاَلکَیُّ"(3)، یک نوعش هم غربی است بویژه* آمریکایی با وسایل برقی و مانند آن.
دندانپزشک: بهتون دارو نمی دهند؟
دولتی: دارو هم می دهند، معجون سیاهی که* آن را از "دشنام دادن"، "تف کردن" و" کتک زدن" گرفته*، به* قرص تبدیل می کنند. طبق تجویز متخصص به* بعضی افراد روزی یکبار و بعضی دیگر روزی 3 بار می دهند. دندانپزشک: این مریض ها زود مداوا می شوند؟
دولتی: اگر این بیماری جدید باشد، بار اول باشد، خفیف باشد در طی 3ـ2 روز خوب می شود اما اگر بیماریش سنگین باشد بمدت بیشتری نیاز دارد. این بیماری، بیشتر بیماری زحمتکشان و روشنفکران است. آنها خیلی دیرتر معالجه* شده*، بسیاری از آنها در اثر این معالجه* می*میرند.
دندانپزشک: همه* این کارمندها، ارتشی ها و پلیس ها را درمان کرده*اند؟
دولتی: احساس مثبت را به* آنها یاد داده*اند، بیمار نمی شوند. اگر هم بیمار شوند آنها را با قرص سرب مداوا می*کنند.

دندانپزشک: پس این همه* مردم چطورند؟
دولتی: هشتاد درصد آنها بیمارند. دولت آنهایی را که* خطرناکند، شناسایی کرده*، مداوا می کند، آنهای دیگر هم هیچ.
دندانپزشک: خوب، چنانکه* گفتید بیشتر مامورین دولت احساسشان را از دست داده*اند، این مردم با چه* دیدی به* آنها نگاه* می کنند و نظرشان در مورد این افراد چیست؟
دولتی: ما را مرده* بحساب می آورند.
دندانپزشک: شما فکر نمی کنید که* یک روزی این همه* "بیمار" به* این تنها تن "سالم" حمله* خواهند کرد؟ دولتی: در این شکی نیست.
دندانپزشک بعد ازآغشتن پنبه* در دوا آن را وارد سوراخ دندان دولتی کرد. دولتی با خود گفت: به* امید آن روز.
دندانپزشک: فردا هم بیایید.
دولتی در حال خارج شدن: ما چیزی نگفتیم، ها ...!
دندانپزشک: مطمئن باشید!

BKING
11-12-1389, 10:42 بعد از ظهر
خاطرات يک کنکوري

اول تیرماه:
باید شروع کنم به شدت درس بخوانم.

اول مرداد ماه:
باید شروع کنم و از روزهای تابستان حداکثر استفاده را ببرم.

اول شهریورماه:
دیگه وقتشه درس خوندن رو شروع کنم و قدر روزهای باقیمانده از تابستان را بدونم.

اول مهرماه:
واحدهام که کمه، هم درسهای خودم رو میخونم و هم اینکه درس خوندن واسه کنکور رو شروع میکنم.

اول آبان:
درسته که یکم درسها سنگین شده ولی با یه خورده تلاش هم درسها رو رو غلطک می اندازم و هم خرخونی واسه کنکور رو شروع می کنم.

اول آذر:
گرچه امتحانات نزدیکه ولی چاره ای نیست، باید به ودم فشار بیارم که هم درسهامو بخونم هم اینکه کنکور رو ضربه فنی کنم.

اول دی:
امتحانات شروع شده فعلا بچسبم به درسهای این ترم تا امتحانها تموم شه.بعدش دیگه واسه کنکور می خونم.

اول بهمن:
این چند روز باقیمانده رو می خونم تا موقع کنکور خودمو یک محکی بزنم و انشاءا... آماده شم برای کنکور سال بعد.

اول فروردین:این ترم که واحدهام زیاده، خستگی کنکور سال قبل هم که هنوز تو بدنمه. این بهاره رو استراحت کنم، انشاءا... از اول تیر شروع می کنم به خوندن.

BKING
12-12-1389, 01:22 قبل از ظهر
حافظ در عصر جديد
نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
ديدم به خواب حافط توي صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : عليک جانم
گفتم : کجا روي ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگير فالي گفتا : نمانده حالي
گفتم : چگونه اي ؟ گفت : در بند بي خيالي
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داري ؟
گفتا : که مي سرايم شعر سپيد باري
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد
گفتم : رقيب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست ليلي ؟ مشغول دلربايي؟
گفتا : شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، ديروز يا پريروز
گفتم : بگو ، ز مويش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز يارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم : کجاست جمشيد ؟ جام جهان نمايش ؟
گفتا : خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم : بگو ، ز ساقي حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم : بگو ، ز محمل يا از کجاوه يادي
گفتا : پژو ، دوو ، بنز يا گلف نوک مدادي
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقي
گفتا : که جاي خود را داده به فاکس برقي
گفتم : بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا : به جاي هدهد ديش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد يا نياورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوي دشت زنگي
گفتا : که ادکلن شد در شيشه هاي رنگي
گفتم : سراغ داري ميخانه اي حسابي ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابي
گفتم : بيا دوتايي لب تر کنيم پنهان
گفتا : نمي هراسي از چوب پاسبانان ؟
گفتم : شراب نابي تو دست و پا نداري ؟
گفتا : که جاش دارم و افور با نگاري
گفتم : بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتي ؟
گفتا : نديده بودم هالو به اين خرفتي !

BKING
12-12-1389, 03:47 بعد از ظهر
انيشتين بعدي دنيا يك پسر ايراني در امريكا است!!!؟؟؟:wow:
:interview:

[Only registered and activated users can see links]

دانشمند جوان ايراني، با تصدي بر كرسي استادي دانشگاه پرينستون- جايگاهي كه پس از انيشتين در اختيار فرد ديگري قرار داده نشد- دنيا را با اين سوال مواجه كرده است كه آيا انيشتين بعدي، يك ايراني خواهد بود؟
نيما اركاني حامد در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد و داراي كرسي استادي در دانشگاه پرينستون است. اين كرسي از سال 1933 تا 1955 در انحصار آلبرت انيشتن بوده است. پس از اعلام نظريه عملكرد جهان اركاني، از او دعوت شده كه در طرح تونل شتاب دهنده سوئيس (LHC) كه با هزينه بالغ بر 5 ميليارد دلار ساخته شده، رهبري آزمايش ها را بر عهده داشته باشد.
تلاش نظريه ابر ريسمان كه اخيرا اعلام شده، در اين است كه توضيح دهد ذرات، كوچكترين ماده تشكيل دهنده مواد نيستند بلكه حلقه هاي مرتعشي كه ريسمان ناميده مي شوند، كوچكترين بخش به حساب مي آيند.
دكتر اركاني با تكميل اين نظريه عقيده دارد كه اين ريسمان ها در 11 بعد در حال ارتعاش هستند كه ما فقط 3 بعد از آن را مي توانيم مشاهده كنيم، وجود بعد ديگري هم به نام بعد زمان به اثبات رسيده و تا به امروز در مورد 7 بعد ديگر توضيح كاملي ارائه نشده است.
اركاني به همراه دو فيزيك دان ديگر به نام هاي ديموپلوس (Dimopoulos) و والي(Dvali) در مورد اين ابعاد نظريه اي ارائه كرده اند كه مي گويد اين ابعاد بزرگتر از آن چيزي هستند كه تاكنون تصور مي شود و از آن جايي كه تنها نيروي گرانش بر آنها اثر مي گذارد، قابل ديدن نيستند.
تئوري دكتر اركاني كه به همراه دو فيزيكدان ديگر معرفي شده به عنوان مدل ADD، (Arkani-Dvali-Dimopoulos) شناخته مي شود.
اكنون اركاني و همكارانش اميدوارند بتوانند به كمك شتاب دهنده هاردن (LHC) مدل خود را اثبات كنند. اثبات اين نظريه مي تواند تحول بسيار بزرگي در فيزيك ذرات به وجود بياورد.

---------- Post added at 03:47 PM ---------- Previous post was at 02:15 PM ----------

من اعتراف ميکنم که اعتراف ميکنم!

ميکنم من با رضايت اعتراف
کرده*ام يک عالمه کار خلاف

از برای کودتای مخملی
دوختم يک تکه مخمل بر لحاف

يکنفر شلوار مخمل پاش بود
رفتم و با او نمودم ائتلاف

يک دعای کودتا از کربلا
با گل اُخرا، نوشتم دور ناف

گاز اشک*آور نيامد گير من
پس خريدم چندتائی پيف پاف

هست در پستوی ما يک لامپ سبز
کردمش خاموش و روشن آن و آف

نيم*ساعت نيز ديدم روی ديسک
سينمای محسن مخمل*بباف

بود يک ماشين نمره خارجی
در خيابان، دور آن کردم طواف

نامه داده بهر من گوردون براون:
نشنوم شمشير خود کردی غلاف

گفت اوباما مبادا ول کنی
گفت هيلاری نشايد انصراف

من زدم ايميل به فيدل کاسترو
پاسخم را داده او با تلگراف

همچنين ديويد بکام از انگليس
اس.ام.اس زد: مای فرند، دتز نات ايناف

الغرض من غرقه*ام در کودتا
مخملش سبز و اطو کرده*ست و صاف

بازجوی نازنين حق با شماست!
بنده تسليمم بدون اختلاف

بی*شکنجه، بی*گروگان، اينهمه
اطلاعات درست و اکتشاف!

پس برای تيرباران حاضرم
اشهد ان لا اله ان الاف!

BKING
13-12-1389, 12:30 بعد از ظهر
اسماعیل از اردکان شعر طنزی را به گفته خود "در وداع با خانم کلوتیلد ریس"، دختر 24ساله فرانسوی که به اتهاماتی چون جاسوسی و اقدام علیه امنیت کشورمان دادگاهی شد، سروده و ارسال کرده است:

دختر خوش تیپ! و بلا !! بای بای !!
می روی از کشور ما؟! وای وای !!

می روی و دل نگران می شود
آنچه تو می خواستی آن می شود

رفتن تو آب در آتش کند
آتش آشوب فروکش کند

فتنه و آشوب ز دست تو بود
آنهمه سرکوب ز دست تو بود

منشأ بلوا و بلا در ونک
از تو پدرسوخته بود ای کلک!

راست بگویم که چه ها کرده ای
این همه آتش .. تو به پا کرده ای

....اینهمه اسباب تو آشوبگر
گشته دلیل دل سرکوبگر

چشم تو سبز است به دل دوخته
شعله صفت، مخمل افروخته

قاضی فهمیده آن محکمه
کرد لباس تو جدا از همه!

سوگلی محکمه بودی تو ریس!
دل زهمه خلق ربودی تو ریس!

  

آمده بشار اسد از دمشق
تا ببرد یاغی میدان عشق

من نگرانم که تو با این عرب
تخمه خوری خنده کنی زیر لب!

جان من و جان تو و سارکوزی!
خوش مزه کرده است دهان بزی!

آمده از آن طرف آبها
دیده برای تو بسی خوابها

"چشم بد از روی تو دور ای صنم "
دیده بدخواه تو کور ای صنم !!!!

---------- Post added at 12:30 PM ---------- Previous post was at 12:25 PM ----------

این روش برای افرادی كه غیر از سادیسم، رگه*هایی از مازوخیسم هم دارن پیشنهاد میشه


2: سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی*ها زودتر راه بیفتن

۳: وقتی می*خواین برین دست به آب، با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

۴: وقتی از كسی آدرسی رو میپرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

۵: كرایه تاكسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون، به صورت اسكناس هزاری پرداخت كنین



۶: همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

۷: جدول نیمه تمام دوستتون رو حل كنین

۸: توی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت ۵۰ كیلومتر در ساعت حركت كنین

۹: وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن مرتب كانال رو عوض كنین

۱۰: از بستنی فروشی بخواین كه اسم ۵۴ نوع از بستنیها رو براتون بگه

۱۱: در یك جمع، سوپ یا چایی رو با هورت كشیدن نوش جان كنین

۱۲: به كسی كه دندون مصنوعی داره بلال تعارف كنین

۱۳: وقتی از آسانسور پیاده میشین دكمه*های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترك كنین

۱۴: وقتی با بچه*ها بازی فكری می*كنین سعی كنین از اونها ببرین

۱۵: موقع ناهار توی یك جمع، جزئیات تهوع و ﴿گلاب به روتون﴾ استفراغی كه چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف كنین

۱۶: ایده*های دیگران رو به اسم خودتون به كار ببرین

۱۷: بوتیك چی رو وادار كنین شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاش رو باز كنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچكدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

۱۸: شمعهای كیك تولد دیگران رو فوت كنین

۱۹: اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف كنین

۲۰: وقتی كسی لباس تازه می*خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش كلاه رفته

۲۱: صابون رو همیشه كف وان حمام جا بذارین

۲۲: روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب كنین

۲۳: وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی می*بینین بگین چقدر پیر شده

۲۴: وقتی كسی در یك جمع جوك تعریف می*كنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

۲۵: چاقی و شكم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری كنین

۲۶: بادكنك بچه ها*رو بتركونین

۲۷: مرتب اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد كنین و بخندین

۲۸: وقتی دوستتون موهای سرش رو كوتاه می*كنه بهش بگین كه موی بلند بیشتر بهش میاد

۲۹: بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

۳۰: كلید آپارتمان طبقه ۱۳ تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این روش هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره

۳۱: ایمیل*های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد كنین

۳۲: توی كنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین

۳۳: هر جایی كه می تونین، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستكش یا كفش دوستتون بهتره

۳۴: حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

۳۵: نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

۳۶: دوستتون كه پاش توی گچه رو به فوتبال بازی كردن دعوت كنین

۳۷: عكسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا كنین

۳۸: پیچهای كوك گیتار دوستتون رو كه ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین

۳۹: با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش كه اونطرف خیابونه رو بپرسین

۴۰: شیشه های سس گوجه*فرنگی و هات سس فلفل رو عوض كنین

۴۱: موقع عكس رسمی انداختن برای هر كس جلوتونه شاخ بذارین

۴۲: توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته*ها و فندقهای دهان بسته بذارین

۴۳: شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسكه رو تعریف كنین

۴۴: توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

۴۵: توی جای كارت دستگاههای عابر بانك چوب كبریت فرو كنین

۴۶: جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل*ها رو عوض كنین

۴۷: یكی از پایه*های صندلی معلم یا استادتون رو لق كنین

۴۸: توی مهمونی*ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین كه هر چی شعر بلده بخونه

۴۹: چراغ توالتی كه مشتری داره و كلید چراغش بیرونه رو خاموش كنین

۵۰: ورقهای جزوه ۳۰۰ صفحه*ای دوستتون كه ازش گرفتین زیراكس كنین رو قاطی*پاتی بذارین، یه بر هم بزنین، بعد بهش پس بدین

Kenji
13-12-1389, 01:06 بعد از ظهر
: كرایه تاكسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون، به صورت اسكناس هزاری پرداخت كنین

این برا قدیما کاربرد داشت :دی

BKING
13-12-1389, 02:16 بعد از ظهر
مکاتب بشری با تعریف ساده


سوسیالیسم: دو گاو دارید، یکی را نگه می دارید، دیگری را به همسایه خود می دهید.

کمونیسم: دو گاو دارید، دولت هر دو آنها را می گیرد تا شما و همسایه تان را در شیرشان شریک سازد.

فاشیسم: دو گاو دارید، شیر را به دولت می دهید. دولت آنرا به شما می فروشد.

کاپیتالسم: دو گاو دارید، هر دو آنها را می دوشید، شیر ها را بر زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.

نازیسم: دو گاو دارید، دولت به سوی شما تیراندازی می کند و هر دو گاو را می گیرد.

آنارشیسم: دو گاو دارید، گاو ها شما را می کشند و همدیگر را می دوشند.

سادیسم: دو گاو دارید، به هر دوی آن ها تیر اندازی می کنید و خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید.

آپرتاید: دو گاو دارید، شیر گاو سیاه را به سفید می دهید ولی گاو سفید را نمی دوشید.

دولت مرفه: دو گاو دارید، آنها را می دوشید و بعد شیرشان را به خودشان می دهید تا به نوشند.

بوروکراسی: دو گاو دارید، برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را در سه نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید شیر آنها را بدوشید.

سازمان ملل: دو گاو دارید، فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو می کند. آمریکا و انگلیس گاو ها را از شیر دادن به شما وتو می کنند. نیوزلند رای ممتنع می دهد.

ایده آلیسم: دو گاو دارید، ازدواج می کنید. همسر شما آنها را می دوشد.

رئالیسم:دو گاو دارید، ازدواج می کنید، اما هنوزهم خودتان آنها را می دوشید.

رمانتیسم: دو گاو داریم، عاشق هم می شوند.

متحجریسم: دو گاو دارید، زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.

فمینیسم: دو گاو دارید، حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.

پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید، از هر کدام شیر بدوشید فرق نمی کند.

لیبرالیسم:دو گاو دارید، آنها را نمی دوشید چون آزادیشان محدود می شود.

دموکراسی: دو گاو دارید، از همسایه ها رای می گیرید که آنها را بدوشید یا نه.

سکولاریسم: دو گاو دارید، پس نیازی به خدا نیست.

کارگزاران: دو گاو داریم، وام میگیریم. یک دستگاه شیر دوشی می خریم.

جناح راست: دو گاو داریم، حیف، کلی گاو داشتیم.

جناح چپ: دو گاو داریم، اوه! چندتا گاو کم داریم.

مشارکت: دو گاو داریم، برای همه ایرانیان.

هیئت مؤتلفه: دو گاو داریم، با یک معامله چهارتاش می کنیم.

نهضت آزادی: دو گاو داریم، هر دوشون از ما مسلمان ترند.

دفتر تحکیم: دو گاو داریم، در نتیجه ما تجمع می کنیم.

شعارگرایان: دو گاو داریم، می گوییم ده تا فیل داریم.

تساهل و تسامح: دو گاو داریم، با خودمان می شود سه نفر.

قرائت های مختلف(هرمنوتیک): دو گاو داریم، یکی شان تخم می گذارد زیرا قرائتش از شیر دادن متفاوت است.

مدعیان روشن فکری: دو گاو داریم، هر دو را می فروشیم به جای آن ها یک گاو نو می خریم

BKING
13-12-1389, 04:46 بعد از ظهر
چاه آرزو ببينيد:25r30wi:

BKING
13-12-1389, 04:52 بعد از ظهر
خطرناک ترین راه مدرسه جهان
این راه خطرناک برای رفت و آمد به مدرسه در دهکده Gulucan در غرب چین واقع است. بلندای قسمتی از این مسیر خطرناک تا کف دره به 1500 متر می رسد.این راه خطرناک ترین راه برای رفتن به مدرسه در جهان میباشد.
این بچه ها هر روز جانشان را دست می گیرند و از راه تنگی که در کنار صخره ها تراشیده شده به سمت مدرسه می روند،این راه تنگ تنها راهی ست که بچه های دهدکده می توانند به مدرسه بروند و مدرسه آنها با پنج اتاق بهترین ساختمان دهکده میباشد

[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]

BKING
13-12-1389, 06:26 بعد از ظهر
یک سری از سئوالات بعضی از خوانندگان باهوش نشریه کلیک جام جم رو بخوانید و بخندید: :gigglesmile:






محمد - ح، از ميانه –* *آيا نرم*افزاري هست كه بتوانيم كل اطلاعات گوگل و ياهو را دانلود كنيم؟




مهران ا، از اصفهان–* *لطفا اگر سايت*هايي وجود دارد كه يوزرنيم و پسورد اينترنت مجاني را داخلش مي*گذارد، نام آنها را در ستون لينكدوني اعلام كنيد.




علي*اكبر ر–* *يكي از اقواممان به*علت اين*كه من زياد گيم بازي مي*كنم، به من مي*گويد گيگ يا شايد گيگز و مرا مسخره مي*كند.آيا اين يك ناسزا يا كلمه ركيك است؟ لطفا توضيح دهيد.




ابوالفضل د، از تفت–* *آيا صفحه كليدي اختراع شده كه بتواند با قدرت فكر مقالات آدم را بنويسد؟




سهراب ن، تهران–* *آقا خداوكيلي اين لوگوي كليك مثل »كلنگ« خوانده مي*شود. يك فكري برايش بكنيد.




سينا ك، از سقز–* *كليك واقعا بهترين مجله دنيا هستش. من هر هفته 2 عدد كليك مي*خرم و 2 بار همه مطالب كليك (جز صفحه برنامه*نويسي) را مي*خوانم.




ش، از شهرضا–* *با توجه به اينكه ضميمه كليك مجاني است، لطفا به دكه**هاي روزنامه*فروشي بگوييد اگر ما خود جام*جم را نخواستيم، كليك را به ما مجاني بدهند.




– لطفا هر چه سريعتر كليه شماره*هاي كليك را به آدرس من ايميل كنيد. * *





سلمان ت، از زاهدان–* *من يك ديسك بسيار مهم دارم كه متاسفانه بر اثر آتش*سوزي محل كارمان نصفش سوخته. آيا راهي وجود دارد كه اطلاعات آن قسمت را كپي كنيم؟




حميد از تهران –* *من 3 تا سوال دارم لطفا هر چه سريع*تر حداقل به 2 سوال پاسخ دهيد و جواب را براي من ميل كنيد:

1– برنامه*اي كه سن شما را به*صورت روز/ماه™سال گرفته و بگويد كه چند روز از تولد شما مي*گذرد.

2– برنامه*اي كه روش*هاي مختلف خرد كردن يك 1000 توماني را با اسكناس*هاي 500، 200، 100 و 50 توماني نشان دهد.

3– در يك اداره كارمندان به*ازاي حداكثر 40 ساعت كاركرد در هفته ساعتي 5000 تومان دريافت مي*كنند و براي ساعت*هاي بيشتر از 40 ساعت، به ازاي هر ساعت 4000 تومان دريافت مي*كنند. برنامه*اي بنويسيد كه با دريافت ميزان كاركرد يك كارمند بر حسب ساعت، ميزان دستمزد او را محاسبه كند.





سارا ق، از تبريز–* *صدا و سيما هر روز بيشتر اينترنت ما را فيلتر و كم*سرعت*تر مي*كند، پس شما حق نداريد از اينترنت و موبايل صحبت كنيد. فقط از بازي و سخت*افزار صحبت كنيد. با تشكر فراوان.




مرتضي ا، از تهران–* *من پيشنهاد مي*دهم كه براي اعتلاي زبان فارسي از اين به*بعد به*جاي كلمات نامانوس خارجي اين معادلات را در كليك و همه جاي ايران استفاده كنيد: »كلمه« به*جاي ورد، »سرآمد« به*جاي اكسل، »دسترسي« به*جاي اكسس، »چشم*انداز« به*جاي آوت*لوك، »نقطه قوت« به*جاي پاورپوينت، »ناشر« به*جاي پابليشر، »پنجره*ها« به*جاي ويندوز، »عكاسخانه« به*جاي فتوشاپ و ...





دانيال ح، از رشت–* *من عاشق هفته نامه *CLIK* بنا بر اين يكشنبه*هام. من استعدادم در تموم كردن بازي*ها كمي بيشتر از دوستانم هست، به*طوري كه در يك ماه گذشته 8 بازي:


1- *Modern Warfare* (سومين بار) * *

2- * Lost planet - extreme condition*(دومين بار) * *

3- * NFS CARBON*(دومين بار) * *

4- * DEAD SPEAC*(دومين بار) * *

5- * Velvet Assassin*

6- * prototype*

7- * Bionic commando*

8- *Grand Theft Auto IV*(دومين بار) *

به اتمام رسوندم.

مي*خواستم بدونم راهي هست بتونم از اين استعداد بهتر استفاده كنم؟ * *





از تهران–* *با توجه به اينكه امروزه بيشتر اتوموبيل*هاي خارجي از سي*پي*يو استفاده مي*كنند، لطفا در يك مقاله بگوييد چه ماشين*هايي بهتر كار مي*كنند؟




عباد س.-* *راستش خودمم نمي*دونم چرا اين ايميلو براتون فرستادم. دلم گرفته بود، گفتم يه شعري براتون بخونم.



دل مي*رود ز دستم صاحبدلان خدا را ... .

---------- Post added at 06:26 PM ---------- Previous post was at 05:07 PM ----------

كيم پيك، مرد بارانی ِ واقعی مرد. در باره او نوشته زير را خواندم. شايد خواندن آن خالی از لطف نباشد:


[Only registered and activated users can see links]

آقای کیم پیک ؛ امروز در امریکا به رحمت خدا رفته است .ایشان همه اش پنجاه و هشت سال عمر کرده اند .
آقای کیم پیک ؛ میان همه بندگان خدا که روی کره زمین راه میروند و میخورند و میآشامند و زاد و ولد میکنند و هوار میکشند و گهگاهی هم آدم می کشند ؛ یک فضیلت منحصر بفرد داشته اند . فضیلتی که حضرت باریتعالی از دیگر بندگان خود دریغ فرموده اند .

آقای کیم پیک ؛ نمی توانست دست و رویش را بشورد . نمی توانست حمام بگیرد . نمی توانست آشپزی بکند . نمی توانست مثل مابقی بندگان خدا برود فروشگاهی ؛ بازاری ؛ جایی ؛ چیزی بخرد .

آقای کیم پیک حتی بلد نبود چطوری چراغ اتاقش را روشن کند . چطوری لباس بپوشد . چطوری موهایش را شانه بکند . چطوری بند کفش اش را ببندد . چطوری حرف بزند . چطوری فحش بدهد . چطوری درد دل بکند .حتی چطوری یک لیوان آب توی حلق خودش بریزد . اما بقدرتی خدا هر چه را که می خواند و می شنید و می دید توی حافظه اش ضبط میشد !.

آقای کیم پیک ؛ دوازده هزار جلد کتاب را کلمه به کلمه از حفظ داشت . او دو صفحه کتاب را در ده ثانیه می خواند
آقای کیم پیک ؛ همه شماره تلفن های نیویورک را در حافظه اش جا داده بود . کافی بود اسم شما را بداند تا شماره تلفن خانه و محل کارتان را توی کف دست تان بگذارد .

آقای کیم پیک امروز به رحمت خدا رفته است و من وقتی بیاد حواس پرتی ها و فراموشکاریها و سر بهوایی های خودم می افتم بخودم میگویم حالا نمیشد حضرت باریتعالی یک مثقال از این حافظه آقای کیم پیک را بما می بخشید تا ما پیش دوست و رفیق و آشنا اینقدر شرمنده نمی شدیم ..؟؟!!
----------------------
** از روی زندگی همین آقای کیم پیک فیلم معروف RAIN MAN ساخته شده است .

Gile-mard | Hassan Rajab Nejad's online diary گيله *مرد | يادداشت*های حسن رجب*نژاد ([Only registered and activated users can see links])

مرد بارانی - ویکی*پدیا ([Only registered and activated users can see links] DB%8C)
کیم پیک - ویکی*پدیا ([Only registered and activated users can see links])

درخودماندگی - ویکی*پدیا ([Only registered and activated users can see links])

BKING
13-12-1389, 08:51 بعد از ظهر
زندگي يك گربه در شيشه مربا

يكي از سايت*هاي روسيه اعلام كرد كه بچه گربه*اي علاقه خاصي به بودن در شيشه مربا و مكان*هاي تنگ و باريك دارد.
«يوري كوروتان» صاحب اين بچه گربه در مصاحبه*اي با رسانه*هاي روسيه گفت: «سيوشا» بچه گربه نژاد هيماليايي است كه علاقه خاصي به نقاط خاص و ويژه* منزل دارد.


صاحب اين گربه در ادامه به روزنامه* ديلي ميل خاطر نشان كرد: مساله جالب اينجاست كه اين بچه گربه به راحتي داخل شيشه مربا يا خمره مي*رود و به همان آساني هم خارج مي*شود. او حتي درون ماشين لباسشويي هم مي*رود.
به گزارش ايسنا، صاحب «سيوشا» در اين باره عنوان كرد: يك روز صدايي از آشپزخانه شنيدم و به سرعت به سمت محل صدا رفتم. چيزي كه ديدم اصلا باور كردني نبود. او داخل شيشه مربا رفته بود. از او تصاويري تهيه كرده و در اينترنت منتشر كردم.

[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]

BKING
14-12-1389, 11:31 قبل از ظهر
تفاوت های مدیریت در ایران و اروپا

اروپا: موفقيت مدير بر اساس پيشرفت مجموعه تحت مديريتش سنجيده ميشود
ايران: موفقيت مدير سنجيده نميشود، خود مدير بودن نشانه موفقيت است

اروپا: مديران بعضی وقتها استعفا ميدهند
ايران: عشق به خدمت مانع از استعفا ميشود

اروپا: افراد از مشاغل پايين شروع ميکنند و به تدريج ممکن است مدير شوند
ايران: افراد مدير مادرزادی هستند و اولين شغلشان در بيست سالگی مديريت است

اروپا: برای يک پست مديريت، دنبال مدير ميگردند
ايران: برای يک فرد، دنبال پست مديريت ميگردند و در صورت لزوم اين پست ساخته ميشود

اروپا: يک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدير شود
ايران: يک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حاليکه مديرش سه بار عوض شده

اروپا: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مديريت ميکنند
ايران: اگر بخواهند از کسی هيچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مديريت ميکنند

اروپا: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی ميکند و حتی ممکن است محاکمه شود
ايران: اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدير ميشود و پست مديريت جديد ميگيرد

اروپا: مديران بصورت مستقل استخدام و برکنار ميشوند، ولی بصورت گروهی و هماهنگ کار ميکنند
ايران: مديران بصورت مستقل و غيرهماهنگ کار ميکنند، ولی بصورت گروهی استخدام و برکنار ميشوند

اروپا: برای استخدام مدير، در روزنامه آگهی ميدهند و با برخی مصاحبه ميکنند
ايران: برای استخدام مدير، به فرد مورد نظر تلفن ميکنند

اروپا: زمان پايان کار يک مدير و شروع کار مدير بعدی از قبل مشخص است
ايران: مديران در همان روز حکم مديريت يا برکناريشان را ميگيرند

اروپا: همه ميدانند درآمد قانونی يک مدير زياد است
ايران: مديران انسانهای ساده زيستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد

اروپا: شما مديرتان را با اسم کوچک صدا ميزنيد
ايران: شما مديرتان را صدا نميزنيد، چون اصلاً به شما وقت ملاقات نميدهد

اروپا: برای مديريت، سابقه کار مفيد و لياقت لازم است
ايران: برای مديريت، مورد اعتماد بودن کفايت ميکند

BKING
15-12-1389, 02:27 قبل از ظهر
:25r30wi:

BKING
15-12-1389, 03:03 قبل از ظهر
کودکی در حين تماشاي يك سريال ایرانی ...!!

«بابا جون؟»

«جونم بابا جون؟»

«اين خانمه چرا با مانتو خوابيده؟»

«خب... خب... خب حتما اينجوري راحت تره دخترم.»

«يعنی با لباس راحتي سختشه؟»

«آره ديگه، بعضيها با لباس راحتی سختشونه!»

«پس چرا اسمشو گذاشتن لباس راحتی؟»

«.......هيس بابايی، دارم فيلم ميبينم.»

« باباجون، كم آوردی؟!»

«نه عزيزم، من كم بيارم؟ اصلا هر سوالی داری بپرس تا جواب بدم.»

«خب راستشو بگو چرا اين خانمه با مانتو خوابيده بود.»

«چون خانم خوبيه و حجابشو رعايت ميكنه.»

«آهان، پس يعنی مامان من خانم بديه؟»

«نه دخترم، مامان تو هم خانم خوبيه.»

پس چرا بدون مانتو ميخوابه؟»

«خب مامانت اينجوری راحتتره.»

«اون آقاهه هم چون ميخواسته حجابشو رعايت كنه با كت و شلوار خوابيده بود؟»

«نه عزيزم، اون چون خسته بود با لباس خوابش برد.»

«پس چرا خانمش كه خيلی هم خانم خوبيه بهش كمك نكرد لباسشو در بياره؟!»

«چون ميخواست شوهرش روي پاهای خودش بايسته.»

«واسه همينه كه شما نميتونيد روی پاهای خودتون بايستيد؟»

«عزيزم مگه تو فردا مدرسه نداری؟»

«داري ميپيچونی؟»

«نه قربونت برم عزيزم، اما يه بچه خوب كه وسط فيلم اينقدر سوال نميپرسه؛ باشه عسل بابا؟»

«اما من هنوز قانع نشدم.»

« خب بپرس عزيزم.»

«چرا باباها توی تلويزيون هميشه روی مبل ميخوابن؟»

«واسه اينكه تختخوابشون كوچيكه، دو نفری جا نميشن.»

«خب چرا يه تخت بزرگتر نميخرن؟»

«لابد پول ندارن ديگه.»

«پس چرا اينا دوتا ماشين دارن، ما ماشين نداريم؟»

«چون ماشين باعث آلودگی هوا ميشه، ما نخريديم عزيزم.»

«آهان،
يعنی آدما نميتونن همزمان دوتا كار خوب رو با هم انجام بدن؛ اون آقاهه و
خانومه كه حجابشون رو رعايت ميكنن، باعث آلودگی هوا ميشن، شما و مامان
كه باعث آلودگی هوا نميشين حجابتون رو رعايت نميكنين؛ درست گفتم بابايی؟»

«آره دخترم، اصلا همين چيزيه كه تو ميگی، حالا ميشه من فيلم ببينم؟»

«باشه،
ببين بابايی اما تحت تاثير اين فيلمها قرار نگيری بری ماشين بخريها، به
جاش برو به مامان ياد بده حجابشو موقع خواب رعايت كنه كه تو اينقدر موقع
جواب دادن به سوالاتم خجالت نكشی!»

soroush adventure
16-12-1389, 07:57 قبل از ظهر
رادیکال مطالب اون زنگ تفریح قبلی رو که پاک شد اگه داری همشو دوباره بزار اینجا - خیلی باهال بودن

BKING
16-12-1389, 11:02 بعد از ظهر
رادیکال مطالب اون زنگ تفریح قبلی رو که پاک شد اگه داری همشو دوباره بزار اینجا - خیلی باهال بودن

نه متاسفانه ندارم در اين جا جا داره از مدير كل تشكر كنم كه تاپيك قبلي رو حذف كردند:waiting:

منم كه تا چند روز ديگه نمي تونم به سايت بيام و تاپيك مي ره زيرخاك

---------- Post added at 10:48 PM ---------- Previous post was at 10:33 PM ----------

سایت تابناک با تیتر هشتاد و یکمین نمایشگاه خودروی ژنو مطالبی در خصوص نمایشگاهی و عکس هایی را از آن به نمایش گذاشته است ولی نکته خیلی جالب این موضوع نظرات کاربران است تعدادی از عکس های مذکور و نظرات را برایتان می آوردم
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]

و اما نظرات کاربران سایت:


نظرات بینندگان:

>>> خیلی عالی بود . فقط این عکس آخرتون حالمو بهم زد . نمی دونم منظورتون از این کارا چیه .

>>> این ماشین آخریه محصول کدوم کارخونه اس؟

>>> بغل ماشين اينا يك خانم خشكل بايد بايسه ، بغل 405 ما يك كپسول آتش نشاني

>>> جای پراید و پیکان واقعا خالیه!!!!!!!!!!!

>>> مثلا تار کردین که چی ؟ خودتون دیدین و مثلا ما رو از گناه مصون نگه میدارین ؟ خداییش به عقلتون و وجدانتون رجوع کنین ببینین چرا این کارارو کردیم بعد اگر خندتون نگرفت خدا عقل بده

>>> واقعا جای تاسف داره که عکس این هرزه ها رو در کنار ماشین هاشون در مملکت امان زمان چاپ و نشر میکنید.

>>> پاهای یکی از مانکن ها رو فراموش کردید سانسور کنید . آقا دقت کنید دارید جامعه را به انحطاط می کشید

>>> همين ماشين آخريه چند؟

>>> این ها که چیزی نیست !! ماشین رئیس جمهور از اینها گرون تره!!!!!!!!

>>> 2 تا عکس آخر رو مجبور بودید نمایش دهید؟

>>> ممنون از لطف شما . فقط ماشين اخري كه جلو شو كدر كردي ماشين خوبيه. فقط بگين چه برنديست.و قيمتش چنده. عباس .

>>> تابي عكسو رو خيلي سانسور كرديد حال نداددر ضمن عكس آخري چي بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

>>> این دو تا عکس آخر هم جزو خبر شما و ماشین های نمایشگاه بود؟!!!

>>> متاسفانه چند عکس سانسور نشده تا به گمراه نکشیده شدن جوانان اسلام تصحیح فرمائید.
سئوال: دلیل نمایش این عکس آخر چیست؟ اگه عیبی نداره چرا سانسور؟

>>> این آخری چه ربطی داشت به نمایشگاه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
توش که ماشین نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شماها هم خیلی شیطونی میکنین جدیدا!!!!!!!!!!!
شما هم بدتون نمی یادا تابناک بدشم اون تابلو ملومه پشت شطرنجیه چه خبره

>>> الان باز برادران تحریک شده میان اینجا گیر میدن چرا عکس خانم میزاری.

>>> این تصویر اخری دختره از تمامی ماشینها قشنگتره

>>> خوب بو سایپا هم مینیاتور یا همون تیبا رو هم برمیداشت میبرد اونجا

>>> سلام... خسته نباشید ... بازم استفاده ابزاری از زن برای فروش کالا !

>>> این آخری ماشین نبود آدم بود

>>> آخریه عجب ماشینیه!

>>> من اگه این جا بودم همه ی این نارو می گرفتم

>>> ماشين ها خوبن ها
ولي نميشه اين زن ها نباشن دور و ورش؟
حال ادمو ميگيرن

>>> این فیلتر کردن عکسها باعث میشه آدم کنجکاو شه...

>>> شما که هر حرفي به نفعتان باشد مي گذاريد الحمد لله كه هيچ يك از نوشته هاى مرا ....
اين اخريه هم جزه ماشينها بود يا بيشتر مى خواستيد نمايش مدل بديد

>>> اين نمايشگاه ماشين است يا خانه مد! قابل توجه زنان فمنيست آيا استفاده ابزاري از زنان در اين محافل محكوم نيست؟ تفكر فرمائيد...

>>> با اینکه من اصلا اهل ماشین نیستم ولی بعضی از این ماشینا واقعا دل منو آب انداخت. :)

>>> خاک تو سرتون، با این عکسای بی حجابتون!
اگه اون عکسایی که زن توش بود نیمی زاشتین، اتفاق خاصی می افتاد!
من دانشجویی ارشد کامپیوتر هستم اصلا ریشو پشم هم ندارم، اما اسلام و دوست دارم واگه شماها خودتونو یه سایت اسلامی می دونید واسه جذب مخاطب بیشتر هر غلطی دلتون خواست نکنید.

>>> امسال شعور اروپایی ها رفته بالا - خانم هاش کم ترن و ظاهرا با حجاب تر! میگن قبلا به جای اینکه نمایشگاه ماشین باشه نمایشگاه نمایش خانم ها بوده !!! هر چی باشه از نظر اونها زن یک کالاست !

>>> جای ایران خودرو و سایپا واقعا خالی بوده

>>> منظورشون جذب مخاطب است اخوی

>>> عجب نمایشگاهی"به به"چه محیط خوبی!!!به به" چه رنگهای قشنگی"به به!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

>>> آآآآآآآه ه ه ه ه خدای من!

>>> فکر کن بغل ماشین رییس جمهور هم دو تا از این مانکنها دود چییییییییی می شد 0 توبه توبه نه دو تا .... بود چییییییییی می شد 0

>>> جای ماشین حاج محمود خالیه.

>>> خدایاااااااااااااااااا تابیییییییییییییییییی
امان از دست تو.....
عکس بازیگرهای خودمون رو روز پیش باید سانسور میکردی نه این عکس آخری روووو
تابیییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییی
جان نه نه ت انصاف نصف دینه که شماهاااااااااااا....

>>> متاسفانه زن در فرهنگ غربی ابزاری شده برای تبلیغ جهت اهداف سرمایه داران

>>> اینا رو با خودرو فرسوده جایگزین نمیکنن؟

>>> بنزه خیلی اسمی بود.

>>> ببخشید خانومی که جلوشون رو شطرنجی کردین قصد ازدواج دارن؟

>>> تابی جون از این ماشین آخریه نمای بهتر نداری!!!!!!!!!

>>> چطور ممکن است یک مرد مسلمان شیعه با دیدن چند عکس زن بی حجاب دین وایمانش برباد رود؟؟!! چرا کسی از حجاب مرد سخن نمی گویید؟ ای خاک عالم برسرتان که از پیامبران و امامان چیزی یاد نگرفته اید . تابناک جان با تشکر .

>>> الانسان حريص ما منع. نمي دونستي؟ اون متهجريني هم كه مخالفن بخونن!

>>> چرااز زن به عنوان تبلیغات استفاده کردن؟بعضیا به جای اینکه به ماشینا توجه کنن بیشتربه خانومه توجه کردن!

>>> اخرين ماشين رو خوبه ادم بخره سريع اسقاطش كنه بده يه پرايد بگيره.فقط به درد همين كار مي خوره .

>>> ببخشید این ماشین اخری ساخت کدوم کشوره اخه من می خوام یکیشو بخرم راستی قیمت هم داره؟

>>> میگم هنوز هم ایران داره افتخار میکنه که داره سمند و مینیاتور می سازه و میندازه به ملت با بصیرت؟؟؟؟؟!!!
جدا خجالت نمیکشید این محصولات کشورهای کفر را به ما مردم تمام عیار مسلمان که همه کارامون درسته نشون میدید؟!!! آخه پیش خودتون نمیگید اگه ایران داره کار درست انجام میده پس این کشور های کافر چه کار میکنند؟ اگه اونا دارند کار درست و بی نقص میکنند پس ما داریم چه کار میکنیم که قرار مدیریت جهانی بپا کنیم

>>> عکس هاتون که حرف نداشت ولی دوستان عزیز قشنگی عکس ها به اون قسمتهای که سانسور میکنید جان من بیخیال اینا شد

>>> راستي كي اين ماشين ها را در كشور خودمان مي بينيم

>>> براي اون دسته از برادران كه خيلي ادعاي اسلام دارن يك سر به قران بزنن و البته فارسي اون رو بخونن بعد ببينند كه اسلام در كتابش به زن چطور نگاه ميكنه! دوم براي دسته برادران باحال اينكه با خداي خودشون صادق هستند ما هم با شماييم.

>>> واقعا که .... کاملا مشخصه که از عمد این عکسای خانم ها رو تارکردین...کی چی ؟ چی رو می خواین ثابت کنید...اگه تو تلویزیون ایران هم این تصاویر پخش میشد سانسور نمیشد که شما سانسورکردین..این کار توهین به بیننده و هم صاحب عکس است..... جای تاسف داره

>>> همه ماشينا يه طرف ماشين آخريه يه طرف!!

>>> خیلی عالی بود. ولی با تار کردن 1 عکس کاره زیباتونو زیر سوال بردید. واعضان کین جلوه در مهراب و ممبر می کنند ؛ چون به خلوت میروند آن کاره دیگر می کنند!

>>> ما باید به این نمایشگاه حمله کنیم ...

>>> سلام.جل الخالق این ماشین آخریه چقد شبیه خالمه![COLOR="Silver"]

BKING
17-12-1389, 05:10 بعد از ظهر
برای پیشگیری از فراموشی و آلزهایمر، نكات زیر را بیاد داشته باشید:
:4chsmu1:
هفت چیز است كه فراموشی می آورد:
١- خوردن سیب ترش
٢- خوردن گشنیز، خوردن پنیر و پس مانده موش
۳- - خواندن نوشته های روی قبر
۴- راه رفتن میان دو زن
۵- افكندن شپش
۶- حجامت در گودی پس سر
۷- و ادرار در آب راكد

BKING
17-12-1389, 07:49 بعد از ظهر
ايران محصولات تولي پرس (از جمله پودر لباسشويي "دريا")
را به افغانستان صادر مي كند . آگهي اين محصول در تلويزيون
افغانستان :25r30wi:

Red Hat
17-12-1389, 08:00 بعد از ظهر
خیلی باحال بود.

یکی از گویندگانش فکر کنم ایرانی بود!

BKING
17-12-1389, 08:05 بعد از ظهر
گرددهمايي بزرگ(!) ايران هسته اي در دانشگاه علم و صنعت

روز اول:

[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]


روز دوم:

[Only registered and activated users can see links]

[Only registered and activated users can see links]


روز سوم:

[Only registered and activated users can see links]


---------------------------------------------------------------------
حيف شد كه بيشتر ادامه نيافت ، مشتاق بوديم حجت الاسلام
رسايي برايمان از مسائل فقهي مرتبط با موضوع هسته اي
بگويند، از فيض روشن گري شان محروم شديم و تاريك مانديم!

BKING
18-12-1389, 01:51 قبل از ظهر
اخبار سال 2050 ایران


* قیمت هر سکه طلا امروز در بازار با 60 میلیون تومان کاهش به یک میلیارد و چهل میلیون تومان رسید.

* ایران خودرو: هفتاد و نهمین مدل پژو با نام پژو xd-870-pl q آماده عرضه به بازار است که نسبت به مدل قبلی تحول زیادی داشته. طول آنتن آن 10 سانتی متر افزایش داشته چراغ ترمز آن هم پررنگتر شده و فقط 45 میلیون تومان گران تر است.

* با مسدود شدن سایت قرآن دات کام تعداد سایتهایی که هنوز فیل .. تر نشده اند به سه عدد رسید.

* برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت. علی دایی: هلوز قثد ندالم که از دنیای فوتبال خداحافثی کنم و شلایط خوبی بل تیم ملی حاکم اثت ...... به قولی......

* دولت موفق شد نرخ تورم را کاهش داده و آنرا از 63% به 62.5% برساند.

* یکصد و شصت و سومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید. در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام کرد علیرغم هشتصد و سی و دومین گزارش ایران در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم به زودی بر طرف شود.

* به علت اتمام ذخایر نفت و گاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایران خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند.

* یکی از نمایندگان مجلس خواهان کاهش سن ازدواج شد. وی گفت دولت با تدابیر صحیح و اصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از 50 سال به 45 سال کاهش دهد. همچنین وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد.

* نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره مردم اقدام می کردند دستگیر کرد و دیش های مسروقه را به صاحبانشان بر گرداند.

* شورای نگهبان 2999 نفر از 3000 کاندیداهای اصلاح طلب نمایندگی مجلس را رد صلاحیت کرد.

* به علت برخی مشکلات و نواقیص، چشم انداز 20 ساله باز هم تمدید شد.

* قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید. جالب است بدانید در 50 سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یک اتومبیل بخرند.

* روئسای جمهوری اسلامی انگلیس و جمهوری اسلامی آلمان از عمل نشدن و عدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند.

* امسال مراسم سالروز پیروزی انقلاب از 4 ماه به 5 ماه افزایش می یابد.

* 70 درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند این در حالیست که این آمار نسبت به سال قبل کاهش خوبی را نشان می دهد.

* از این به بعد صدا و سیما برای انتخاب مجریان زن، مسابقه ملکه زیبایی برگزار می کند.

* نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.

* مدیرعامل سایپا: با تکیه به دانش بومی تانک و تراکتور پراید را طراحی کردیم.

* شرکت ایرباس، طی شکایتی به سازمان ملل خواستار آزاد سازی هواپیماهایش از دست ایران شد و خاطر نشان کرد که این هواپیماها 70 سال پیش از رده خارج شده اند.

BKING
18-12-1389, 11:42 قبل از ظهر
فرق ایران با سایر نقاط جهان !!!

اگر گفتید فرق واحد پول ایران و انگلیس چیست؟


درا نگلیس شما یک کیف اسکناس می برید و با آن یک ماشین می خرید . اما در ایران شما یک ماشین اسکناس می برید و با آن یک کیف پول می خرید .





اگر گفتیدفرق گردش در تهران و پاریس چیست ؟

در پاریس هر وقت شما خواستید گردش کنید از ماشین پیاده می شوید و در تهران هر وقت شما خواستید گردش کنید سوار ماشین می شوید .





اگر گفتیدفرق یک مجرم در ایران با یک مجرم در جاهای دیگر چیست؟

در همه جا آدم اول جرمش معلوم می شود و بعد زندانی می شود در ایران آدم اول زندانی می شود وبعد جرمش معلوم می شود .





اگر گفتیدفرق یک تخم مرغ در تهران و در مسکو چیست ؟

در مسکو اگر تخم مرغ را زیر مرغ بگذارند بعد از 21 روز احتمالا یک جوجه تخم بیرون می آید ، اما در تهران پس 21 روز ممکن است از تخم مرغ هر موجودی بیرون بیاید ، مثلا یک شتر





اگر گفتیدفرق محل کار ایرانی ها و آمریکایی ها چیست؟

مردم آمریکا در خانه استراحت میکنند ، در اداره کار میکنند و در خیابان تفریخ، اما مردم ایران در خانه تفریح میکنند ،در اداره استراحت ، و در خیابان کار .




اگر گفتیدفرق یک نویسنده ایرانی با یک نویسنده آلمانی چیست ؟

یک نویسنده آلمانی وقتی نوشته هایش چاپ شد معروف می شود ولی یک نویسنده ایرانی وقتی جلوی چاپ نوشته هایش گرفته شد معروف می شود؟





اگر گفتیدفرق یک تاجر ایرانی با یک تاجر عرب چیست ؟

تاجر عرب از وقتی شناخته شد موفق و خوشبخت می شود ، اما تاجر ایرانی از وقتی شناخته شد ناموفق و بدبخت می شود.





اگر گفتیدفرق پلیس راهمایی و رانندگی در ایران با جاهای دیگر دنیا چیست؟

در همه جای دنیا وقتی ترافیک ایجاد می شود سرو کله پلیس راهنمایی و رانندگی پیدا می شود ، اما در ایران وقتی سرو کله پلیس پیدا می شود ترافیک ایجاد می شود .





اگر گفتیدفرق یک زندانی در ایران ا یک زندانی در اروپا و آمریک چیست ؟

در اروپا و آمریکا وقتی کسی زندانی میشود اعتبارش را از دست می دهد ، اما در ایران وقتی کسی زندانی می شود اعتبار به دست می آورد.





اگر گفتیدفرق یک آدم موفق در ایران با سایر نقاط جهان چیست؟

در همه جای دنیا وقتی کسی موفق شود همه به او نزدیک می شوند و با او شریک می شوند و به او کمک میکنند ، اما در ایران وقتی کسی موفق شود همه از او فاصله می گیرند و رابطه شان را با او قطع می کنند و جلوی کارش را می گیرند.





اگر گفتیدفرق سیستم اداری ایران با کانادا چیست؟

سیستم اداری کانادا چون کار مردم را راه می اندازد و به آنها کمک می کند از مردم پول میگیرد ، اما سیستم اداری ایران چون جلوی کار مردم می گیرند از آنها پول می گیرد.





اگر گفتیدفرق یک ماشین در تهران با بلژیک چیست؟

در بلژیک شما وقتی یک ماشین می خرید دائما قیمت آن کم می شود ، اما در تهران شما وقتی یک ماشین می خرید دائما به قیمت افزوده می شود.





اگر گفتید تفاوت دشمن در ایران و جاهای دیگر دنیا چیست؟

در همه جای دنیا آدم وقتی دشمن داشته باشد جلوی کارش گرفته می شود ، اما در ایران وقتی آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگیزه کار پیدا می کنند.





اگر گفتید تفاوت موسیقی در تهران با موسیقی در جاهای دیگر دنیا چیست ؟

در همه جای دنیا وقتی موسیقی در مکان عمومی پخش می شود صدای آن را زیاد می کنند و وقتی در خانه پخش می شود صدای آن را کم می کنند اما در ایران و قتی موسیقی در خانه پخش می شود صدای آن را زیاد میکنند و وقتی در مکان عمومی آن را پخش می کنند صدای آن را کم می کنند .

---------- Post added at 11:42 AM ---------- Previous post was at 11:36 AM ----------

برنامه قطع برق در مناطق مختلف تهران!!!

منطقه1
روزها برق باشد، شب*ها به علت برهم خوردن مجالس پارتی از ساعت 20 تا 3 صبح برق برود

منطقه 2-3
مانند بالا

منطقه 4
روزی نیم ساعت برق نباشد جهت اعمال قانون و یکنواخت سازی

منطقه 5
روز 2 ساعت به اضافه 5 ساعت تنبیه سال 1342 که منطقه به شرکت برق بدهکاربود( پرونده موجود است)

منطقه 6
صبح*ها که نور کافیست، برق نباشد برای شب هرکسی برق می*خواهد برگه درخواست برق پُر شود بخش اداری پیگیری نماید

منطقه 7
بیخود کردن برق می*خواهند یک روز درمیان کافیست کسی اعتراض کرد آب شرب آن خانوار قطع شود تا عبرت سایرین گردد

منطقه 8
منزل مادر خانم بنده آنجاست همیشه برق باشد

منطقه 9
منزل خودمان آنجاست جهت رعایت عدالت فقط 20 دقیقه دم صبح برود

منطقه 10
منزل باجناق آنجاست، آنچنان برق برود و بیاید که تمام لوازم صوتی وی بسوزد تا رویش کم شود


منطقه 11
به کل برق نباشد (دلیل خواستند گاز قطع شود)

منطقه 12-13
بچه محل*های قدیم آنجا سکونت دارند عاشق فوتبال هستند شب*هایی که فوتبال دارد برق باشد

منطقه 14-15-16
برای از بین بردن پاتوق*ها شبها کلا برق لازم نیست


منطقه 18-19-20
روزی نیم ساعت به دلخواه شهردار مناطق

منطقه 21-22
بخشنامه شود که اختراع برق توسط ادیسون شایعه بوده

SAEED
26-12-1389, 08:02 بعد از ظهر
Nudemen Clock - Francis Lam ([Only registered and activated users can see links])

SAEED
29-12-1389, 01:32 قبل از ظهر
بچه ها برید تو این سایت عکساتونو ......


Effects | PhotoFunia ([Only registered and activated users can see links])

soroush adventure
05-01-1390, 01:18 بعد از ظهر
دلایل مردان برای عاشق شدن!!


دلایل مردان برای عشقی که به زنها ابراز می*کنند چیست؟ در اینجا فهرستی از اظهار نظرهایی که در Paolo Coelho Newsletter جمع آوری شده است، عنوان می*شود.

ما مردها زنها را دوست داریم چون:
*چون همیشه احساس می*کنند جوانند، حتی وقتی پیر می*شوند.

*چون هر وقت کودکی را می*بینند لبخند می*زنند.

*چون وقتی مسیر مستقیمی*را طی میکنند همیشه مستقیما” روبرو را نگاه می*کنند و هرگز به طرف ما مردان که با لبخند راه را برایشان باز کرده ایم برنمی*گردند تا تشکر کنند.

*چون در همسرداری به گونه ای رفتار می*کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد

*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار می*گیرند و هرگز برای کاری که انجام می*دهند توقع تشکر ندارند.

*چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق می*افتد را جدی می*گیرند.

*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمی*روند.

*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل می*کنند شکایتی نمی*کنند. حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالن*های ورزشی

*چون آنها ترجیح می*دهند سالاد بخورند.

*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند در حالیکه ما عاشق نوشیدنی*های مخرب هستیم.

*چون آنها با همان دقت و ظرافتی که میکل آنژ تابلوی Sistine Chapel را کشیده است، به زیبا ساختن خود دقت میکنند.

*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛ روش هایی که ما هرگز درک نمی*کنیم و همین ما را دیوانه می*کند.

*چون وقتی می*خواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح می*دهند این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمی*دهند.

*چون گاهی از چیزهایی شکایت می*کنند که ما هم آن را احساس می*کنیم مثل سرما یا دردهای رماتیسمی، به این ترتیب ما می*فهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند!

*چون داستان*های عاشقانه می*نویسند.

*چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگو نه می*توانند با دیگران سر صحبت را باز کنند، تلف نمی*کنند .

*چون در حالیکه ارتش ما به کشورهای دیگر حمله می*کند، آنها هم محکم و بی منطق می*جنگند و سعی می*کنند همه ی سوسکهای دنیا را تا آخرین دانه نابود کنند.

*چون وقتی به آهنگ Rolling Stones با صدای Angie گوش می*دهند، چشمهایشان از حدقه بیرون می*زند.

*چون آنها می*توانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند، درحالیکه مردها هرگز جرئت نمی*کنند دامن بپوشند و بروند سر کار

.*چون همیشه می*توانند یک ایراد بزرگ از زنی که ما گفته ایم زیبا است بگیرند و به ما بقبولانند که بی سلیقه هستیم و اشتباه می*کنیم.


*چون ما از آنها متولد شده*ایم و به سوی آنها نیز باز می*گردیم.

BKING
17-02-1390, 07:54 بعد از ظهر
[Only registered and activated users can see links]

BKING
18-02-1390, 10:42 بعد از ظهر
چگونه یک زن را تحت تاثیر قرار دهیم:

او را ببوسید، او را در آغوش بگیرید، از او تعریف کنید، او را بخندانید، او را دوست داشته باشید، به نگرانی‏هایش اهمیت دهید، او را غافل‏گیر کنید، برای او هدیه بخرید، از او محافظت کنید، به او گوش دهید و از او پشتیبانی کنید.

چگونه یک مرد را تحت تاثیر قرار دهیم:

لخت شوید:gigglesmile:

superbike_iran
18-02-1390, 11:24 بعد از ظهر
چگونه یک زن را تحت تاثیر قرار دهیم:

او را ببوسید، او را در آغوش بگیرید،
البته اگر بعد از در آغوش گرفتن دووم آوردیم

soroush adventure
19-02-1390, 07:47 قبل از ظهر
:2khtar::bitarbiat:

BKING
19-02-1390, 02:14 بعد از ظهر
واقعا که زندگی در چنین کشوی غرور آفرینه:

[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]

BKING
19-02-1390, 04:48 بعد از ظهر
[Only registered and activated users can see links]

BKING
20-02-1390, 11:00 بعد از ظهر
اندر احوالات مرگ همسایه های ما در این روزها:

مرگ خوب است، مخصوصاً مرگ همسایه.

® همسایه چو همسایه بمیرد خوشش آید.

® آلو از آلو رنگ می*گیرد، همسایه از همسایه پند.

® مرگ می*خواهی برو لیبی.

® کشور همسایه هرچی شلوغ*تر، ما را خوشتر.

® بچه همسایه زود عاقل و بالغ می*شود.

® به ملا گفتند: خانه همسایه شلوغ است، گفت: من که گفته بودم!

گفتند: خانه خودت هم شلوغ است؟ گفت: شما را چه به این غلط*ها؟

® ما گُلیم. همه همسایه*ها خُلند.

® چه خوش می*گفت: چلغوزی به چلغوز/ بیا همسایه*داری از من آموِز

® مرگ همسایه ناز است.

® مرگ همسایه یک بار، شیون یک بار!

® همسایه اگر خوب بود که نمی*مُرد.

® مرگ از رگ گردن به همسایه نزدیک*تر است.

® مبارک، مرگش هم مبارک است.

® تا تریاق از فرنگ آرند، مبارک مُرده باشد!

® مُرده*شور همسایه*ای را ببرند که زودتر از ما نمیرد.

® عاقل آن باشد که عبرت گیرد از/ مرگ همسایه، ولی کو عاقلی؟

® آدمی که حسابش پاک است، از مرگ همسایه*اش چه باک است؟

® مرگ آن همسایه نشانه حقانیت این همسایه است.

® کور از خدا چه می*خواهد؟ مرگ همسایه.

® چه خوش می*گفت یک چینی به روسی/ که: مرگ خر بود سگ را عروسی

mohamad javad
21-02-1390, 12:50 قبل از ظهر
من که نفهمیدم یعنی چی؟
با همسایتون مشکل داری؟
مناسبتش چی بود؟
مرغ همسایه غازه رو یادت رفت؛

soroush adventure
02-03-1390, 09:31 قبل از ظهر
به لینک زیر برید و این بازی رو امتحان کنید
حتما" اسپیکرتون روشن باشه و به صدای تیک تاک توجه کنید وقتی تیک تاک شروع شد یعنی زمان کمی دارید
کلا" چهار مرحله است و میزان تمرکز و اعصابتون رو با دقت زیادی ارزیابی میکنه
این تست توسط چند نفر از دانشمندان برجسته اعصاب و روان امریکا طراحی شده و نتیجه شگفت انگیزی داره
از دست ندید

[Only registered and activated users can see links]

RIDER
02-03-1390, 10:59 قبل از ظهر
از اینکه در همچین کشوری زندگی میکنم که زمانی الگوی همه بوده ولی الان شده انگشت نما همه متاسفم و متاسفم برای خودم که نمیتونم کاری انجام بدم خیلی سخته باور کنین:hanghead:

Amir
10-05-1390, 08:14 بعد از ظهر
ماسمالیزیشن خاله نرگس :23:

[Only registered and activated users can see links]

mohamad javad
10-05-1390, 08:59 بعد از ظهر
فایلی که دانلود میشه خرابه

nOviA
10-05-1390, 09:12 بعد از ظهر
امیر فایلت رو پیوست کن خیلی باحاله.

Amir
10-05-1390, 09:19 بعد از ظهر
الان اوکیه فکر کنم

eshgh_namordeh
18-05-1390, 10:07 قبل از ظهر
یک روز بز زنگوله پا از بچه هاش خداحافظی کرد که برود دشت و صحرا علف بخورد و برایشان شیر بیاورد. مامان بزی به بچه ها سپرد که در را به روی مامور گاز و برق و آب و گرگ باز نکنند. بچه ها هم که بر خلاف آمار و ارقام رسمی گرسنه بودند به مادرشان قول دادند که در را باز نکنند. چند دقیقه که گذشت گرگ که دید بز زنگوله پا از خانه بیرون رفته در خانه را زد. شنگول پرسید: کیه؟ گرگ گفت: منم، منم مادرتون شیر یارانه ای آوردم براتون. شنگول گفت: تو مادر ما نیستی. چون دروغ می گی خیلی وقته م.مه ی شیر یارانه ای رو لولو برده.


گرگ با دست زد تو پیشانیش و رفت و چند دقیقه ی دیگه آمد و در زد و گفت: منم، منم مادرتون شیر مدت دار آوردم براتون.

منگول گفت: اگه تو مادر مایی بگو ببینم یه پاکت شیر رو چند خریدی؟ گرگ کمی فکر کرد و گفت: هزار تومن. منگول گفت: برو گرگ بی حیا! تو مادر ما نیستی چون شیر در عرض این هفته شده هزار و صد تومن هرچند نرخ تورم هنوز یه رقمیه!
گرگ دوباره زد به پیشانیش و رفت بقالی محلشون ولی هرچیزی خواست برای بچه ها بخرد آنقدر گران شده بود که نتوانست و دست از پا درازتر برگشت پشت در و کوبید به در و گفت: بچه ها! منم، منم مادرتون، با وجود کنترل قیمت ها هیچی نتونستم بخرم براتون. شنگول خندید و گفت: بچه ها! بچه ها! بدوین بیاین مامان اومده.
و در را باز کرد و گرگ پرید تو و شنگول و منگول را یک لقمه ی چپ کرد، بعد از مسوولان که این فرصت را برایش فراهم کرده بودند تشکر کرد و نگاهی به اطراف انداخت و لامپ کم مصرف خانه را خاموش کرد که در مصرف منابع محدود انرژی صرفه جویی بشود و راهش را کشید و رفت.
اما بچه ها بشنوید از آن طرف که مامان بزی رفت و رفت تا برسه به صحرا و دشت ولی همه جا شده بود باغ و ویلای شخصی و جاده ی آسفالته. همینجور که دنبال یک وجب علف می گشت یک بی ام دبلیو کروکی کنارش ایستاد و پسر جوانی که راننده اش بود و باباش سالیانه از یک کارمند فلک زده کمتر مالیات می داد گفت: آبجی! میای بریم کثافتکاری؟ ننه بزی این طرف را نگاه کرد، آن طرف را نگاه کرد، وقایع کاشمر و استخر صدف و خمینی شهر را در ذهن مرور کرد و به خاطر امنیتی که وجود دارد احساس آرامش خاطر کرد، بعد یاد قیمت شیر افتاد. خلاصه چند لحظه ای چک و چانه زدند و بی ام دبلیو گرد وخاک کرد و دور شد و وقتی گرد و خاک کنار رفت مامان بزی دیگر کنار جاده نبود.
شب که مامان بزی با دست پر به خانه رسید دید در بازست. اول با خودش گفت کی در را باز گذاشته؟ اینجوری که بر اثر تبادل گرمایی بیرون و داخل خونه کلی انرژی با ارزش هدر می ره بعد ترسید که نکند صاحبخانه با حکم تخلیه آمده ولی وقتی داخل شد حبه ی انگور از زیر میز بیرون پرید و ماجرا را برایش تعریف کرد. ننه بزی که شنید بچه هایش را گرگ خورده دو دستی زد تو سرش و گفت: خاک به سرم شد! گوشت کیلویی هیجده هزار تومن رو گذاشتم دم دست گرگ! بعد ماشین حساب برداشت و وزن شنگول و منگول را حساب کرد و دوباره زد تو سر خودش. تازه یادش افتاد که دو نفر هم سهمیه ی یارانه ی نقدی اش کم می شود برای همین دوباره زد توی سرش و به حبه ی انگور گفت تو بشین سریال ستایش رو ببین که وقتی برگشتم برام تعریف کنی من هم میرم دخل گرگه رو بیارم.
بعد رفت بالا پشت بام خانه ی گرگه و پا کوبید. گرگه که یک بسته سوپ آماده را با سه لیتر آب قاطی کرده بود تا شکم بچه هایش را سیر کند دید خاک از سقف ریخت تو سوپ، فریاد زد: کیه کیه! تاپ تاپ می کنه، سوپ منو پر خاک می کنه! بچه ی وسطی گفت: بابا گرگی! شعرت قافیه نداشت. گرگ چنان ناسزایی به بچه اش گفت که حتا روزنامه ی پرتیراژ صبح هم رویش نمی شود آن را بکند تیتر درشت. یکی از بچه گرگها گفت:*بابا!*سوپ به جهنم! بگو از جلو دیش بره کنار خیر سرمون داریم فارسی وان می بینیم ها!* گرگ این را که شنید رفت تو کوچه و بزی را دید. بعد با بز زنگوله پا قرار گذاشتند که عصر وسط جنگل دوئل کنند، حالا چرا همان موقع دوئل نکردند شاید می خواستند خبر بیست و سی را ببینند و بعد با خیال راحت بمیرند.
گرگه رفت پیش دندانپزشک و گفت که چون چند ساعت دیگر باید شکم یک بز را پاره کند می خواهد دندانپزشک دندان هایش را تیز کند. دندانپزشک محترم وقتی هزینه ی تیز کردن دندان را گفت دود از مخ گرگ بلند شد و گرگ گفت: ببینم مگه شما دندانپزشک ها قسم نخوردید؟ دندانپزشک فاکتور خرید جنس هایش را که با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی و خودکفایی در تمامی زمینه ها ده دست می چرخید تا وارد کشور شود نشان گرگ داد، مالیات ارزش افزوده را حساب کرد، پول برق و آب و هفته ای یک بار تنظیم دیش ماهواره را هم به اقلام اضافه کرد. گرگ سوتی کشید و دست کرد جیب اش یک نخود درآورد و گفت: من با این نخود می خواستم شب برای بچه ها آش بپزم اون رو هم می دم به شما. دندانپزشک که لجش درآمده بود تمام دندان های گرگ را کشید و به جایش پنبه گذاشت.
بز زنگوله پا هم رفت پیش استاد آهنگر و گفت که شاخ هایش را تیز کند. استاد هم هزینه ی تیز کردن شاخ را که اتحادیه داده بود ضربدر افزایش قیمت میلگرد کرد و حاصل را دو بار در ارزش افزوده ضرب کرد و کل هزینه را غیر نقدی با مامان بزی حساب کرد.
وقتی از جاش بلند شد چون حسابی سرحال آمده بود شاخ های بز زنگوله پا را جوری تیز کرد که انگار شاخ خواهر مادر خودش باشد و بهش گفت: برو زن! خدا به همرات! اگه گرگ نخوردت باز هم به ما سر بزن بعد نشست پای دیس پلوی هندی و با دست شروع کرد به خوردن.
خلاصه بچه ها، در دوئلی که در اعماق جنگل درگرفت مامان بزی زد و شکم آقا گرگه را پاره کرد ولی اگر فکر می کنید بعد از یک روز که از هضم شدنشان گذشته بود شنگول و منگول از آن تو پریدند بیرون باید بهتان عرض کنم که بیلاخ! از شکم گرگه فقط باد معده خارج شد.
بز زنگوله پا وقتی دید چیزی توی شکم به پشت چسبیده ی گرگ بینوا نیست خواست راهش را بکشد و برود که یک دفعه یک ون کنار پایش ترمز کرد و او را به جرم زنگوله بستن به پا برای جلب توجه در انظار عمومی و به خطر انداختن سلامت جنگل سوار ون کردند و بردند و هرچی مامان بزی گفت که بز زنگوله پاست به خرج شان نرفت که نرفت.
حبه ی انگور هم وقتی سریال ستایش تمام شد یک ساعتی اشک ریخت و بدبختی های خودش یادش رفت بعد هم گرفت خوابید و تا صبح خواب های خوش دید.


پایان

BKING
18-05-1390, 07:20 بعد از ظهر
یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی

خاطراتش رادر وبلاگش می*نویسد که بسیار خواندنی هستند:

گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت:

آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.

گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه!

به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت:

هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!!

به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم:

اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!!

یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره!

پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده

و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!

به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم:

قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟

بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟

نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟

به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم!

پیرمرده گفت: همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.

گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد میکنه!

خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟

گفت: نمیدونم. چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد.

چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد

حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟!

به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم!

گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!

برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت:

چند روزه گلوم هم درد میکنه.

گفتم: خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.

گفت: اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره؟!

خانمه میگفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری

اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه

آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون!

خانمه میگفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.

گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده!

خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.

گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!

مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.

مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه

و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟

روستائی محترم میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟

خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!!

یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: میتونین بمونین سرم بزنین؟

گفت: نه. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت:

آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین

گفتم: چرا؟ گفت: آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن!

روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.

گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه

مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت:

آخه جمعه که تعطیله!!

مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم گفت:

آقای دکتر! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟

گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله!

به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟

دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم !

BKING
23-07-1390, 10:57 بعد از ظهر
تفکیک جنسیتی


[Only registered and activated users can see links]