توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تصاویر قرار ملاقات 1390/12/12 مشهد(فلات کوشون)
alinozad
13-12-1390, 05:33 بعد از ظهر
سلام اول بگم عکسهارو محمد شب گفته میذاره.
دوم اینکه بنا به درخواست محمد چون نت نداشت گفت تاپیک رو باز کن و توضیحات رو بده تا عکسهارو بعد از ظهر تا شب بذارم.
سوم توضیحات:
صبح یه روز بهاری قرار ساعت 9 صبح بود.ساعت یه ربع به 9 پاشدم رفتم بنزین آلات زدم و گازوندم 9.15 رسیدم سر قرار گفتم الان همه دنبالم میکنن که چرا دیر کردی...در کمال تعجب دیدم masoudrm و امیرمسعود و مجتبی(فلات نارنجی)و مسعود روان(honda crfx ) هستند و محمد و جواد نیستند...
-محمد؟جواد؟کجائین؟
-ما اومدیم استارتمون رو درست کنیم تعمیرگاهیم!
-آی دهنتون آسفالت خوب اینجا بدون استارت و هندل میان کوه برمیگردن حالا نمیشد بدون استارت بیاین....؟؟
-یه ربع دیگه اونجائیم...
-آره جونه خودت...
و ساعتها گذشت و شد ساعت 10.30 تشریف آوردند تو این فاصله ما هم یکم جنگولک بازی در آوردیم....استارت محمد درست نشده بود ولی جواد درست کرده بود.
از اول هدفمون رو مخفی کردیم(فلات کوشون)تا کسی شک نکنه و حواس ها جمع نشه!
از اولین شیب رفتیم بالای کوه و دوتا کراس مارو دیدند جوگیر شدند تا نصفه اومدند کم آوردن و شیب رو رفتند پائین!ما هم کلی خندیدیم که موتورشون موتور نبود یا خودشون موتور سوار نبودند!!!
بعد طبق معمول با لاستیکای شهری و ریسی شده مسعود آر ام کمی حال کردیم و حرکات نمایشی روی آسفالت زد مثل دود کردن لاستیک،دور 360 با take off و استوپی و تک چرخ و جفت پا رو زین و ....
مسیر تعیین شد باید از پله رد میشدیم....حدود 20-30 تا پله بود(یه جائی هست جاده رو بستند و حصار کشیدند و مجبوریم حصار رو دور بزنیم)از پله ها که داشتیم میرفتیم ملت خشکشون زده بودو داشتند ازمون فیلم میگرفتند!قیافه هیچکی پشت عینک و کلاه کراس معلوم نبود فقط مال من معلوم بود که منم با یه اخم از کنارشون رد میشدم و نگاشون نمیکردم تا فکر نکنند جفادیم!
جاتون خالی هفته قبل مسعود روان توی یه جای باریک که لبه پرتگاهه خورد زمین و انگشتش ضرب خورد و این هفته موتور من داشت اونجا گیر میکرد چون خاکش نرم شده بود،موتورو یه لحظه با کمک جواد و مجتبی رد کردیم ولی نمیدونم چرا بقیه موتورا گیر میکردند!مسعود روان هم که ترسیده بود از هفته قبل موتورو داد دست جواد(لاستیکای موتورش نیمه ریسی هست و پهن نیست و گرده!!!)جواد هم پاهاش کوتاه...یه لحظه خطا...خم شد سمت پرتگاه...بوففففففففففف....نه هههههه
جواد جان سالمی؟چرا 5 متر شیرجه زدی؟فکر کردی استخره؟؟جواد چرا حرف نمیزنی؟موتورو بلند کردیم گفتیم جواد اقا آهه بچه مردم گرفتت! بچه مردم رو زیر میکنی این چیزارو هم داره....کم مونده بود 100 متر دنبالمون کنه بزنمون
یه موتور رو هم سرویس کردیم(مشکل پیدا کرده بود)موتورا روشن شد و رفتیم و رفتیمو رفتیم...
به یه مکانی به اسم آب سرده داشتیم میرفتیم که قتلگاه موتورهاست!هرکی بیاد اونجا آب بندی میشه....یاد نداشته باشی بیای اونجا برگشتنا حرفه ای شدی
من فقط یبار رفته بودم اونجا و مسیرشو بلد نبودم(باید از لای تخته سنگها بری و یه مسیر خاص داره و اگه اشتباه بری خاطره بدی منتظرته)پس جواد افتاد جلو و بعد از دوبار فرار کردن از خطر زمین خوردن سالم رسید پائین...پشتش من بودم که هم کمک میکردم هم خودم میومدم پائین...بعد من رسیدم پائین و بعد مسعود آر ام و بعد محمد عقیلی و بعد امیر مسعود و بعد مجتبی داشت میومد پائین که یهو یه صدای بلند اومد!دیدم موتور رفت رو یه سنگ ریز(کوه گرانیت بود و سنگ ریز زیاد دشت و جنس کوه گرانیت هم صیقل و لیزه)کله شد و زین شکست!خدا رحم کرد مجتبی کاریش نشد،رفتیم موتور اونو با احتیاط آوردیم پائین،منم رفتم بالا روان رو آوردم پائین(جواد رفته بود کمک ولی چشمش ترسیده بود از روان!)صبحونه زدیم به بدن...جواد آورده بود مارو جائی که فقط خودمون باشیم منتها...
همزمان با ما 3 تا پسر دیگه اردوگاه زده بودند!بعد از رسیدن ما یه اکیپ 150 نفری مختلط کوهنوردی اومدند و آرامشمون رو بهم زدند!ی ضعیفه پاش شکسته بود و هزار تا ANTI zaeefe گرفته بودنش داشتن کمکش میکردن!هرکی یه تیکه مینداخت یکی میگفت موتوراتونو بیارین اینو ببرین یکی رفته بود با موتورا عکس میگرفت یه ضعیفه از فرمون آوریزون شده بود!یه پسره رفته بود بالای درخت اقاقیا دنبال نارگیل بود!وضعی بود...کر کره خنده...
خلاصه بعد از رفتن اونها ما هم یه سری حرکات یوگا مثل آویزون شدن از درخت با پا و آویزون شدن از درخت با یک دست رو امتحان کردیم و کلی خندیدیم...مدارک هم موجوده...
intermission:
نوبت فلات کوشون بود!رفتیم با روان از روی یه فلات رد شدیم و کلی انتقام گرفتیم...عکسهاشو ببینید کیف کنید!پرچم روان بالاست!
بعد از کلی عملیات چریکی که مسعود و جواد میخاستند محمد رو بازداشت کنند و عکس لو بره دوربین دست من افتاد و متواری شدم...دیگه من با هیچکی شوخی نداشتم و عملیات چریکی پایان یافت!
شد موقع بالا رفتن از کوه!میتونستیم از رودخونه بریم ولی بخاطر یه روان ق
nopo
13-12-1390, 05:41 بعد از ظهر
6سيلندر عكساش كو؟
alinozad
13-12-1390, 05:51 بعد از ظهر
اقایون مدیر چرا نوشته های من معلوم نمیشه؟نیم ساعت تایپ کردم!!!!!
ویرایش میکنم هست ولی اینجا نمایش نمیده!
02109002
13-12-1390, 06:04 بعد از ظهر
سلام اول بگم عکسهارو محمد شب گفته میذاره.
دوم اینکه بنا به درخواست محمد چون نت نداشت گفت تاپیک رو باز کن و توضیحات رو بده
تا عکسهارو بعد از ظهر تا شب بذارم.
سوم توضیحات:
صبح یه روز بهاری قرار ساعت 9 صبح بود.ساعت یه ربع به 9 پاشدم رفتم بنزین آلات زدم و گازوندم 9.15 رسیدم سر قرار گفتم الان همه دنبالم میکنن که چرا دیر کردی...
در کمال تعجب دیدم masoudrm و امیرمسعود و مجتبی(فلات نارنجی)و مسعود روان(honda crfx ) هستند
و محمد و جواد نیستند...
-محمد؟جواد؟کجائین؟
-ما اومدیم استارتمون رو درست کنیم تعمیرگاهیم!
-آی دهنتون آسفالت خوب اینجا بدون استارت و هندل میان کوه برمیگردن حالا نمیشد بدون استارت بیاین....؟؟
-یه ربع دیگه اونجائیم...
-آره جونه خودت...
و ساعتها گذشت و شد ساعت 10.30 تشریف آوردند تو این فاصله ما هم یکم جنگولک بازی در آوردیم....استارت محمد درست نشده بود ولی جواد درست کرده بود.
alinozad
13-12-1390, 06:05 بعد از ظهر
نه ده برابر این نوشته بودم...نمیدونم چرا نشون نمیده.فکرکنم نیاز به تکه تکه نوشته شدن داره!درسته؟
02109002
13-12-1390, 06:22 بعد از ظهر
بله هنوز هست ولی چون حجم نوشته ها بالاست باید تو چند قسمت ارسال بشه
---------- Post added at 06:22 PM ---------- Previous post was at 06:16 PM ----------
اینم فایل نوشته های علی
[Only registered and activated users can see links]
nopo
13-12-1390, 06:22 بعد از ظهر
نه ده برابر این نوشته بودم...نمیدونم چرا نشون نمیده.فکرکنم نیاز به تکه تکه نوشته شدن داره!درسته؟
تو هم با اين تاپيك زدنت!!!!:retarded:
alinozad
13-12-1390, 07:08 بعد از ظهر
قسمت 01:
سلام اول بگم عکسهارو محمد شب گفته میذاره.
دوم اینکه بنا به درخواست محمد چون نت نداشت گفت تاپیک رو باز کن و توضیحات رو بده تا عکسهارو بعد از ظهر تا شب بذارم.
سوم توضیحات:
صبح یه روز بهاری قرار ساعت 9 صبح بود.ساعت یه ربع به 9 پاشدم رفتم بنزین آلات زدم و گازوندم 9.15 رسیدم سر قرار گفتم الان همه دنبالم میکنن که چرا دیر کردی...در کمال تعجب دیدم masoudrm و امیرمسعود و مجتبی(فلات نارنجی)و مسعود روان(honda crfx ) هستند و محمد و جواد نیستند...
-محمد؟جواد؟کجائین؟
-ما اومدیم استارتمون رو درست کنیم تعمیرگاهیم!
-آی دهنتون آسفالت خوب اینجا بدون استارت و هندل میان کوه برمیگردن حالا نمیشد بدون استارت بیاین....؟؟
-یه ربع دیگه اونجائیم...
-آره جونه خودت...
و ساعتها گذشت و شد ساعت 10.30 تشریف آوردند تو این فاصله ما هم یکم جنگولک بازی در آوردیم....استارت محمد درست نشده بود ولی جواد درست کرده بود.
از اول هدفمون رو مخفی کردیم(فلات کوشون)تا کسی شک نکنه و حواس ها جمع نشه!
از اولین شیب رفتیم بالای کوه و دوتا کراس مارو دیدند جوگیر شدند تا نصفه اومدند کم آوردن و شیب رو رفتند پائین!ما هم کلی خندیدیم که موتورشون موتور نبود یا خودشون موتور سوار نبودند!!!
بعد طبق معمول با لاستیکای شهری و ریسی شده مسعود آر ام کمی حال کردیم و حرکات نمایشی روی آسفالت زد مثل دود کردن لاستیک،دور 360 با take off و استوپی و تک چرخ و جفت پا رو زین و ....
مسیر تعیین شد باید از پله رد میشدیم....حدود 20-30 تا پله بود(یه جائی هست جاده رو بستند و حصار کشیدند و مجبوریم حصار رو دور بزنیم)از پله ها که داشتیم میرفتیم ملت خشکشون زده بودو داشتند ازمون فیلم میگرفتند!قیافه هیچکی پشت عینک و کلاه کراس معلوم نبود فقط مال من معلوم بود که منم با یه اخم از کنارشون رد میشدم و نگاشون نمیکردم تا فکر نکنند جفادیم!
پایان قسمت اول(باید تیکه تیکه بنویسم)
alikian
13-12-1390, 07:09 بعد از ظهر
منم توی یه تاپیک دیگه همین اتفاق برام افتاد امروز تاپیک درمورد تبدیل سی جی به استریت فایتر بود
alinozad
13-12-1390, 07:48 بعد از ظهر
قسمت 02:
جاتون خالی هفته قبل مسعود روان توی یه جای باریک که لبه پرتگاهه خورد زمین و انگشتش ضرب خورد و این هفته موتور من داشت اونجا گیر میکرد چون خاکش نرم شده بود،موتورو یه لحظه با کمک جواد و مجتبی رد کردیم ولی نمیدونم چرا بقیه موتورا گیر میکردند!مسعود روان هم که ترسیده بود از هفته قبل موتورو داد دست جواد(لاستیکای موتورش نیمه ریسی هست و پهن نیست و گرده!!!)جواد هم پاهاش کوتاه...یه لحظه خطا...خم شد سمت پرتگاه...بوففففف....نهههه
جواد جان سالمی؟چرا 5 متر شیرجه زدی؟فکر کردی استخره؟؟جواد چرا حرف نمیزنی؟موتورو بلند کردیم گفتیم جواد اقا آهه بچه مردم گرفتت! بچه مردم رو زیر میکنی این چیزارو هم داره....کم مونده بود 100 متر دنبالمون کنه بزنمون
یه موتور رو هم سرویس کردیم(مشکل پیدا کرده بود)موتورا روشن شد و رفتیم و رفتیمو رفتیم...
به یه مکانی به اسم آب سرده داشتیم میرفتیم که قتلگاه موتورهاست!هرکی بیاد اونجا آب بندی میشه....یاد نداشته باشی بیای اونجا برگشتنا حرفه ای شدی
من فقط یبار رفته بودم اونجا و مسیرشو بلد نبودم(باید از لای تخته سنگها بری و یه مسیر خاص داره و اگه اشتباه بری خاطره بدی منتظرته)پس جواد افتاد جلو و بعد از دوبار فرار کردن از خطر زمین خوردن سالم رسید پائین...پشتش من بودم که هم کمک میکردم هم خودم میومدم پائین...بعد من رسیدم پائین و بعد مسعود آر ام و بعد محمد عقیلی و بعد امیر مسعود و بعد مجتبی داشت میومد پائین که یهو یه صدای بلند اومد!دیدم موتور رفت رو یه سنگ ریز(کوه گرانیت بود و سنگ ریز زیاد دشت و جنس کوه گرانیت هم صیقل و لیزه)کله شد و زین شکست!خدا رحم کرد مجتبی کاریش نشد،رفتیم موتور اونو با احتیاط آوردیم پائین،منم رفتم بالا روان رو آوردم پائین(جواد رفته بود کمک ولی چشمش ترسیده بود از روان!)صبحونه زدیم به بدن...جواد آورده بود مارو جائی که فقط خودمون باشیم منتها...
همزمان با ما 3 تا پسر دیگه اردوگاه زده بودند!بعد از رسیدن ما یه اکیپ 150 نفری مختلط کوهنوردی اومدند و آرامشمون رو بهم زدند!ی ضعیفه پاش شکسته بود و هزار تا ANTI zaeefe گرفته بودنش داشتن کمکش میکردن!هرکی یه تیکه مینداخت یکی میگفت موتوراتونو بیارین اینو ببرین یکی رفته بود با موتورا عکس میگرفت یه ضعیفه از فرمون آوریزون شده بود!یه پسره رفته بود بالای درخت اقاقیا دنبال نارگیل بود!وضعی بود...کر کره خنده...
خلاصه بعد از رفتن اونها ما هم یه سری حرکات یوگا مثل آویزون شدن از درخت با پا و آویزون شدن از درخت با یک دست رو امتحان کردیم و کلی خندیدیم...مدارک هم موجوده...
---------- Post added at 07:48 PM ---------- Previous post was at 07:13 PM ----------
خلاصه بعد از رفتن اونها ما هم یه سری حرکات یوگا مثل آویزون شدن از درخت با پا و آویزون شدن از درخت با یک دست رو امتحان کردیم و کلی خندیدیم...مدارک هم موجوده...
intermission:
نوبت فلات کوشون بود!رفتیم با روان از روی یه فلات رد شدیم و کلی انتقام گرفتیم...عکسهاشو ببینید کیف کنید!پرچم روان بالاست!
بعد از کلی عملیات چریکی که مسعود و جواد میخاستند محمد رو بازداشت کنند و عکس لو بره دوربین دست من افتاد و متواری شدم...دیگه من با هیچکی شوخی نداشتم و عملیات چریکی پایان یافت!
شد موقع بالا رفتن از کوه!میتونستیم از رودخونه بریم ولی بخاطر یه روان قرمز بی توجه به گروه رفت بالا و محل نداد که ما گروهیم!مجبور شدیم بخاطر شعور بالای بچه ها بریم از کوه بالا!
گاز رو گرفتم و به تنهائی مثل مرد با روانم رفتم بالا!بدون کمک کسی!
بعد مجتبی پشت سرم داشت میومد که اونم دمش گرم اومد بالا و پرچم فلات رو بعد از روان بالا آورد
بعد جواد و مسعود و امیر مسعود و مسعود روان بودند!رفتم موتور مسعود روان رو هم تنهائی آوردم بالا!با اون لاستیکای به درد نخورش!(خودشم کمکم نمیکرد چون نفسش بالا نمیومد!کوه رو به زور بالا اومد چه برسه کمک کردن!)
مسعودم که بخاطر لاستیکای ریس شدش مونده بود روی سنگ گرانیت لیز میخورد!
به هزار بدبختی اومدم بالا دیدم دوباره صدای بوق میاد و مجتبی میگه علی بیا اینجا!
roteal2007
13-12-1390, 07:55 بعد از ظهر
عالی ما منتظر قسمت های بعدیش هستیم.....عکساتم بزار رو سایت مدیرا میزارن پست 1
alinozad
13-12-1390, 07:57 بعد از ظهر
فکر کنم انشالا قسمت آخر هستش:
-اه محمد توئی؟توکه رفتی بالا؟-
-نه من سقوط کردم تو این دره
-دهنت آسفالت من به امید اینکه تو رفتی بالا بدون زمین خوردن اومدم بالا اگه نه میخوردم زمین
-اینارو ولش کمک کن...
-بابا اینجا شیب خیلی خفنه نمیشه بری بالا باید برگردی...ب
باهزار بدبختی 3 نفری موتورو رسوندیم نزدیک راه اصلی تا بقیشو خودش بره.
این شد 3 تا موتور که بدبختیشو من کشیدم!
رفتم دیدم موتور مسعود هم مونده چون لاستیکش ریس شده بود هرچی گاز میداد لیز میخورد...یه دستی هم به اون رسوندم شد 4 تا موتور!
یه کم بالاتر امیر مسعود رو دیدم گیر کرده بااونو دست رسوندم شد 5 تا موتور!اونم رفت و رسیدم به جواد اقای خودمون!اون مثل من کمک کرده بود و نای حرکت نداشت!در حدی خسته بودیم که زور نداشتیم کلاچ رو فشار بدیم!به هزار بدبختی اون رسوندیم بالا...شد 6 تا موتور!به نظرتون چیزی ازم باقی موند؟
هنوز بدم درد میکنه!شب تا صبح خابم نبرد و باعث و بانیش(موتور قرمز)رو نفرین کردم!بعدش تازه اول اعصاب خوردیها بود!اینجا هیچکی دست به موتورش نمیزنه وقتی میاد کوه تازه یادش میاد زنجیر شله!پیچهاش بازه!کلاچ نداره!بنزین نداره!لاستکیش پنچره...بابا توروخدا به موتوراتون برسین!
هر 100 متر یکی وایمیستاد!خلا
صه رفتیم جای سد و کنار رودخونه ناهار رو هم زدیم بر بدن و منو مسعود و محمد سه ترکه رفتیم پرش زدیمو آب تمیز آوردیم برای بچه ها...
مسعود رو سوار موتور کردم و دزدیدمش و رفتم وسط رودخونه خیسه آبش کردم...مسعود تک چرخ زد با کینه توزی اومد کوبید به روان قرمز و روان آر وی!
مسعود جان تک چرخ بلد نیستی نزن!چرا موتور مردم رو زیر میکنی!
بعد از کلی درگیری و کر کره خنده دوباره گازوندیم و رفتیم سر جاده و یه راست رفتیم خونه!تو راه دوباره اقای امیر مسعود یادش اومد بنزین نداره!مسعود آر ام رفت و ما موندیم تا بچه بی بنزین نمونه و تا پمپ بنزین رفتیم و تخته گاز رفتیم خونه!ببخشید خیلی طولانی شد فکر نکنم عکسها زیاد باشه ولی عوضش من زیاد تایپ کردم...
حوصله کردید همشو بخونید؟؟؟؟ممحمد جان عکسها یادت نره سریع بذار تو همین تاپیک.یاعلی
02109002
13-12-1390, 08:02 بعد از ظهر
آره علی جان ، مرسی بسیار جذاب و مهیج دی:
هیچ وقت کسی از خوندن آفرودنامه خسته نمیشه چون لحظه به لحظه هیجان و تنشی رو با خودش به همراه داره
بازم مرسی
منتظر تصاویر هستیم :flower4:
roteal2007
13-12-1390, 08:14 بعد از ظهر
خیلی عالی و جالب بود علی جان.....مرسی طرز نوشتنتم با حال بود...ایول.
nopo
13-12-1390, 09:42 بعد از ظهر
افرود نامه خوبی بود.اما تحریف هم کردی اما الان وقت ندارم.آخر شب جوابتو میگم
novindesigners
13-12-1390, 10:27 بعد از ظهر
شما روانی هاااا (موتور روان) هر کاری می کنید تا فلات رو خراب کنین
از بنزین موتور من بگیر تا لاستیک (اقا)مسعود :3ztzsjm:
---------- Post added at 10:27 PM ---------- Previous post was at 10:20 PM ----------
می دونم اینجا جاش نیست ، ولی دوستان موتور رو می خوام بفروشم
مشتری داشتین خبر بدین : 09153045752 || فلات 250 سفید مدل 90
nopo
13-12-1390, 11:16 بعد از ظهر
فکر کنم انشالا قسمت آخر هستش:
-اه محمد توئی؟توکه رفتی بالا؟-
-نه من سقوط کردم تو این دره
-دهنت آسفالت من به امید اینکه تو رفتی بالا بدون زمین خوردن اومدم بالا اگه نه میخوردم زمین
-اینارو ولش کمک کن...
-بابا اینجا شیب خیلی خفنه نمیشه بری بالا باید برگردی...ب
باهزار بدبختی 3 نفری موتورو رسوندیم نزدیک راه اصلی تا بقیشو خودش بره.
این شد 3 تا موتور که بدبختیشو من کشیدم!
رفتم دیدم موتور مسعود هم مونده چون لاستیکش ریس شده بود هرچی گاز میداد لیز میخورد...یه دستی هم به اون رسوندم شد 4 تا موتور!(4تا رو تو به تنهايي نبردي عزيزم)توي داستانت خيلي منم زدي بقيه هم بودند من 3تا فلات كمك كردم.مجتبي موسوي هم خيلي كمك كرد.
یه کم بالاتر امیر مسعود رو دیدم گیر کرده بااونو دست رسوندم شد (موتور مسعود رو كه من مي آوردم بالا مسعود هم خودش هل مي داد) 5تا موتور!اونم رفت و رسیدم به جواد اقای خودمون!اون مثل من کمک کرده بود و نای حرکت نداشت!در حدی خسته بودیم که زور نداشتیم کلاچ رو فشار بدیم!به هزار بدبختی اون رسوندیم بالا...شد 6 تا موتور!به نظرتون چیزی ازم باقی موند؟
هنوز بدم درد میکنه!شب تا صبح خابم نبرد و باعث و بانیش(موتور قرمز)رو نفرین کردم!بعدش تازه اول اعصاب خوردیها بود!اینجا هیچکی دست به موتورش نمیزنه وقتی میاد کوه تازه یادش میاد زنجیر شله!پیچهاش بازه!کلاچ نداره!بنزین نداره!لاستکیش پنچره...بابا توروخدا به موتوراتون برسین!
هر 100 متر یکی وایمیستاد!خلا
صه رفتیم جای سد و کنار رودخونه ناهار رو هم زدیم بر بدن و منو مسعود و محمد سه ترکه رفتیم پرش زدیمو آب تمیز آوردیم برای بچه ها...
مسعود رو سوار موتور کردم و دزدیدمش و رفتم وسط رودخونه خیسه آبش کردم...مسعود تک چرخ زد با کینه توزی اومد کوبید به روان قرمز و روان آر وی!
مسعود جان تک چرخ بلد نیستی نزن!چرا موتور مردم رو زیر میکنی!
بعد از کلی درگیری و کر کره خنده دوباره گازوندیم و رفتیم سر جاده و یه راست رفتیم خونه!تو راه دوباره اقای امیر مسعود یادش اومد بنزین نداره!مسعود آر ام رفت و ما موندیم تا بچه بی بنزین نمونه و تا پمپ بنزین رفتیم و تخته گاز رفتیم خونه!ببخشید خیلی طولانی شد فکر نکنم عکسها زیاد باشه ولی عوضش من زیاد تایپ کردم...
حوصله کردید همشو بخونید؟؟؟؟ممحمد جان عکسها یادت نره سریع بذار تو همین تاپیک.یاعلی
موتور مسعود رو تو نبردي بالا بله يك سوم راه رو خودش رفت بعدش خورد زمين پاش خورد به سنگ.يك سوم هم من آوردم.باقيشم 3نفري كشيديم بالا
موتور امير مسعود رو هم خودم نشستم آوردم و خودشم هل مي داد(در ضمن كتي كلاجش رو زمين زده بود وكاملا كلاج در گير بود.دهنم آسفالت شد)
همش تقصير اون ممل خدازدست كه همه رو مجبور ميكنه دنبالش بريم.من اين راه رو يك بار ديگه برگشته بودم .اما ديروز مي خواستيم از توي آب برگرديم كه نشد
خیلی عالی و جالب بود علی جان.....مرسی طرز نوشتنتم با حال بود...ایول.
اين مت نتو عزيزم فقط اسپمه!!!
اگه فقط ميخواي تشكر كني كليد تشكر رو بزن همين!!!
مرسي
شما روانی هاااا (موتور روان) هر کاری می کنید تا فلات رو خراب کنین
از بنزین موتور من بگیر تا لاستیک (اقا)مسعود :3ztzsjm:
---------- Post added at 10:27 PM ---------- Previous post was at 10:20 PM ----------
می دونم اینجا جاش نیست ، ولی دوستان موتور رو می خوام بفروشم
مشتری داشتین خبر بدین : 09153045752 || فلات 250 سفید مدل 90
استاد حافظي دنبال فلات مي گرده
اگه اون نخواست بازم يكي ديگه هست كه مي خواد
قيمت؟مدارك؟بيمه؟
راستي هرچي لاوزم يدكي داشتم همشو تموم كرديد كتي ترمز -قلوه و كتي كلاج-آچار پيچ تلمبه!:mad_majidonline:
كار من اين شده كه هر هفته كوله پشتي بيارم هر هفته يكي يك تيكه از موتورش رو بزاره توش!!:icon_pf (3):
من شدم امداد كوهستان:grouphugg:
هل بده
آچار بيار
مكانيك سيار
امداد موتور فلات قاره!!!!:14:
راستي با اينكه مسير ديروز مسير هيجان انگيزي بود ولي گند ترين آفرود عمرم بود!!!!:sleep:
چون 3روز بود به دليل اون تصادف يك وعده غذاي درست نخورده بودم
استراحت هم نداشتم
اعصاب خرد
ذهن خسته
الانم همين جورم!!
ماچاكر همه دوستان هستيم:flower4:
alinozad
13-12-1390, 11:50 بعد از ظهر
اين مت نتو عزيزم فقط اسپمه!!!
اگه فقط ميخواي تشكر كني كليد تشكر رو بزن همين!!!
مرسي
چرا عادت داری به دیگران....من از ایشون خواهش کردم پست بزنند تا بتونم قطعه بعدی رو وارد کنم!ایشون از دوستان اصفهانیه اینجانبند!
آقا ببخشید همه بخونید من اصلا دست به سیاه سفید نزدم!بیپیپ هورا بیپیپ هورا...اینکه دیگه تحریف نیست!داداش من،عزیز من ببین...نوشتم یه دستی رسوندم کمک کردم...دوتا موتورو کامل تنهائی آوردم بالا بقیه رو کمک کردم!کجاش تحریفه؟شما داشتی نفس گیری میکردی که از اسید لاکتیک زیاد بالا نیاری یادته؟تو همون حال اینجانب بدلیل تحمل لاکتیک بیشتر داشتم سنگهای جلوی پاتون رو برمیداشتم تازه قر هم میزدی بهم که حال ندارم دارم بالا میارم منم داشتم با نازت بازی میکردم!قبلشم بقیه رو کمک کرده بودم...اقا سردوشیارو من نمیخام بدین به جواد!:3ztzsjm: خدائی همچین گفتی تحریف نشسته بودم فکر میکردم خدایا کجاشو خالی بستم یا عوض کردم!!به خودم شک کرده بودم :25r30wi:
اقای محمد اقا عکس...عکاس به این تبلی ندیدم!همرو تو هچل انداختی!از پا و کمر و دست انداختی...عکساشم نمیدی؟!مگه نبینمت...
Mohammad aghili
14-12-1390, 10:05 قبل از ظهر
سلام به همگی
من متاسفانه هنوز نتم راه نیوفتاده و الان از تو کافی نت دارید صدای منو میشنوید
اول از همه یه عذر خواهی میکنم بابت این تاخیر !
و دوم هم یه عذر خواهی بدهکارم به دوستان ، بابت گندی که به آفرود این هفته زدم و همه رو از کت و کول انداختم (بخدا خودم از همه بیشتر دهنم سرویس شد)
شرمنده دوستان !
بریم سراغ عکسها
الان عجله هم دارم ، دیگه زود باس آپ کنم فقط
8608
اینجا همون جایی هست که جواد اومد روان مسعود آقا رو رد کنه ، ولی خودش ناک اوت شد !
می بینید کجا پرت شده !
8609
اینجا هم دوستان ، و جواد داره از اونجایی که پرت شده صعو.د میکنه
8610
مجتبی ، و امیر مسعود
پرچم بالاس
8611
مجتبی و فلاتش
جالب اینجاس که هر هفته موتور مجتبی با یه دست استیکر متفاوت میاد آفرود
آخه خودش تو کار کاتر و این حرفاس.... حسابی به موتورش حال میده
8612
آقا مسعود با روان خوشگل
لوازم اینمیش تو حلقم
8613
اینم یه نمای زیباوش از روان علی
شرمنده اینقدر کوتاه مینویسم (آخه خیلی عجله دارم)
8614
اینجا هم مقصد اولیه مون هست ینی همون آب سرده !
که دوستان زحمت چایی رو کشیدن
8615
اینم صبحونه که تو راه با جواد گرفتیم
8616
اینم یه عکس دسته جمعی تو آب سرده !
زین پر پر شده ی موتور مجتبی ، تو عکس کاملا مشهوده
پایان قسمت اول
Mohammad aghili
14-12-1390, 10:33 قبل از ظهر
ادامه
8618
اینم یه عکس ژورنالیستی خوشگل از علی (منطقه آب سرده)
اینجا من و علی داشتیم می رفتیم تا به مقاصد شوممون دست پیدا کنیم
8619
اینجا هم هنوز آب سرده س (یه نمای واید از موتور ها)
بعد از این ها من یهو به سرم زد که از همون شیبی که به هزار و یک مصیبت پایین او.مدیم ، برم بالا
البته میخواستم فقط برم تست کنم و برگردم ... اما ،،،
همونجور که داشتم میرفتم یهو دیدم 10 متر بیشتر نمونده تا بالای کوه ، منم طمع کردم و رفتم ؛ اما تو یه حرکت نفهمیدم چی شد ، ولی همینو فهمیدم که سر موتور رفت رو یه سنگ و موتور برگشت به سمت راست (ینی سمت پشت کوه)
فقط سعی کردم خودم رو از رو موتور پرت کنم تا موتور روم نیوفته
بعد از دوسه تا قلت ، تونستم خودمو نیگه دارم
برگشتم بالا سرم رو دیدم ، دیدم خوشبختانه موتور همونجا که خورده زمین ، دسته موتور رفته تو گل و گیر کرده
بعد رومو کردم اونور تر دیدم کلام 7-8 متر اونور تر افتاده !
دست زدم به سرم دیدم نیس ! واقعا از سرم در اومده بود (چون بندش رو نبسته بودم)
دقیقا از همونجا که نشسته بودم این عکس رو گرفتم
8620
بعدش هم 5-6 بار دیگه هم همون جا افتادم (ینی همون پشت کوه)
دهنم سرویس شده بود
نا نداشتم خودمو بلند کنم ، چه برسه به موتور
تازه استارت هم که Disable بود (هر بار که موتور میوفتاد ، کاربرات فلوت میکرد و باز هزار بار هندل بزن تا روشن شه)
یه وعضی بودا
کاملا فحش هایی که به خودم می دادم تو ذهنم هست....
اینقدر همونجا بوق زدم ، تا مجتبی منو پیدا کرد و اومد کمکم
دمشگرم خیلی زور زد ، اما 2 نفری هم نمیشد
دیگه علی هم اومد و با راهکار های مفیدش باعث شد تا نجات پیدا کنم
بگذریم
8621 8622
اینم مسیری که دوستان مجبور شدن بخاطر کله شقی من بیان بالا
و بعد از اینکه اومدیم بالا... خستگی مفرط
فقط همه دنبال آب میگشتن تا گلوشون تازه شه
یادمه یه بطری آب دیدم ، اومدم برش دارم که آقا مسعود گفت ، اون رو از رود خونه آبش کردما ، آبش کثیفه ; منم گفتم کثیفه !؟؟
الان تو این آب گ و ه هم باشه میخورم !
یادش بخیر
8623
و در آخر به کمک دوستان همه اومدن بالا
چه فلات ها
8624
چه روان ها
8625
ولی از تو نگاه همه شون میشد فهمید که فقط دوست دارن منو له کنن
8626 8627
دوباره ادامه دادیم به مسیر
8628
البته تشنگی هم ول کن ما نبود (فکر میکنم بخاطر کالباس و خیار شور بود)
8629
بعد از صرف ناهار در منطقه سد ، دوباره به مسیر ادامه دادیم
رفتیم بالای کوه ها
8631
و به جایی رسیدیم که به قول جواد : ایمان فلک رفته به باد !!!
چه چیزایی که رو زمین نیوفتاده بود !!!
8630
اینم یه عکس دسته جمعی در آخر کار
علی اذیت میکرد نمیذاشت عکس بگیریم
ما هم مجبوری ، بصورت عملیاتی Hidden ش کردیم
8632
خب تموم شد
بازم شرمنده دوستان بابت این تاخیر
ایشالله کلیپ هم در مرحله تدوین هست و ایشالله در فرصت های بعدی آپ میشه
یحتمل فردا
فعلا
علی علی
nopo
14-12-1390, 01:06 بعد از ظهر
ادامه
8618جمعه همه به چيز خوردن افتاده بوديم!!!
اینم یه عکس ژورنالیستی خوشگل از علی (منطقه آب سرده)
اینجا من و علی داشتیم می رفتیم تا به مقاصد شوممون دست پیدا کنیم
8619
قضيه شير بنزين چي بود
اینجا هم هنوز آب سرده س (یه نمای واید از موتور ها)
بعد از این ها من یهو به سرم زد که از همون شیبی که به هزار و یک مصیبت پایین او.مدیم ، برم بالا---تو غلت كردي با موتورت
همه رو به گ _ا دادي!!!:vahidrk:
البته میخواستم فقط برم تست کنم و برگردم ... اما ،،،
همونجور که داشتم میرفتم یهو دیدم 10 متر بیشتر نمونده تا بالای کوه ، منم طمع کردم و رفتم ؛ اما تو یه حرکت نفهمیدم چی شد ، ولی همینو فهمیدم که سر موتور رفت رو یه سنگ و موتور برگشت به سمت راست (ینی سمت پشت کوه)
هفته بعد ميري يك شولدر ميخري!!!
در ضمن شولدر من فروشيه
فقط سعی کردم خودم رو از رو موتور پرت کنم تا موتور روم نیوفته
بعد از دوسه تا قلت ، تونستم خودمو نیگه دارم
برگشتم بالا سرم رو دیدم ، دیدم خوشبختانه موتور همونجا که خورده زمین ، دسته موتور رفته تو گل و گیر کرده
بعد رومو کردم اونور تر دیدم کلام 7-8 متر اونور تر افتاده !
دست زدم به سرم دیدم نیس ! واقعا از سرم در اومده بود (چون بندش رو نبسته بودم)
دقیقا از همونجا که نشسته بودم این عکس رو گرفتم
8620
بعدش هم 5-6 بار دیگه هم همون جا افتادم (ینی همون پشت کوه)
دهنم سرویس شده بود
نا نداشتم خودمو بلند کنم ، چه برسه به موتور
تازه استارت هم که Disable بود (هر بار که موتور میوفتاد ، کاربرات فلوت میکرد و باز هزار بار هندل بزن تا روشن شه)
یه وعضی بودا
کاملا فحش هایی که به خودم می دادم تو ذهنم هست....
اینقدر همونجا بوق زدم ، تا مجتبی منو پیدا کرد و اومد کمکم
دمشگرم خیلی زور زد ، اما 2 نفری هم نمیشد
دیگه علی هم اومد و با راهکار های مفیدش باعث شد تا نجات پیدا کنم
بگذریم
8621 8622
اینم مسیری که دوستان مجبور شدن بخاطر کله شقی من بیان بالا
و بعد از اینکه اومدیم بالا... خستگی مفرط
فقط همه دنبال آب میگشتن تا گلوشون تازه شه
یادمه یه بطری آب دیدم ، اومدم برش دارم که آقا مسعود گفت ، اون رو از رود خونه آبش کردما ، آبش کثیفه ; منم گفتم کثیفه !؟؟
الان تو این آب گ و ه هم باشه میخورم !
یادش بخیر لحظات چيز خوردن ممل!!!:vahidrk:
اينجا جايي كه ايمان و فلك رفته به باد:retarded:
بكن شورت گل گلي رو از پات!!!:25r30wi:
8623
و در آخر به کمک دوستان همه اومدن بالا
چه فلات ها
8624
چه روان ها
8625
ولی از تو نگاه همه شون میشد فهمید که فقط دوست دارن منو له کنن
8626 8627
دوباره ادامه دادیم به مسیر
8628
البته تشنگی هم ول کن ما نبود (فکر میکنم بخاطر کالباس و خیار شور بود)
8629
ياد فيلم هاي راز بقا افتادم !!!
بوفالو ها مي خوان آب بخورن كه يك دفعه شير ها حمله مي كنند!!!:retarded:
بعد از صرف ناهار در منطقه سد ، دوباره به مسیر ادامه دادیم
رفتیم بالای کوه ها
8631
و به جایی رسیدیم که به قول جواد : ایمان فلک رفته به باد !!!
چه چیزایی که رو زمین نیوفتاده بود !!!
8630
اینم یه عکس دسته جمعی در آخر کار
علی اذیت میکرد نمیذاشت عکس بگیریم
ما هم مجبوری ، بصورت عملیاتی Hidden ش کردیم
8632
خب تموم شد
بازم شرمنده دوستان بابت این تاخیر
ایشالله کلیپ هم در مرحله تدوین هست و ایشالله در فرصت های بعدی آپ میشه
یحتمل فردا
فعلا
علی علی
ولي كلي آب بندي شديم!!!:icon_pf (3):
امير مسعود كه پشيمون از تريل سواري شده!!!:3ztzsjm:
مي خواد بفروشه
---------- Post added at 02:06 PM ---------- Previous post was at 02:04 PM ----------
بقيه دوستان عكساتونو بزارين
مجتبي مسعود وبقيه عكس بزارين
alinozad
14-12-1390, 02:02 بعد از ظهر
راست میگه محمد قضیه شیر بنزین رو نذاشتی که!من اصلا تاپیکو برای شیر بنزین باز کردم!دهنت آسفالت!اینهمه عکس ولی اصله کاریه که فلات کوشونه نیست!:3ztzsjm:
novindesigners
14-12-1390, 03:21 بعد از ظهر
8635 || 8636 || 8637
اینم چند تا عکس از کوه خوف ناک
از روی فیلمی که با موبایلم گرفته بودم "Prt Scr" گرفتم
novindesigners
14-12-1390, 03:27 بعد از ظهر
امير مسعود كه پشيمون از تريل سواري شده!!!:3ztzsjm:
مي خواد بفروشه
پشیمون شدم :retarded: || آخه خیلی ضرر می کنم :mad_majidonline:
honda cfrx
14-12-1390, 04:09 بعد از ظهر
موتور منم فروشیه
1500 میفروشم
Ali
14-12-1390, 05:00 بعد از ظهر
اقا چه خبره همه افرودرهای مشهد میخوان بفروشن؟:mad_majidonline:
alinozad
14-12-1390, 05:54 بعد از ظهر
تاپیک قرار ملاقاته دیگه...اقا اسم تاپیکو عوض کنیم بذاریم فروش شولدر و فلات و روان؟؟؟!!!!!:3ztzsjm:
aban
14-12-1390, 06:00 بعد از ظهر
اسم تاپیکو بذارین..آتیش زدم به مالم/زیر قیمت بازار
:biggrin:
nopo
14-12-1390, 06:54 بعد از ظهر
موتور منم فروشیه
1500 میفروشم
شما چرا؟:retarded:
honda cfrx
14-12-1390, 08:14 بعد از ظهر
شما چرا؟:retarded:
همینطوری
گفتم ببینم کسی خریداره
Mohammad aghili
16-12-1390, 12:19 قبل از ظهر
خب خب
کلیپ تموم شد
بی نهایت زیبا شده
قرار شد فردا بدمش علی نوزاد آپش کنه
راستی فردا عکس ویژه این تاپیک (فلات کشون) هم آپ خواهد شد
شمارش معکوس از همین الان شروع خواهد شد
alinozad
16-12-1390, 10:28 بعد از ظهر
یه وقت تیم مدیریت دست به این تاپیک نزنه ها!یه وقت اون پسته خالیه منو درست نکنیدا...زحمتتون میشه...علیرضا جان ممنون کنجی جان ممنون **** جان ممنون که به پی امم جواب دادید و برای پی ام کاربرا ارزش قائلید!خسته نباشید...بابا چقدر فعالید شماها :3ztzsjm:
اینم عکس تخصصی و مخصوص و ویژه و قضیه شیر بنزین....:22:
8819
8820
خوب محمدم یه پیغام داشت!گفت به همه بگید دیدید از روی فلات رد شدم!تازه عکسهای خشنتر هم بود ولی بدلائل اخلاقی از بارگزاری اونها معذوریم!
اینم کلیپ که خیلی محشر شده!هم غمگینه هم شاده...فیلمبردارمون هم نیاز به دستیار داره تا طفلک یه دستی رانندگی نکنه....
[Only registered and activated users can see links]
دیگه اینکه این هفته روانی ها باهاتون نیستند برید حال کنید یه هفته بدون استرس موتورسواری لاکپشتی امتحان کنید....مخلص همه...یاعلی
_جواد تیکه بوق یادت میاد؟میدونی چرا صداتو بوق گذاشتیم؟یادتههههه......)
novindesigners
16-12-1390, 10:31 بعد از ظهر
یه وقت تیم مدیریت دست به این تاپیک نزنه ها!یه وقت اون پسته خالیه منو درست نکنیدا...زحمتتون میشه...علیرضا جان ممنون کنجی جان ممنون **** جان ممنون که به پی امم جواب دادید و برای پی ام کاربرا ارزش قائلید!خسته نباشید...بابا چقدر فعالید شماها :3ztzsjm:
اینم عکس تخصصی و مخصوص و ویژه و قضیه شیر بنزین....:22:
8819
8820
خوب محمدم یه پیغام داشت!گفت به همه بگید دیدید از روی فلات رد شدم!تازه عکسهای خشنتر هم بود ولی بدلائل اخلاقی از بارگزاری اونها معذوریم!
اینم کلیپ که خیلی محشر شده!هم غمگینه هم شاده...فیلمبردارمون هم نیاز به دستیار داره تا طفلک یه دستی رانندگی نکنه....
[Only registered and activated users can see links]
دیگه اینکه این هفته روانی ها باهاتون نیستند برید حال کنید یه هفته بدون استرس موتورسواری لاکپشتی امتحان کنید....مخلص همه...یاعلی
_جواد تیکه بوق یادت میاد؟میدونی چرا صداتو بوق گذاشتیم؟یادتههههه......)
خيلي نامردي !
02109002
16-12-1390, 10:36 بعد از ظهر
مرسی مرسی
علی تصاویر که مرخصه چون از پیوست پاک کردی
فیلم رو هم که آموزش قرار دادنش رو تو پستها گفته بودم که
ee7883c5f217ee141dfb38e7725d1bb6146234
ap_peiki
16-12-1390, 10:41 بعد از ظهر
اینم عکسها
[Only registered and activated users can see links]
[Only registered and activated users can see links]
alinozad
16-12-1390, 10:54 بعد از ظهر
دیگه به بزرگی خودتون ببخشید من با مای بی بی کار کردم و هنوز هنوز که هنوزه به امکانات وی بولت عادت ندارم...ولی عکس رو حال میکنی.......این هفته که نمیام روانی هم درکار نیست بخان انتقام بگیرند...وای چه حالی داد...تازه کر کره خندش میدونید کی بود؟
شک کرده بودند و امیر مسعود اومد موتورشو برداشت بره وسط راه موتور خفه کرد چون شیر بنزینش بسته بود!نیم ساعت جواد و مسعود و امیر مسعود هندل زدند و استارت زدند تا آخر سر شانسی دیدن شیر بنزین رو...منو ممد رفته بودیم به بهونه wc داشتیم قش قش میخندیدیم...نمیتونستیمم بگیم قضیه چیه میکشتنمون...بعدش مسعود اومد عوض به در موتورمو کش رفت شیرشو یواشکی بسته بود!خوشبختانه روان شیر بنزینش بسته بمونه تازه پت پت میکنه بعد از 100 متر خاموش میشه!تا پت پت کرد شیرو باز کردم دلشون سوخت.........آی حال داد!الان از سر فلاتیها دود میاد بیرون....:22: بخورید این ضربات را از روان-تا نگویید دگر بد از روان!
nopo
17-12-1390, 02:37 بعد از ظهر
مگه من دستم بهتون نرسه
شرت گل گلي رو بايد بكيند از پا!!:icon_pf (3):
---------- Post added at 03:37 PM ---------- Previous post was at 03:29 PM ----------
اونجا كه بوق ميزنه من چي گفتم؟
از ايمان و فلك صحبت مي كردم؟!!!:retarded:
Mohammad aghili
20-12-1390, 11:26 بعد از ظهر
خب خب خب
من دو روز نتم قطع بود
ینی یه تاپیکه آفرود نامه رو نمیتونید پرچمش رو ببرید بالا؟
چه خبره اینجا؟