توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقاشی های زنگ عربی - خاطرات دوران دبیرستان
V.rahimi360
05-08-1390, 02:12 قبل از ظهر
امروز بعد از مدت ها رفتم سراغ انباری تا چیزی رو از اونجا بردارم . همین که در انباری رو باز کردم نگاهم به یک جعبه ی قدیمی افتاد که مربوط به کتاب های درسی سال های گذشته میشد . ناخودآگاه رفتم سراغ جعبه و شروع کردم به ورق زدن کتاب ها . با هر برگ این کتاب ها خاطره ای داشتم . روی لبه برگ های بعضی از کتاب ها نقاشی های متحرک کشیده بودم . وقتی که این نقاشی ها رو میدیدم دقیقا به خاطر میاوردم که چه روزی و چه زنگی اینها رو کشیدم . مشغول ورق زدن کتاب عربی بودم که یکدفعه از لای کتاب چند تا کاغذ بیرون افتاد . کاغذ ها نقاشی هایی بودند که زنگ عربی میکشیدم . من اصلا نقاش خوبی نیستم اما در کلاس ما زنگ عربی که میشد به علت نفرتی که از درس عربی داشتیم هر کسی مشغول کاری میشد . یکی شاعر میشد و یکی دیگه خواننده میشد ! یکی رمان با خودش میاورد و میخواند یکی هم مثل من نقاش میشد ! یادش به خیر چه دورانی بود ! اوایل توی کاغذ خط دار نقاشی میکشیدم . اما بعدا هر وقت عربی داشتم با خودم کاغذ a4 میبردم و روشون نقاشی میکردم . نیمکت من کنار پنجره بود و به حیاط مدرسه دید داشت . برای همین هر وقت که میخواستم نقاشی بکشم از پنجره بیرونو نگاه میکردم و اولین چیزی که میدیدم رو به عنوان موضوع نقاشی انتخاب میکردم و دست به کار میشدم . اولین نقاشی که میبینید مربوط به موتور سیکلت پرواز 200 یکی از دوستانم بود که با اجازه ی مدیر مدرسه توی حیاط پارکش میکرد تا کسی نتونه بدزدتش . موتور سر حالی بود . شاید همین سر حالیش کار دستش داد . آخه چند و قت پیش با همین موتور تصادف کرد و موتور مچاله شد ! خودشم 2 ماه با دست و پای گچ گرفته تو خونه خوابید . اگه کلاه ایمنی نداشت الان زنده نبود . نقاشی دوم مربوط میشه به پیکان نظافت چی مدرسه سومین نقاشی هم کامیونی هست که برای مدرسه شیر میاورد . البته اون یه کامیونت ساده بود که من به صورت تریلی کشیدمش . آخرین نقاشی رو هم وقتی سال اول بودم با الهام از تصویر پشت جلد کتاب آمادگی دفاعی که تانک ذولفغار رو نشون میداد کشیدم . چند وقت پیش دوباره سعی کردم نقاشی بکشم اما نتونستم . انگار نقاشی کشیدن من هم فقط به زنگ عربی محدود شده بود . مثل شاعر و خواننده و نویسنده شدن خیلی از همکلاسی های دیگم که فقط توی زنگ عربی گل میکرد .
V.rahimi360
05-08-1390, 02:22 قبل از ظهر
از دوستان اگر کسی خاطرات اینچنینی از دوران دبیرستانش داره لطفا توی این پست بذاره تا از صحبت ها و خاطرات ارزشمندتون استفاده کنیم . با تشکر .
nightwolf_suzuki
05-08-1390, 07:06 قبل از ظهر
داداش من خاطره خاصی از دوم و سوم دبیرستان ندارم... چون اصلا سر کلاسا حضور نداشتم... وقتی هم داشتم کلاس رو بهم میریختیم... برای نمونه معلم حسابانمون یه مقداری عوضی بود به حضرت عباس و امام حسین توهین کرد... وسط کلاس تا میخورد جلو همه بچه ها زدمش... تو این دوسال بنده تو حوزه مشغول درس بودم و سرگرم موتور سواری...
اول دبیرستانم که مدرسه میرفیم... معلم پرورشی بدبخت رو بچه های کلاس دمار از روزگارش در اوردن... روم به دیوار سوزن لحاف دوزی گذاشتن تو صندلیش... فکر کنم تا آخرش رفت:4chsmu1:... خلاصه از خاطرات دبیرستان ما نخواهید...
اما از خاطرات دوران طلبگی عکس دارم...
میذارم براتون...
این عکس قارچ هست که روی فرش سبز شده:297:... یادمه یه سری کتب دست نویس برای 30 تا 200 سال پیش رو اوردن توی مدرسه... و ما بردیم توی مسجد مدرسمون یه کناری گذاشتیم تا کتاب خونه اماده بشه... این کتاب ها چون قدیمی بودن قارچ داشتن... بعد شوفاژ کنار این کتاب ها خراب بود اب میداد روی فرش... هاگ قارچ از روی کتابها توسط باد کولر رفته بود روی فرش نشسته بود و نتیجش رو توی عکس میبینید...
4157
اینم شب امتحانی که جالب بود... صبح روز قبل از امتحان قرار بود از کتاب اخلاق عملی ایت الله مهدوی کنی امتحان بگیرن... یه دفع صبح روز امتحان فهمیدیم کلا منبع عوض شده و میخوای از کتاب هدایت امتحان بگیرن!!!!:4chsmu1:
شب تا صبح من با دوستم داشتیم این کتاب اخلاق عملی میخوندیم...
خلاصه تا دلتون بخواد از این خاطرات داریم ما... حالا سر فرصت تعریف میکنیم...
Masoud
05-08-1390, 11:13 قبل از ظهر
منم وقتی دبیرستان بودم از زنگ عربی تنفر بسیار زیادی داشتم در حد مرگ اکثر زنگ های دین و زندگیمون هم 4تا آدم بدرد نخور میومدن درس می دادن که اصلا مطالب قرآنی و نمی خوندن تو کلاس و نتایج اون یک سری شعر و عکس شد
این عکس مال دوران 86 که سازمان خیریه رعد یه مسابقه گذاشت و ما هم می رفتیم باسه ی طراحی تی شیرت و من یک تی شیرت با طرح طهران کشیدم و به مبلغ 100000 تومان فروش رفت و به حساب خیریه ریخته شد
l[Only registered and activated users can see links] ([Only registered and activated users can see links])l
این عکس مال سال 88 که برای یک همایش در برج میلاد رفته بودم راجع به پروژه های رباتیکی که انجام داده بودبم و راهنمایی برای پیشرفت ما بود که من حوصله ام سر رفت و این و کشیدم.....
l[Only registered and activated users can see links] ([Only registered and activated users can see links])l
این عکس هم مال سال 85 سر کلاس عربی :
l[Only registered and activated users can see links] ([Only registered and activated users can see links])l
که یک آهنگ پارسال خوندم که شعر اش رو همون موقع ها نوشته بودم آگه کسی دوست داشت آهنگ و بشنوه به وبلاگ ام بره ...
Masoudtbos.blogfa.com
RIDER
05-08-1390, 11:45 قبل از ظهر
منم همیشهاز درس دینی با عربی تنفر داشتم همش کرم میریختیم.2دبیرستان بعد از 1ماه اومدن مدرسه معلم فیزیک گریه کنان رفت:25r30wi:مدیرمون گفت یه معلم سگ آوردم پوستتونو میکنه .بچه ها هم گفتن هالا میینیم. نامرد مارو شهریوری کرد همرو از دم به همه داد 9 بچه هاهم نامردی نکردن بدبخت تازه سمند ال ایکس سفید خریده بود هنوز پلاستیکاش کنده نشده بود.اون اواخر واسه این که نمره اعتراضو بگیریم دستمال زنی میکردیم که کار به شهریور نکشه تا نمررو درست کرد تو اعتراض بعد که همرو اصلاح کرد و رفت تو کامپیوتر و بسته شد تینر+کاردک =رفتن رنگ کل ماشین و معلم بدبخت داشت میزد تو سرش گریه میکرد دو سه تا از بچه ها هم پلاکای عقب جلوشو کنده بودن مچاله کرده بودن چراغش همه شکسته بود شیشه ها ترک داشت بعد سال بعد شنیدیم چون نتونسته بفهمه کار کیاست از این مدرسه رفته ماشینو به قیمت خیلی پایین فروخته تازه ماشینشم قصتی بود:4chsmu1:ما وضعمون از شماها خراب تر بود دوم دبیرستان تو حیاط مدرسه البته بهتره بگمن باغ وحش سیگار میکشیدیم یکی دوتا از فیلمای کرمامون موجوده از دوستان میگیرم آپ میکنم
V.rahimi360
05-08-1390, 04:30 بعد از ظهر
انگار بچه مثبت این سایت منم ! اخه این چه کاراییه که میکردید ! :4chsmu1:ممنون بابت خاطرات قشنگ و خشن تون . لطفا نذارید این پست خاک بخوره و از صفحه اول انجمن گفت و گوی آزاد بره بیرون . این اولین پست من توی این سایته و امید وارم خوشتون اومده باشه . خودم هم خاطرات دیگه ای رو از دوران دبیرستان خواهم گذاشت . فقط نذارید بخوابه این پست . با تشکر .