موضوع: اشعار موتوری

خیابانها از راننده ناشی پر است***********حافظ موتور سوار در خیابان؟چادر استنه کلاه کاسکت است
شاعر حسین ملکی

سلام به همگی، اینم یه شعر از بنده حقیر در وصف کراس نداشته !!

زندگی را با CRM تازه کن
ارتفاع کوه را اندازه کن

گر تو دیدی آسمان را شک نیار
روی تک چرخی و YZ را سوار

KDX را سوی جنگل بین و بس
با شتابش کن علف ها را هرس

450 سی سی را گاز ده
با صدایش بر همگان فاز ده

آن یکی از فقر و بی پولی بسوخت
سوزوکی RMZدش را نفروخت

این یکی پولش ز پارو رفت هوا
هی گذارد اشوه ها از بهر مآ

جای KTM توی پارکینگ نیست
رسم پول داری و داشتن، این نیست

ای خدا لعنت فرستد بر تو زوود
با روغن سوزی کند هر روز دوود

ما که از نزدیک کراس ها دیده ایم
در درون قبر به خود لرزیده ایم

سهم ما شد یا که جترو یا روان
پیشرو، دلتا و احسان پس از آن

فلآت و آی آر دوکو و این چیزا !
هفته ای یک بار میری تعمیرگآ !

حال ما تنها خدا داند که چیست
عشق on road در درون مآ نیست

ای رفیقان جمع شید در انجمن
یک تاپیک ایجاد کنید تا گرد هم

جمع شیم و باز حالی نو کنیم
جاده خاکی رفته و off road کنیم

--------------------------------

آقا هر کی کراس داره خوش به حالش خیرشو ببینه {الهی آمین} !!
هر کی هم مثل ما داره زور میزنه پولاشو جمع کنه بخره (دمش گرم) {الهی آمین} !!
هر کی هم کلا کراس دوست نداره که هیچی ! {الهی آمین} !!
امیدوارم از سروده ام خوشتون اومده باشه!

سلام و درود به همگی، پس از اتفاق ناگواری که اخیرا واسم افتاد و در پی اون، برو و بیاها و کارهای اداری و 7خان رستم...
تصمیم گرفتم ماجرا رو در قالب طنز بازگو کنم...

-----------------------------------

یک شبا هنگام به وقت بازگشت
ناگهان دیدم پلاکم گم شدست

رفتم و گشتم نبودش که نبود
حتم داشتم که کسی آن را ربود

سوی پاسبانی برفتم صبح بعد
گفتمش من ماجرا را او به صبر

گوش داد و گفت به ما ربطی نداشت!
آدرسی نو بر کف دستم گذاشت

رفتم و رفتم به سمت داروغه
جامه ای بر تن به رنگ فالوده

چون بدید ما را بگفت با خلق بد
رو به سمت دادسرا مرحله بعد

رفتم و کتبی نوشتم شرح حال
گفته اند اینبار پنج دینار بیار

بعد پرداخت بها بهر یه تمبر
گفته اند باید روی آن سوی شهر

ثبت شد پرونده ای با نکبتی
بعد رفتم راهنما رانندگی

آمد و دید اسب زرد خوشکلم
ثبت شد باز مشکلی بر مشکلم

گفت این اسبت ندارد راهنما
قاب زنجیر و چراغ نصب کن بیا

دست خالی باز بازگشتم ز دوور
تا به حال بر من نبود این گونه زور

ای خدا پس کی دهندم این پلاک؟
از پس این کار گشتیم ما هلاک

تازه اکنون بعد استعلام همی
داده دستم چند ورق جریمه ای

رفت و آمد هفت خانی شد سپر
بازگشت تاریخ عقب یکبار دگر

این زمان از کف برفت چون گوهری
چشم ما نایافت کوه و کمری

تابمان طاقت نیاوردد فقط
جاده خاکی خواهیمو سنگ و سقط!

نیم کلاجی در درون مرده خاک
شایدم تک چرخی در وزش باد

دور در جا در درون گل و لای
بیمه پاره شدن زنجیر تایم

استرس و وحشت و آدرنالین
وحشی بازی با موتور روی زمین

کوه و باغ و دشت و جنگل و همه
خوردن زمین و فحشی به عمه!

رد پای آج لاستیک توی شیب
اگزوز پاره و نعره ی شدید

با لباس و شولدر و کفش و کلاه
دستکش و عینک به چشمان و نگاه

سوی شیبی تند و حبس یک نفس
گویی آزادی پس از چند ماه قفس

پر شتاب نزدش روی با واهمه
از کنارش رو تمام کن خاتمه!

بی خیال از شیب و دره و خطر
چهارده اسب بخار هستش دگر

باز با این حال همین هم حال داد
روحمان را چند قسطی وام داد

ای تریل داران و شاسسی ها بلند
تا نوشتاری دگر خدانگهدار !!!!!!!!!

--------------------------------------
امید وارم خوشتون اومده باشه
اگه غلط املایی و ناهمگونی در وزن شعر و هرچیزی بود به بزرگی خودتون ببخشید
نصف شعر رو صبح بیدار شدم گفتم، نصف دیگشم تو آرایشگاه!!
البته هنوز پلاکم رو نگرفتم! دعا کنین بریم خارج یه موتو cross زرد بخریم خلاص شیم!

سلام و درود خدمت همگی، یک دو بیتی ساده تقدیم به همه فراق کشیدگان موتور!

باز هم به سرم شوق وصال است امشب
بی شک نظرم سمت کراس است امشب
لبریز شدش کاسه صبرم هیهات
این درد کشیدنش دراز است امشب

باز هم سلام و درود خدمت همه...
به قول یکی از دوستان: ناهار رو میشه نخورد، شام رو هم میشه نخورد، ولی آف رود رو نمیشه نرفت!!
چند روز گذشته این نقل قول یادم افتاد، و تصمیم بر این شد که شعری با این مضمون تقدیم حضورتون کنم
چون تشنه شوی، آب شود چاره کارت
تا گشنه شوی، خوردن نان است دوایت

شاید بکنی بعد غذا، قضای حاجت
یا اندکی در خواب روی، وقت نیازت

این ها همه را اگر کشیدی به ریاضت
چند روز توانی به تحملش در آید

آن چیز که قلب آدمی سخره نماید
یک دم ز فراق و دوریش تاب نیاید

الحق موتور است و این چنین است حکایت
روح و دل و جان آدمی را بستاند