موضوع: تصاویر قرار ملاقات 9 فروردین | مشهد | 1392

سلام

یه آفرود خوب و بهاری رو با دوستای خــــــوب و پایه و خوش اخلاق داشتیم

حسابی کیفور شدیم و حالمان سر جاش آمد

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

ابر باد مه و خروشید و فلک هم حسابی بهمون حال دادن

خلج ، جیگر تر از همیشه

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

یه چند تا دوست هم پیدا کردیم

1- هزارپای آفرود زادگان

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

سوسک فیروزه ای آفرود پور

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

در بین راه متوجه شدم که کمک خیلی میکوبه ، بعد از ایستادن و چک کردن فهمیدیم پیچ بالای کمک بریده و کمک عقب رسما روی باکس هوا تشریف دارن

پیچ اون سایزی هم نداشتیم متاسفانه
دیگه دست به دامان تجهیزاتی که داشتیم شدیم و به پیشنهاد مهندس علی نوزاد پیچ گوشتی لجند رو مورد عنایت قرار دادیم و با کمی تغییر در زاویه ها ، خوروندیمش
بدین شکل

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

با همین شکل تقریبا 75 درصد مسیر رو رفتیم که بعد همین هم پکید و باز دست به یک مهندسی دیگه زدیم که خیلی عذاب آور بود خخخخخ

تو مسیر به گروه علی زابل اینا برخوردیم و باهاشون هم مسیر شدیم

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

البته پرچم گروه فلات قاره خودمون در جای خودش بالا بود

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

و همه با هم اتحاد داریم

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

بعد هم رفتیم ادامه مسیر و کمی شیب میب زدیم که روان قرمزه پرچم رو اسیدی برد بالا
انصافا 2تا شیب رو رفت بالا که اصلا فکرشو نمیکردم

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینا یکی هستن
این دوتا عکس رو از تاپیک قرار ملاقات 10 فروردین سال 91 برداشتم ، خیلی جالبه دقیقا بعد از یکسال ، همین مسیر رو رفتیم ، همین شیبها رو زدیم ، با این تفاوت که همشو گازیدم رفتم بالا

و این است روان قرمزه خخخخخخ

البته علی هم میومد بالا ، منتها لاستیک درست درمون نداشت و اینکه هنوز کامل آب بندی نشده موتورش و متاسفانه تو شیب دوم یه پشتک وارویی زد و رفت پایین

البت منم لاستیک ندارم ، نمیدونم چجوری میرفت بالا ، کمی هم با پا کمک میکردم ولی مهم اینه میرفت ، جایی که نمیتونست بره

تو همین شیب یه CRF 450نتونست بیاد ، و وسط شیب کم آورد ، همانا خاک بر سرش

خلاصه

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

روز خیلی خوبی بود در ادامه هم رفتیم یه کافه و کباب خوردیم و بعدشم رفتیم خونه

ادامه عکسها رو بعدا میزارم

بقیه کسایی که عکس گرفتن بیان بزارن
فعلا
یاعلی

واقعا خیلی خوش گذشت.
وقتی گروه بزرگ میشه تعداد بالای موتورا باعث میشه آدم جو بگیرش و مسیرایی رو بره که فکر نمیکرد بره.
من هم که لاستیک موتورم رو عوض کردم واضح متوجه تغییر در موتور و تاثیر لاستیک تو آفرود شدم.
موتورم اون جاهایی که قبلا گیر میکرد حالا مثل یه اسب وحشی زمین جر میداد و میرفت بالا. گاهی هم از کنترل خارج میشد و تک جفتک میزد میرفت.



بقول محمد خوراک تک زدن رو شیب شده. البته بلند شدن ارتفاع هم تاثیر داشت.
ولی خلاصه خیلی خیلی خوش گذشت.

- - - Updated - - -

ولی خدا رو شکر که وسایلم بدرد خورد و محمد تونست به آفرودش ادامه بده.
دیگه ما اینجوریم دیگه نمیتونیم غم دوستان رو ببینیم.

به به میبینم که بدون من هم بهتون خوش میگذره

شیطونه میگه یک کراس بخرممممممممممممممممم

دمتون گرم بچه هاااااااااا

محمد زنده است الله و اکبر

با روان ترکونده است الله اکبر!!!


لذتناک بود ممنون

بازم مثل همیشه با آفرود نامه ی زیبای محمد و عکسهای خیلی قشنگش ؛ انگار خودمون اونجا بودیم!!
راستی
دادا اون دستکشه رو هم قشنگ گرفته بودی؛ انگار واقعا داری دست میدی!!

جاتون خالی حال داد فقط یکیمون پیر زن شده بود و خیلی قر میزد بعدشم خودبخود درست شد!!!بس که زمین خورد و مسیر سخت بود قرار شد نگه داریم میریم پیک نیک!!!!!
این از منظره کلی سد!مشهد سمت چپ عکسه!نیشابور سمت راست عکس!یعنی سمت چپ شماله و راست جنوب!
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم از یه زاویه دیگه!یعنی پشت سرمون و بعبارتی جنوب!
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینجا محل تمرین پشتک زدن من بود!شیب بحدی تند بود که ترمز جلو عقب رو گرفته بودم و عقب داشت لیز میخورد و جلو خیلی آروم میچرخید ولی سرعتم به 20-30 تا رسید!یک لحظه ترمز جلو رو محکمتر کردم تا آروم شه دیدم نمیشه،داشتم میرفتم روی یک سنگ،ترمز جلو رو محکم تر کردم نامردی نکرد قفل کرد،دیدم دارم استوپی میزنم،ترمز جلو رو ول کردم ولی گیر کرد به سنگ،خابیدم عقب موتور تا نیاد بالا!گوشش به این حرفها بدهکار نبود!نامردی نکرد چون خابیدم ته موتور مثل منجنیق عمل کرد و چند متر پرتم کرد اونور تر!خوردم زمین موتورم بعد پرت شد روم!فقط یه لحظه کشیدم خودمو کنار و افتاد رو پام و گیر کردم.در این جین صدای یه فرشته نجات اومد و گفت علی؟گفتم جان علی!بیا که گیر کردم.کلامو درآوردم گذاشتم کنارم یهو دیدم قل خورد و 100 متر شیب رو رفت پائین و کوبیده شد به یه سنگ!گفتم پر پر شد!درکمال حیرت سالم بود!موتورو برداشتم دیدم اونم سالمه!فقط فرمون به گاو رفته بود.خلاصه باز روز از نو روزی از نو!از شیب کنار با تک اومدم بالا که بگم روحیه من با این زمین خوردنا ضعیف نمیشه!ولی اگه کلاه نداشتم الان بجای خشهای روی کلاه صورتم صاف بود!با وجود زانو بند و ساق بند هنوز کشکک زانوم کبوده که اگه اونا نبود الان کشککمو باید با یه نمونه آلومینیومی تعویض میکردم به محض سالم بودنم محمد یه عکس با آزدهای من گرفت!
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
بعدشم با گروه علی زابل اینا که رفتیم محمد یه کا دی ایکس نو گرفت دستش!گفتم یا ابوالفضل الان لب پائینشم میترکونه(مثل سی ار اف که لب بالاشو ترکوند)اولین تک بخیر گذشت،دومین تک بخیر گذشت،رفت پر کرد با دنده 3 پرید@@@موتور سیخ شد یادش رفت گازو ول کنه هم صحنه رو دیدم رفتم سوار موتور شدم گفتم خورده زمین!رسیدم بالا سرش دیدیم بعله!موتور سیخ اومده پائین اینم گازو ول نکرده با باسن مبارک خورده زمینه و رو زمین کشیده شده!طفلک باسنه هیچی ازش نمونده بود!حیف شد.کلا 500 گرم بود الان شده 50 گرم!عکسم گرفتیم(البته با لباس پاره شده)که محمد خان باید بذارنش تا درس عبرت بشه برای دیگران!
بعدم رفتیم دوستان (محمدرضا لجند)بخاطر پایان خدمتم بهم کباب دادن
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

علی جان مرسی خیلی خوب بود عکسات. مخصوصا موتورا رو از خوب زاویه ای گرفتی

کباب هم نوش جانتون. ولی شیرنی پایان خدمتت هم سر جاش هست دادا.
یه جای خوب واسه ناهار دادنت امروز رفتم پیدا کردم.
ایشالا میریم جوجه هه رو میزنیم تو رگ اونجا. جای دنجیه عکساشو میذارم.

- - - Updated - - -

میخواستم یه تاپیک جدا بزنم ولی حوصلش نی بیخیال همینجا اضافه میکنم.

امروز یعنی 12 / 1 / 92 با سید مهدی و 2 نفر از فامیلاش رفتیم بیرون دور دور. 2 تا موتور 2 پشته. حالتی که ازش بدم میاد 2پشته برم آفرود.
اولش قرار بود فقط بریم تا چالیدره. ولی اونجا که رسیدیم دیدیم تا اینجا اومدیم بریم یکم بیشتر حال کنیم.
از همونجا انداختیم رو کوها و مسیر رفتیم تا کردینه. از اونجا هم انداختیم جاغرق و بعد هم خونه.
تو مسیر کردینه یه جا وایستادیم استراحت کنیم دیدم پایین دره یه منظره داره چشمک میزنه.
کنجکاویم گل کرد و رفتم پایین ببینم چیه؟ باغه یا ...
خلاصه رسیدم پایین دیدم وای چه مکان معرکه ایه.
یه جای دنج با منظره توپ. رودخونه خوبی داشت که صداش با گوشات بازی میکرد.
مکان عالی واسه ناهار و استراحت ظهر.
ایشالا هفته دیگه پا بده بریم اونجا یه صفایی کنیم.
اینم چندتا عکس :
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

قابل توجه دوستان از مامور پمور هم خبری نبود.
موقع رفتن از سمت شاندیز رفتیم سمت چالیدره.
اصلا تو راه جاده ای در کار نبود که مامور بازار باشه.
برگشتن هم که رفتیم جاغرق و از اونجا هم طرقبه و وکیل آباد و بعد هم خونه.
خوش گذشت خلاصه.
راستی یه حرکت خوب فرهنگی هم انجام شد.
این بود که موقع برگشت تو کردینه ؛ سر بالایی بعد از رودخونه دیدیم یه پاترول با خونواده گیر کرده.
دیدم زن و بچش طفلیا یه جوری نگامون کردن انگار منتظر کمک بودن.
وایستادیم کمک کنیم دیدیم یارو ماشین پاترول رو مصرفشو داده کم کردن!!!
فکرشو بکن؛ پاترول رو مصرفشو کم کنن!!!
خلاصه صاحب ماشین رو بردیم بالا تا یه جایی که آنتن بده و زنگ زد تعمیرکار براش بیاد.
زن و بچشم با یه ماشین فرستاد رفتن. خودش موند تعمیرکار بیاد.
بنده خدا ما رو دید انگار فرشته نجات دیده بود.
خلاصه اینم از حرکت فرهنگی گروه فلات قاره.