موضوع: تصاویر قرار آفرود 20 مرداد

سلام
ابتدا قرار بود صبح بعد از اذون بریم ، منتها به خاطر یه سری دلایل ، قرار افتاد به عصر

عصر 4 تا موتور بودیم

2تا روان (من و علی)
یک فلات (شهاب)
یک احسان (ابولفضل ، دوست شهاب)

خلاصه رفتیم خلج گردی

ضمنا یکی از اخبار مهم این آفرود این بود که ، این آفرود آخرین آفرود علی نوزاد با روان بود و علی موتورش رو فروخت !!!

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]


[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]دوتا از بچه های گل آفرودی
یه دونه ان !
شهاب و علی


[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]


امروز شهاب افتاده بود رو دور زنجیر ترکوندن ، اول فلات خودش ، بعد هم نوبت احسان رفیقش شد و زحمت جفت زنجیر هارو کشید
البته تقصیر من شد ، مجبورشون کردم بخاطر تیزر ، یه حرکتی رو پیاده کنن ، بیچاره ها داغون شدن ، با دهن ماه رمضون ، چه خاکی خوردن ! چه زمینی خوردن

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]


خلاصه
زیاد مسافت نرفتیم ، بیشتر دور دور زدیم و حرکات النمایشیه زدیم و البته به شناسایی اکوسیستم محیط پرداختیم

[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
ایشون یک نمونه نادر از بندپایان ، به نام "شتر زنک" هستن
گویا زهر این موجود بقدری مهلک هست که درجا میکشه و به درجه "fffffffffuuuuuu" نائل میکنه آدم رو

بعد از اون رفتیم سراغ یک سری مسائل که... بعله دیگه... عقیلی هستم ، عکاس ! [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]


بعدشم رفتیم یه دور کوچولو تو پیست
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
قربونش برم روانم چه قد و بالایی داره


[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

اینم همون چشمه خلج هست که همیشه اینجا قرار میزاریم
گفتم در جریان باشید


یک نفر دیگه هم از گروه فلات قاره کم شد (البته موقتی)

جواد هم میگفت موقتی اما الان 5 ماهه که آفرود نمیاد !!!

همینطوری پیش بره فقط من میمونم و روان و خلج !

منقرض میشم بالاخره یه روز

فعلا
یاعلی

چیو نصب میکنم سروش؟

چرا فکر کردی من میرم 3 پایه میزارم اون بالا و بعد تایمر میگیرم و بعد میام پایین و میام با موتور رد میشم و از خودم عکس میگیرم؟

چرا اینقدر شما ها روزه میگیرید؟
خدایا مارو با کیا کردی 75 میلیون؟

بخدا اونطور ها هم که فکر میکنید نیست

زندگی آسون تر از اونیه که فکرشو میکنید




من میرم بالا و با دستام دوربین رو نگه میدارم و شهاب میاد رد میشه و ازش عکس میگیرم ، خیلی راحته بخدا

منظورم خودته باباجان که میری بالاعین فلزجوش میشی اون جابادمیزنه گردخاک میزنه میره چشمت یه دفعه میای چشتوبخوارونی میبینی که به جایی بندنیستی اصلااین اسکلت چی هست که روش رفتید

بسی حال نمودیم با عکسها.
یه سری با امین شب کنار دریاچه تار چادر زده بودیم که یدونه از این شترا اومد تو چادر البته اون موقع نمیدونستیم که زهرش ادمو به درجه fuch میرسونه برا همین کلی سربه سرش گذاشتیم. انداختیمش توبطری لامصب اصلا غریبی نمیکرد هر حشره ای مینداختیم تو بطری سریع به اون درجه ...میرسوندش

این کلیپ رو دریابید

شتر گیم :دی