|
|
|
گزارش سفر آفرود وردیج و واریش جمعه 30/4/91
با سلام خدمت دوستان گل، جای دوستانی که نتونستند بیان خیلی خالی بود، از جمله سروش عزیز و مهران! این قرار با حضور من و مجتبی و سعید (saeed.m.m) ساعت 7 صبح در فیها خالدون اتوبان همت شروع شد. جایی که فک کنم تو نقشه تهران پیداش نمیشه کرد! از اونجا از یک بلوار فرعی به ابتدای جاده ی وردیج و واریش رسیدیم. هوا بسیار خنک بود و تو جاده پرنده پر نمیزد. به اندازه 10 کیلومتر جاده ی پیچ و خم دار رو اومدیم بالا، منم از اونجایی که دو ترک بودم و سعید پشتم بود خیلی نمیتونستم تند برم! بعد از رد کردن روستای وردیج زدیم تو یه جاده خاکی و آفرودمون شروع شد، شروع مسیر سبک بود رفتیم تا رسیدیم به رودخونه ای که متاسفانه خشک شده بود، و مسیر هم بسته بود! واسه همین دور زدیم و از مسیر دیگه ای رفتیم، بعضی جاهای مسیر کوه ریخته بود و روی دامنه ی کوه شونه ای وجود نداشت تا بشه با موتور از اونجا رد شد، بنابراین مجبور بودیم موتور رو با دست از شیب دامنه بصورت عرضی رد کنیم، خداییش کار خطرناکی بود، اگه پامون یه لحظه سر می خورد با موتور کل شیب رو بندری تا پایین غلط می زدیم! به قول سروش اصن یه وضی ! صبحونرو همون جا زدیم و دوباره راه افتادیم. بعد از گذروندن حدود یک کیلومتر به این شکل ،مسیر دوباره پهن شد ولی از اونجایی که این منطقه، منطقه ی بکر و دست نخورده ایه، تو طول مسیر به سمت پایین کوه، فقط خار و تیغ بود که تو دست و پای ما میرفت! از کوه که اومدیم پایین رسیدیم به جاده ی خاکی که دو طرفه می شد یه طرفش از کندر به سمت کرج و جاده چالوس می رفت و یه سمت جاده هم برمی گشت تو روستا و به سمت تهران. ما مسیر تهران رو انتخاب کردیم و اومدیم. ناهار رو جاتون خالی توی باغ یکی از اهالی روستا به دعوت خودش زدیم. بعد هم به سمت تهران راه افتادیم.
عکس و فیلم زیاد گرفتیم ولی من چندتا از خوباشو میزارم تا شما هم حالشو ببرید از دیدن این منطقه ی عالی.
طبیعت بسیار زیبا و حیرت انگیز وردیج
من و مجتبی در حال راه سازی !!!
و باز هم طبیعت زیبای وردیج و هنرنمایی ما !!!
این هم بساط ناهار و محل ناهار ما !
این هم چندتا کلیپ !
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
یه کلیپ از تلاش ما برای رد شدن از مسیرهای صعب العبور و خطرناک!
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
و اینم اگه نبینید از دستتون رفته! البته چند ثانیه بیشتر نیست ولی یه کلیپ هنری ساختیم ! مث این مستندایی که تو تیلویزیون نشون میده !!
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
ببخشید دیگه زیاد بود، حوصلتونو سر برد، سعی کردم حجمارو کم کردم که اذیت نشید، کیفیتا اومده پایین
یا حق.
ویرایش توسط Babak : 01-05-1391 در ساعت 12:19 قبل از ظهر
آرمان هستم؛ یک خسته...
در رویای یک هایابوسا !
02109002, Alireza, ali_r, amirw3x, ARSH, Babak, Erfan Ts, MANHUNT, mehran, Milad_2Rbo, Mohammad aghili, nopo, s.mm, soroush adventure, sorush, مجتبی, yasharazary, شهرام, عابدی
همیشه پای یک ایرانی درمیان است
دعا کنید دوباره موتور ژاپنی بگیرم
ارمان اسم اونجا وردیج هست
سروش مگه من چی نوشتم؟؟ نوشتم وردیج و واریش. اونجا دوتا روستا هست وردیج و واریش که ما رفتیم تو وردیج.
آرمان هستم؛ یک خسته...
در رویای یک هایابوسا !
با چوب دنبالتون نکردن
بتهوون در 26 مارس 1827 در هنگام مرگ :" دوستان دست بزنید کمدی تمام شد.
ناپلئون بناپارت : کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد.
بنظرم اومد نوشته بودی وردیش. بغل اون سوسیسها قارچه ؟
تو واریش تصادف نکردم با چوب افتاده بودن دنبالمون که چرا اومدین تو روستای ما !
میبینم که افرود به معنای واقعی رفتین دیگه جاده ای در کار نیست خودتون اقدام به جاده سازی کردین
والا اونجا اول مارو تحویل گرفتن بعد تهدید به چوبمون کردن!!! ))) اول رفتیم تو باغ یارو سه کیلو بهمون آلبالو داد و بعدم گفت ناهارتونم بشینید همینجا بخورید، من همینجوری حین پختن ناهار یکم آواز خوندم، بعد آخر سر که داشتیم میرفتیم یکی دیگه از اون باغدارای اونجا اومد گفت اگه خوندنتو یکم دیگه ادامه میدادی با چوب داشتم میومدم سراغتون! وقتی اینجا میاین زن و بچه نشستن زیپ دهناتونو ببندید !!!! خلاصه که یکم دیگه میموندیم کتکرو هم میخوردیم !!
آره سروش آفرودم یه چیزی اونورتر بود! D: کلی جاده سازی کردیم واسه سری بعد
آرمان هستم؛ یک خسته...
در رویای یک هایابوسا !
خب دوستان هرچند حدود 3 هفته از تاریخ این سفر می گذره اما خب من حرفامو نزدم و باید بگم دیگه! البته چند روز اولش که داغ بودم سیستمم مشکل داشت و بعدش یکم سرد شدم به هر حال...
پنجشنبه بعد از ظهر بود که تیرداد گفت فلانی بیا یه تریپ بریم آفرود و منظورش دو ترک بود! اما خب می دونستم که دو ترک خیلی سخته موتور به منار برای راننده سخته اما تیرداد گفت که آفرود اون جوری نیست خیلی سبک و معمولیه(البته گفت آقا مجتبی گفته سبکه!) من هم رو این حساب قبول کردم بیام و شبش خودم رو به غرب تهران رسوندم و صبح زود ساعت 6 و 30 دقیقه تازه هماهنگ کردیم که کجا همدیگرو ببینیم! و در حالی که داشت بارون می اومد من تو این فکر بودم که قراره چی بشه! خلاصه دم حکیم دوبر برگردون آزادگان قرار گزاشتیم که به راحتی همدیگرو پیدا کردیم و در حالی که بارون ادامه داشت مسیر رو ادامه دادیم تا رسیدیم انتهای همت اونجا هم یه عده داشتند هواپیما بازی و بادبادک بازی می کردن چند نفر هم گلایدر همراهشون بود که نمی دونم از کجا می خواستن بپرن...
چند دقیقه ای اونجا بودیم و بعدش آقا مجتبی با پیشرو 250 زوزه کشان اومد، هواپیما باز هارو به حال خودشون رها کردیم و دنبال مجتبی رفتیم به سوی سرنوشت یه مسیری رو رفتیم فکر کنم به موازات جاده کرج رسیدیم پشت ایستگاه ورآورد و از میون مجتمع های مسکونی آتی شهر به سمت شمال رفتیم
یه مقدار که پیش رفتیم جاده ی کوهستانی تقریبا شروع شد و در انتهای همین جاده ی بالایی تابلویی بود که مسیر روستای وردیج رو نشون میداد ما هم تابلو رو پی گرفتیم و رفتیم بالا
جاده ی باریکی بود و توی مسیر فقط یه پراید دیدیم و هیچ خودروی دیگه ای نبود
توی مسیر عوارض طبیعی جالبی وجود داشت کوه هایی که اسمشو گذاشتیم کوه های مریخی که یه عکسشو رو تیرداد گذاشته
و بعد هم وردیج:
نقل از تیرداد:
بعد از رد کردن روستای وردیج زدیم تو یه جاده خاکی و آفرودمون شروع شد،
شروع مسیر سبک بود رفتیم تا رسیدیم به رودخونه ای که متاسفانه خشک شده بود،
و مسیر هم بسته بود! در واقع یه صخره ی بزرگ جلوی مسیر بود که عبور از اون کار یه موتور تریال بود!
و مجتبی که داره با خودش میگه: نه اون جوریا هم بسته نیست میشه ازش رد شد!
و ....
و این صحنه که وقتی با مجتبی برید آفرود زیاد میبینید، یعنی کلاس گیاه شناسی! (مجتبی مشغول چیدن آلبالوی وحشی)
به خاطر بسته بودن مسیر مجبور شدیم برگردیم واز دوراهی که قبل از این جاده بود جاده ی دیگر و انتخاب کنیم .تو این سفر هرچند مجتبی راهنمای بود اما این سری جاهایی رفتیم که خودشم ظاهرا نرفته بود و می گفت حالا ببیاید این مسیر رو بریم ببینیم به کجا می خوره! خلاصه مسیر رو عوض کردیم یه مقدار رفتیم بالا تا جایی که کوه رو دور زدیم و بین ما و وردیج یک کوه فاصله افتاد...
توی این سفر که اولین سفر من بود متاسفانه هیچی همراهم نبود! صبح هم از اون جایی که راه افتادم فقط اتوبان بود و اتوبان هیچی نتونستم بگیرم، اما آرمان یه چیزایی همراهش بود و آقا مجتبی که صبحانه رو مهمون ایشون بودیم :
در ادامه باز یک مقدار مسیر وجود داشت اما جلوتر که رفتیم دیگه جاده ای وجود نداشت درواقع کوه ریزش کرده بود و جاده رو از بین برده بود(که تو عکس معلومه مجتبی داره جاده می کنه!) حتی یه جایی آرمان رفت جلوتر رو برانداز کرد و اومد گفت راه دیگه کلا بستس باید برگردیم مجتبی هم قبول کرد دیگه نا امید شده بودیم و میخواستیم برگردیم که مجتبی زرنگی کرد و رفت دوباره خودش مسیر رو دید گفت عیب نداره یه جوری این تیکه رو رد می کنیم بعدش راه یه ذره هموار میشه و این جوری شد که به همون مسیر ادامه دادیم ولی واقعا سخت و سنگین بود به هر ترتیب همین مسیر رو با همه سختیاش طی کردیم تا اینکه برای برگشت دیدم یه راهی هست برای سرازیر شدن که مسیر و جاده وجود داشت اما مشکلش این بود:
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ][فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ][فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
بله! بوته های تیغی که در تمام مسیر وجود داشت و خیلی راحت تا هفته ی پیش جای زخمشون رو بدنمون بود ! ارتفاع بعضی از این بوته گاها به 190 سانتیمتر هم می رسید!
تصویر زیر اویل مسیر طی شده رو در پس زمینه نشون میده
در پایان باید از آقا مجتبی و آرمان تشکر کنم هر دو خیلی زحمت کشیدن و باید بگم اگه مجتبی تجهیزات درست و حسابی نداشت یا اینکه با خودش ناهار نیاورده بود ما یا تو راه می موندیم یا از گرسنگی می مردیم!
راستی برای اون عکس سه تایی هم که توی صخره ها خوابیدیم شاید حدود 10-15 بار عکس گرفتیم و خراب شد تا بالاخره یکیش درست دراومد به همین سادگی ها نبودا تازه شلوار آرمان هم پاره شد
ویرایش توسط s.mm : 20-05-1391 در ساعت 05:01 بعد از ظهر
جکت پایینه...!
راز موفقیت در زندگانی سه چیز است: چیز اول،چیز دوم و چیز سوم...!
آپلود دائمی عکس: www.picofile.com
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)