FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

صفحه 6 از 42 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 51 به 60 از 411

موضوع: داستان های کوتاه و پند آموز

  1. #1

    موتور سوار

    محل سکونت
    همین اطراف
    نوع موتور
    RAVAN RV
    شغل و حرفه
    دانشجو
    نوشته ها
    38
    تشکر
    178
    Last Online
    09-04-1394 @ 05:38 بعد از ظهر

    پیش فرض داستان های کوتاه و پند آموز

    چشم*هایتان را باز می*کنید. متوجه می*شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست*هایتان را بررسی می*کنید. خوشحال می*شوید که بدن*تان را گچ نگرفته*اند و سالم هستید.. دکمه زنگ کنار تخت را فشار می*دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می*شود و سلام می*کند. به او می*گویید، گوشی موبایل*تان را می*خواهید. از این*که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده*اید و از کارهایتان عقب مانده*اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می*آورد. دکمه آن را می*زنید، اما روشن نمی*شود. مطمئن می*شوید باتری*اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می*دهید. پرستار می*آید.
    «ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می*شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟
    «متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».
    «یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟
    «از ۱۰سال پیش، دیگه تولید نمی*شه. شرکت*های سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی*ها مشترکه».
    «۱۰سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».
    «شما گوشی*تون رو یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این*که به کما برید». «کما»؟!
    باورتان نمی*شود که در اسفند۱۳۸۷ به کما رفته*اید و تیرماه ۱۴۱۲ به هوش آمده*اید. مطمئن هستید که نه می*توانید به محل کارتان بازگردید و نه خانه*ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می*پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش می*کنید تا زودتر مرخص*تان کند.
    «از نظر من شما شرایط لازم برای درک حقیقت رو ندارین».
    «چی شده؟ چرا؟ من که سالمم»!
    «شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن».
    «چه اتفاقی افتاده»؟
    «چیزی نشده! ولی بیرون از این*جا، هیچکس منتظرتون نیست».
    چشم*هایتان را می*بندید. نمی*توانید تصور کنید که همه را از دست داده*اید. حتی خودتان هم پیر شده*اید. اما جرأت نمی*کنید خودتان را در آینه ببینید.
    «خیلی پیر شدم»؟
    «مهم اینه که سالمی. مدتی طول می*کشه تا دوره*های فیزیوتراپی رو انجام بدی»..
    از پرستار می*خواهید تا به شما کمک کند که شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا کنید..
    «اون بیرون چه تغییرایی کرده»؟
    «منظورت چه چیزاییه»؟
    «هنوز توی خیابونا ترافیک هست»؟
    «نه دیگه. از وقتی طرح ترافیک جدید رو اجرا کردن، مردم ماشین بیرون نمیارن».
    «طرح جدید چیه»؟
    «اگر راننده*ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می*برن پارکینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی*شه».
    «میدون آزادی هنوز هست»؟
    «هست، ولی روش روکش کشیدن».
    «روکش چیه»؟
    «نمای سنگش خراب شده بود، سرامیک کردند».
    «برج میلاد هنوز هست»؟
    «نه! کج شد، افتاد»!
    «چرا؟ اون رو که محکم ساخته بودن».
    «محکم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس a380 مقاومت کنه».
    «چی؟!…. هواپیما خورد بهش»؟
    «اوهوم»!
    «چه*طور این اتفاق افتاد»؟
    «هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران*گردان برج».
    «این*که هواپیمای خوبی بود. مگه می*شه این*جوری بشه»؟
    «هواپیماش چینی بود. فیلتر کاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید، اون اتفاق افتاد».
    «چند نفر کشته شدن»؟
    «کشته نداد».
    «مگه می*شه؟ توی رستوران گردان کسی نبود»؟
    «نه! رستوران ۴سال پیش تعطیل شد»..
    «چرا»؟
    «آشپزخونه*اش بهداشتی نبود».
    «چی می*گی؟!… مگه می*شه آخه»؟
    «این اواخر یه پیمانکار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی کار فلافل و هات*داگ….».
    «الان وضعیت تورم چه*جوریه»؟
    «خودت چی حدس می*زنی»؟
    «حتما الان بستنی قیفی، ۱۴هزار تومنه».
    «نه دیگه خیلی اغراق کردی. ۱۲هزار تومنه».
    «پراید چنده»؟
    «پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی»؟
    «این دیگه چیه»؟
    «بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده*ای از نیسان قشقایی ساختن».
    «همین جدیده، چنده»؟
    «۷۰میلیون تومن».
    «پس ماکسیما چنده»؟
    «اگه سالمش گیرت بیاد، حدود ۲ یا ۲ و نیم….».
    «یعنی ماکیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست»؟
    «آزادراه تهران به شمال هم هنوز تکمیل نشده».
    «تونل توحید چه*طور»؟
    «تا قبل از این*که شهردار بازنشسته بشه، تمومش کردن».
    «شهردار بازنشسته شد»؟
    «آره».
    «ولی تونل که قرار بود قبل از سال۱۳۹۰ افتتاح بشه».
    «قحطی سیمان که پیش اومد، همه طرح*ها خوابید».
    «چندتا خط مترو اضافه شده»؟
    «هیچی! شهردار که رفت، همه*جا رو منوریل کشیدن. مترو رو هم تغییر کاربری دادن».
    «یعنی چی»؟
    «از تونل*هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده کردن».
    «اتوبوس*های brt هنوز هست»؟
    «نه! منحلش کردن، به جاش درشکه آوردن. از همونایی که شرلوک هلمز سوار می*شد».
    «توی نقش*جهان اصفهان دیده بودم از اونا…»
    «نقش*جهان رو هم خراب کردن».
    «کی خراب کرد»؟
    «یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه*عباسه، یونسکو هم نتونست حرفی بزنه».
    «ممنونم. باید کلی با خودم کلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم کنم».
    «یه چیز دیگه رو هم هضم کن، لطفا»!
    «چیو»؟
    «این*که همه این چیزها رو خالی بستم».
    «یعنی چی»؟
    «با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که یک ساعت پیش تصادف کردی، علت بیهوشی*ات هم خستگی ناشی از کار بود. چیزیت نیست. هزینه بیمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگی*ات»!
    «شما جنایتکارید! من الان می*رم با رییس بیمارستان صحبت می*کنم».
    «این ماجرا، ایده شخص رییس بیمارستان بود».
    «ازش شکایت می*کنم»!
    « نمی*تونی. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته ».
    هميشه سكوتم به معناي پيروزي تو نيست
    گاهي سكوت مي كنم تا بفهمي چه بي صدا باختي


  2. #51

    موتور سوار

    نوشته ها
    440
    تشکر
    1,492
    Last Online
    27-12-1392 @ 11:21 قبل از ظهر

    پیش فرض

    شاید مطلب من پند اموز باشه
    انسان وقتی از عواقب کاری که میکنه باخبر نیست..........انجام دادن اون کار اگه امکان اینو داشته باشه که زندگی یک انسان یا صدها انسان تحت تاثیر بزاره ..نباید دنبال اون کار بره ..هر چقدر هم که انن یه تاثیر مثبت و حتی نجات بخش یک زندگی باشه.....ولی احتمالش هست که اون انسانی که نجات پیدا میکنه یکی مثل... صدام ....بشه...
    اهدای عضو پس از مرگ یه حرکتیه که ممکنه یه انسان نجات پیدا کنه.....ولی این احتمال هست که اون انسان فردا روزی یه ماشین بگیره و سهوا چند نفر له کنه ....که این کار گذشته از خیر برای اهدا کننده شر هم شده ....و اون اهدا کننده اگه اهدا نمیکرد فقط یه ادم جون خودشو از دست میداد...البته برعکس این موضوع هم ممکنه باشه ولی این ریسک زندگی افراد دیگه تحت تاثیر میزاره...

    ولی بعضی کارا ریسکش فقط رو خودمون تاثیر میزاره که در اینصورت میمونه که چقدر ریسک پذیر باشیم
    این حرکت فقط روی خود شخص تاثیر داره و عواقبش هم به خود فرد میرسه در يکي از دبيرستان هاي تهران هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ''شجاعت يعني چه؟'' محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ''شجاعت يعني اين'' و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته بود ! اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند که اگه صفر هم میدادند تاثیرش رو خود فرد بود........و دخلی به دیگران نداره

    -=(IRAN)=-

  3. تعداد 3 کاربر از sirn برای این پست تشکر کرده اند.


  4. #52

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,097
    تشکر
    2,555
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    03-03-1403 @ 05:23 بعد از ظهر

    پیش فرض

    خاطرات یک گوسفند ........


    اسم من گوسفند است. پدرم گوسفندی چاق و چله* بود که چند سال پیش در

    حمله گرگ سیاهی شربت شهادت نوشید و به لقا لله پیوست. مادرم را هم به سفر حج بردند

    که تاکنون از وی خبری نیست. من دوران بره*گی*ام را تحت نظارت اساتید بزرگ دامپروری

    با موفقیت سپری کرده و وارد گله دوستان و آشنایان شدم.

    من از بزغاله*ها خوشم نمی*آید چون

    خیلی شیطون و بلند پروازند. برخلاف من که سرم را پایین می*اندازم و همان علف جلوی

    رویم را میخورم، بزغاله*ها از درخت و درختچه*ها بالا میروند تا مزه برگ درخت را تست

    کنند. من خیلی قانع و صبورم. کاری به کار بزرگان ندارم. اصلا نمیدانم صاحب یا

    صاحبان من چه کسانی هستند. چرا به من غذا میدهند یا نمیدهند. کاری ندارم که آنها

    چرا میخواهند مرا چاق و فربه کنند. غذای مورد علاقه من یونجه با سالاد کاهو و سس آب

    هندوانه است.گاهی اوقات صاحبم یک دسته یونجه در دستش میگیرد و راه میرود و

    مرا دنبال خود میکشاند. الان سالهاست که دنبال صاحبم میدوم تا بلکه به آن مدینه

    فاضله یونجه*ای وعده داده شده برسم.از روزی که سیاست ما عین دیانت ما شد من

    هم وارد عالم سیاست شدم. روزهای گرم تابستان، صاحبانم زیر سایه بان ایوان حیاط

    قدیمی می*نشینند و در مورد سیاست حرف میزنند و خربزه میخورند و هندوانه قاچ میکنند.

    من هم که در گوشه ای از آن حیاط ساکت و آروم نشسته ام، با صبوری به حرفهای آنها گوش

    میدهم و در جهت تایید صحبتهای آنها گاهی ”بع بع“ هم میکنم. صاحبان مهربانم خربزه را

    خودشان میخورند و پوستش را جلو من پرت میکنند. تا بحال زیاد اتفاق افتاده که پایم

    روی پوست خربزه رفته و لیز خوردم و با کله به زمین افتادم ولی خب چه کنیم ما

    گوسفندیم دیگه. باز بلند میشم و همان پوست خربزه رو میخورم.من گوسفندم. من

    یک وبلاگ هم دارم. همیشه منتظر میمانم که صاحبم یک مطلب یا خبری را علیه دشمنانش

    بنویسد یا به من بگوید تا من هم گوسفندوار آن را ”بع بع“ کنم. گاهی صاحبم از تهران

    به من زنگ میزند و میگوید حالا نزدیک انتخابات است باید زیاد بع بع کنی. من هم گوش

    میدم و بع بع میکنم و دیگران را هم به بع بع کردن دعوت میکنم. دوستی*ها و دشمنی*های

    من همه به بر اساس نحوه رفتار صاحبم با دیگران است. اگر صاحبم از کسی خوشش بیاید

    لابد آدم خوبی است و اگر از کسی بدش بیاید لابد آدم منحرفی است.

    من گوسفندم فایده های زیادی برای صاحبم دارم. از پشم و کرکم لباس درست میکنند تا عیبهای صاحبم

    پوشانده شود. او را از سرما و گرما حفاظت کند. از پوستم طبل و دهل درست میکنند تا

    صدای تبلیغات صاحبم گوش عالم را کر کند. وجودم را در قربانگاه مصلحت ذبح میکنند تا

    نذر صاحبم ادا شود و کفاره گناهانش شود. من قربانی میشم تا او به بهشت برود. صاحبم

    دمبه مرا خیلی دوست دارد. گاهی به دمبه من دست میزند و میگوید: ماشالله، خدا بده

    برکت!من گوسفندم. خیلی هم گوسفندم
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  5. تعداد 4 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  6. #53

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,097
    تشکر
    2,555
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    03-03-1403 @ 05:23 بعد از ظهر

    پیش فرض

    بچه دار شدن آرايشگر

    در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي*كرد كه سالها بچه*دار نمي*شد. او

    نذر كرد كه اگر بچه*دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان

    اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه*دار شد!



    روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد

    خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر

    خواست مغازه*اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر

    از طرف قناد دم در بود.



    روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند،

    آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه*اش

    را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم

    در بود.



    روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به

    او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.



    حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه*اش را باز كند، با چه

    منظره*اي روبرو شد؟

    فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.

    .

    .

    .

    .

    چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي*زدند كه پس چرا اين مردك حمال الاغ مغازه*اش را باز نميكنه ....
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  7. تعداد 7 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  8. #54

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,097
    تشکر
    2,555
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    03-03-1403 @ 05:23 بعد از ظهر

    پیش فرض

    در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد:

    «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟

    ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟»

    جک نزد کشیش می رود و می پرسد:

    «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن »هستم، سیگار بکشم

    »کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»

    جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.

    »ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»

    ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم »؟

    کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: مطمئناً ، پسرم. مطمئناً !
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  9. تعداد 6 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  10. #55

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    Apache160,Ravan 200,RKV 200
    شغل و حرفه
    ازاد
    نوشته ها
    864
    تشکر
    3,166
    علاقمند به موتورهای ریس
    Last Online
    29-12-1397 @ 02:07 بعد از ظهر

    پیش فرض

    ترجمه جالب نشریات خارجی از سخنان ضرب المثل گونه جمله احمدي نژاد به فارسي چنين بود: « غرب دست از بچه بازي بردارد و با دم شیر بازی نكند. » لوماتن چنين نقل کرد: « احمدي نژاد گفت که غرب دست از لجاجت و تجاوز به کودکان بردارد و با شيرها بازي نکند.» نشريه اسپانيايي ال پائيس نيز نوشت: « رئيس جمهور ايران غرب را متهم به کودک آزاري کرد و گفت که شوراي امنيت نبايد با شيرها بازي کند.» نشريه لا کرودونياي ايتاليا نيز نوشت: « احمدي نژاد به غربي ها هشدار داد که نبايد با لجبازي به کودکان تجاوز کنند و شيرها را بکشند
    اﻭﻧﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮاﻣﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺪ ﺷﻦ, ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ اﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﺩ ﺷﻦ

  11. کاربر زیر از Alireza برای این پست تشکر کرده است


  12. #56

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,097
    تشکر
    2,555
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    03-03-1403 @ 05:23 بعد از ظهر

    پیش فرض

    دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت:
    قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟
    استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمی توانستم یک استاد باشم.
    دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم ،
    اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول می کنم
    در غیر اینصورت از شما می خواهم به من نمره کامل این درس را بدهید.
    استاد قبول کرد و دانشجو پرسید: آن چیست که قانونی است ولی منطقی نیست،
    منطقی است ولی قانونی نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟
    استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد
    نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد.
    بعد از مدتی استاد با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید
    و شاگردش بلافاصله جواب داد:
    قربان شما ۶۳ سال دارید و با یک خانم ۳۵ ساله ازدواج کردید
    که البته قانونی است ولی منطقی نیست.
    همسر شما یک دوست - پسر ۲۵ ساله دارد که منطقی است ولی قانونی نیست
    و این حقیقت که شما به دوست - پسر همسرتان نمره کامل دادید
    در صورتیکه باید آن درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی !
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  13. تعداد 3 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  14. #57

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,097
    تشکر
    2,555
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    03-03-1403 @ 05:23 بعد از ظهر

    پیش فرض

    يك پسر تگزاسي براي پيدا كردن كار از خانه به راه افتاده و به يكي از اين فروشگاه هاي بزرگ كه همه چيز ميفروشند (Everything Under a Roof) در ايالت كاليفرنيا ميرود. مدير فروشگاه به او مي گويد يك روز فرصت داري تا به طور آزمايشي كار كرده و در پايان روز با توجه به نتيجه كار در مورد استخدام تو تصميم مي گيريم.




    در پايان اولين روز كاري مدير به سراغ پسر رفت و از او پرسيد كه چند فروش داشته است؟

    پسر پاسخ داد كه يك فروش!

    مدير با تعجب گفت: تنها يك فروش؟ متقاضيان بي تجربه در اينجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟

    پسر گفت: 134999.50 دلار.

    مدير تقريبا فرياد كشيد: 134999.50 دلار؟ مگه چي فروختي؟

    پسر گفت:اول يك قلاب ماهيگيري كوچك فروختم، بعد يك قلاب ماهيگيري بزرگ، بعد يك چوب ماهيگيري گرافيت به همراه يك چرخ ماهيگيري 4 بلبرينگه. بعد پرسيدم كجا ميريد ماهيگيري؟ گفت: خليج پشتي.من هم گفتم پس به قايق هم احتياج داريد و يك قايق توربوي دو موتوره به او فروختم.بعد پرسيدم ماشينتان چيست و آيا ميتواند اين قايق را بكشد؟ كه گفت هوندا سيويك.پس منهم يك بليزي 4WD به او پيشنهاد دادم كه او هم خريد.

    مدير با تعجب پرسيد:او آمده بود كه يك قلاب ماهيگيري بخرد و تو به او قايق و بليزر فروختي؟

    پسر به آرامي گفت: نه، او آمده بود يك بسته نوار بهداشتي بخرد كه من گفتم پس ر..ه شده به آخر هفته ات. بيا يك برنامه ماهيگيري ترتيب بدهيم!!!!!!!
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  15. تعداد 3 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  16. #58

    مدیرکـــــــــــــــــل سایت

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    PULSE 220
    شغل و حرفه
    -
    نوشته ها
    4,097
    تشکر
    2,555
    علاقمند به موتورهای خیابانی
    Last Online
    03-03-1403 @ 05:23 بعد از ظهر

    پیش فرض

    مردي با اسلحه وارد يك بانك شد و تقاضاي پول كرد.

    وقتي پولهارا دريافت كرد رو به يكي از مشتريان بانك كرد و پرسيد : آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟
    مرد پاسخ داد : بله قربان من ديدم.

    سپس دزد اسلحه را به سمت شقيقه مرد گرفت و او را در جا كشت.

    او مجددا رو به زوجي كرد كه نزديك او ايستاده بودند و از آنها پرسيد: آيا شما ديديد كه من از اين بانك دزدي كنم؟

    مرد پاسخ داد : نه قربان ، من نديدم ؛ اما همسرم ديد!
    هميشه روي دوچرخ برانيد
    هميشه از كلاه ايمني استفاده كنيد

  17. تعداد 3 کاربر از BKING برای این پست تشکر کرده اند.


  18. #59

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    Apache160,Ravan 200,RKV 200
    شغل و حرفه
    ازاد
    نوشته ها
    864
    تشکر
    3,166
    علاقمند به موتورهای ریس
    Last Online
    29-12-1397 @ 02:07 بعد از ظهر

    پیش فرض

    برنامه روزانه ملتهای
    مختلف


    امريکا : 12 ساعت کار ، 6 ساعت استراحت ، 1 ساعت ماندن
    در ترافيک ، 3 ساعت تماشای تلويزيون ، 1 ساعت کار با اينترنت ،1 ساعت تماشای پلی
    بوی


    فرانسه : 8 ساعت کار ، 6 ساعت استراحت ، 2 ساعت قدم زدن در
    خيابان ، 4 ساعت کتاب خواندن ، 2 ساعت حرف زدن عليه تلويزيون ، 2 ساعت
    خنديدن

    ايتاليا : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 4 ساعت غذا خوردن ، 6
    ساعت حرف زدن ، 2 ساعت خيابان گردی


    آلمان : 8 ساعت کار ، 8 ساعت
    خواب ، 2 ساعت اضافه کار ، 2 ساعت تماشای مسابقات تلويزِيونی ، 2 ساعت مطالعه ، 2
    ساعت فکر کردن به خودکشی


    کوبا : 8 ساعت کار ، 8 ساعت تفريح ، 4
    ساعت خواب ، 4 ساعت گوش کردن به سخنرانی کاسترو


    عربستان سعودی :
    8 ساعت تفريح همراه با کار ، 6 ساعت تفريح همراه با خريد در خيابان ، 10 ساعت
    خواب


    مصر : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 8 ساعت کشيدن قليان ، 2
    ساعت گوش کردن به ام کلثوم ، 2 ساعت حرف زدن در باره جمال
    عبدالاناصر


    هندوستان : 8 ساعت جستجوی کار ، 6 ساعت خواب ، 6 ساعت
    تماشای فيلم ، 2 ساعت جستجو برای محل خواب ، 2 ساعت برای رد شدن از
    خيابان


    پاکستان : 4 ساعت کار غير مجاز ، 8 ساعت خواب مجاز، 8
    ساعت اعتراض عليه کودتا ، 4 ساعت فرا ر از دست پليس


    ايران : 8
    ساعت خواب ، 4 ساعت استراحت ،4 ساعت ارسال اس ام اس و تعریف جوکهای رشتی و ترکی ، 4
    ساعت حرکت در ترافيک ، 1 ساعت کار ،1 ساعت بحث در باره ازدواج موقت

    ---------- Post added at 12:08 AM ---------- Previous post was at 12:08 AM ----------

    سي تا قزويني تو يه اطاق خوابيده
    بودن!يكيشون انگشتشو ميكنه تو پريز برق همه شون ميميرن


    ---------- Post added at 12:09 AM ---------- Previous post was at 12:08 AM ----------

    یه روز یه پسر جوون داشت تو خیابون دم کن
    میفروخت داد میزد: دم کنی 1000 دم کنی 1000 دم کنی 1000 یه دفعه یه پیر زن سرش رو
    از پنجره میکنه بیرون میگه پسرم تا ته کنی چند؟؟؟؟
    اﻭﻧﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮاﻣﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺪ ﺷﻦ, ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ اﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﺩ ﺷﻦ

  19. تعداد 3 کاربر از Alireza برای این پست تشکر کرده اند.


  20. #60

    همکار سابق

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    ravan rv
    نوشته ها
    761
    تشکر
    1,155
    Last Online
    29-02-1394 @ 01:39 بعد از ظهر

    پیش فرض

    گاهی واژه ای را نادرست تلفظ می کنند و همان اشتباه بر سر زبان می افتد. تا پنجاه سال پیش مردم در زمستان برای گرم شدن دور کرسی می نشستند و برای سرگرمی و وقت گذرانی گاهی چرت و پرت هایی به هم می بافتند و می خندیدند و این سخنان را
    "کُرسی شعر" نامیده شد که ما امروزه آن را بد تلفظ می کنیم.من تلفّظ درست این واژه را هنگامی که کودکی بیش نبودم از پیرمرد با سوادی شنیدم و از آن هنگام این را به یاد دارم . در آن وقت ندانستم منظور او چیست.چون همیشه به گونه ی دیگر شنیده بودم

  21. تعداد 4 کاربر از Red Hat برای این پست تشکر کرده اند.


صفحه 6 از 42 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 07:10 قبل از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا