|
|
|
سلام اول بگم عکسهارو محمد شب گفته میذاره.
دوم اینکه بنا به درخواست محمد چون نت نداشت گفت تاپیک رو باز کن و توضیحات رو بده تا عکسهارو بعد از ظهر تا شب بذارم.
سوم توضیحات:
صبح یه روز بهاری قرار ساعت 9 صبح بود.ساعت یه ربع به 9 پاشدم رفتم بنزین آلات زدم و گازوندم 9.15 رسیدم سر قرار گفتم الان همه دنبالم میکنن که چرا دیر کردی...در کمال تعجب دیدم masoudrm و امیرمسعود و مجتبی(فلات نارنجی)و مسعود روان(honda crfx ) هستند و محمد و جواد نیستند...
-محمد؟جواد؟کجائین؟
-ما اومدیم استارتمون رو درست کنیم تعمیرگاهیم!
-آی دهنتون آسفالت خوب اینجا بدون استارت و هندل میان کوه برمیگردن حالا نمیشد بدون استارت بیاین....؟؟
-یه ربع دیگه اونجائیم...
-آره جونه خودت...
و ساعتها گذشت و شد ساعت 10.30 تشریف آوردند تو این فاصله ما هم یکم جنگولک بازی در آوردیم....استارت محمد درست نشده بود ولی جواد درست کرده بود.
از اول هدفمون رو مخفی کردیم(فلات کوشون)تا کسی شک نکنه و حواس ها جمع نشه!
از اولین شیب رفتیم بالای کوه و دوتا کراس مارو دیدند جوگیر شدند تا نصفه اومدند کم آوردن و شیب رو رفتند پائین!ما هم کلی خندیدیم که موتورشون موتور نبود یا خودشون موتور سوار نبودند!!!
بعد طبق معمول با لاستیکای شهری و ریسی شده مسعود آر ام کمی حال کردیم و حرکات نمایشی روی آسفالت زد مثل دود کردن لاستیک،دور 360 با take off و استوپی و تک چرخ و جفت پا رو زین و ....
مسیر تعیین شد باید از پله رد میشدیم....حدود 20-30 تا پله بود(یه جائی هست جاده رو بستند و حصار کشیدند و مجبوریم حصار رو دور بزنیم)از پله ها که داشتیم میرفتیم ملت خشکشون زده بودو داشتند ازمون فیلم میگرفتند!قیافه هیچکی پشت عینک و کلاه کراس معلوم نبود فقط مال من معلوم بود که منم با یه اخم از کنارشون رد میشدم و نگاشون نمیکردم تا فکر نکنند جفادیم!
جاتون خالی هفته قبل مسعود روان توی یه جای باریک که لبه پرتگاهه خورد زمین و انگشتش ضرب خورد و این هفته موتور من داشت اونجا گیر میکرد چون خاکش نرم شده بود،موتورو یه لحظه با کمک جواد و مجتبی رد کردیم ولی نمیدونم چرا بقیه موتورا گیر میکردند!مسعود روان هم که ترسیده بود از هفته قبل موتورو داد دست جواد(لاستیکای موتورش نیمه ریسی هست و پهن نیست و گرده!!!)جواد هم پاهاش کوتاه...یه لحظه خطا...خم شد سمت پرتگاه...بوففففففففففف....نه هههههه
جواد جان سالمی؟چرا 5 متر شیرجه زدی؟فکر کردی استخره؟؟جواد چرا حرف نمیزنی؟موتورو بلند کردیم گفتیم جواد اقا آهه بچه مردم گرفتت! بچه مردم رو زیر میکنی این چیزارو هم داره....کم مونده بود 100 متر دنبالمون کنه بزنمون
یه موتور رو هم سرویس کردیم(مشکل پیدا کرده بود)موتورا روشن شد و رفتیم و رفتیمو رفتیم...
به یه مکانی به اسم آب سرده داشتیم میرفتیم که قتلگاه موتورهاست!هرکی بیاد اونجا آب بندی میشه....یاد نداشته باشی بیای اونجا برگشتنا حرفه ای شدی
من فقط یبار رفته بودم اونجا و مسیرشو بلد نبودم(باید از لای تخته سنگها بری و یه مسیر خاص داره و اگه اشتباه بری خاطره بدی منتظرته)پس جواد افتاد جلو و بعد از دوبار فرار کردن از خطر زمین خوردن سالم رسید پائین...پشتش من بودم که هم کمک میکردم هم خودم میومدم پائین...بعد من رسیدم پائین و بعد مسعود آر ام و بعد محمد عقیلی و بعد امیر مسعود و بعد مجتبی داشت میومد پائین که یهو یه صدای بلند اومد!دیدم موتور رفت رو یه سنگ ریز(کوه گرانیت بود و سنگ ریز زیاد دشت و جنس کوه گرانیت هم صیقل و لیزه)کله شد و زین شکست!خدا رحم کرد مجتبی کاریش نشد،رفتیم موتور اونو با احتیاط آوردیم پائین،منم رفتم بالا روان رو آوردم پائین(جواد رفته بود کمک ولی چشمش ترسیده بود از روان!)صبحونه زدیم به بدن...جواد آورده بود مارو جائی که فقط خودمون باشیم منتها...
همزمان با ما 3 تا پسر دیگه اردوگاه زده بودند!بعد از رسیدن ما یه اکیپ 150 نفری مختلط کوهنوردی اومدند و آرامشمون رو بهم زدند!ی ضعیفه پاش شکسته بود و هزار تا ANTI zaeefe گرفته بودنش داشتن کمکش میکردن!هرکی یه تیکه مینداخت یکی میگفت موتوراتونو بیارین اینو ببرین یکی رفته بود با موتورا عکس میگرفت یه ضعیفه از فرمون آوریزون شده بود!یه پسره رفته بود بالای درخت اقاقیا دنبال نارگیل بود!وضعی بود...کر کره خنده...
خلاصه بعد از رفتن اونها ما هم یه سری حرکات یوگا مثل آویزون شدن از درخت با پا و آویزون شدن از درخت با یک دست رو امتحان کردیم و کلی خندیدیم...مدارک هم موجوده...
intermission:
نوبت فلات کوشون بود!رفتیم با روان از روی یه فلات رد شدیم و کلی انتقام گرفتیم...عکسهاشو ببینید کیف کنید!پرچم روان بالاست!
بعد از کلی عملیات چریکی که مسعود و جواد میخاستند محمد رو بازداشت کنند و عکس لو بره دوربین دست من افتاد و متواری شدم...دیگه من با هیچکی شوخی نداشتم و عملیات چریکی پایان یافت!
شد موقع بالا رفتن از کوه!میتونستیم از رودخونه بریم ولی بخاطر یه روان ق
عالی ما منتظر قسمت های بعدیش هستیم.....عکساتم بزار رو سایت مدیرا میزارن پست 1
فکر کنم انشالا قسمت آخر هستش:
-اه محمد توئی؟توکه رفتی بالا؟-
-نه من سقوط کردم تو این دره
-دهنت آسفالت من به امید اینکه تو رفتی بالا بدون زمین خوردن اومدم بالا اگه نه میخوردم زمین
-اینارو ولش کمک کن...
-بابا اینجا شیب خیلی خفنه نمیشه بری بالا باید برگردی...ب
باهزار بدبختی 3 نفری موتورو رسوندیم نزدیک راه اصلی تا بقیشو خودش بره.
این شد 3 تا موتور که بدبختیشو من کشیدم!
رفتم دیدم موتور مسعود هم مونده چون لاستیکش ریس شده بود هرچی گاز میداد لیز میخورد...یه دستی هم به اون رسوندم شد 4 تا موتور!
یه کم بالاتر امیر مسعود رو دیدم گیر کرده بااونو دست رسوندم شد 5 تا موتور!اونم رفت و رسیدم به جواد اقای خودمون!اون مثل من کمک کرده بود و نای حرکت نداشت!در حدی خسته بودیم که زور نداشتیم کلاچ رو فشار بدیم!به هزار بدبختی اون رسوندیم بالا...شد 6 تا موتور!به نظرتون چیزی ازم باقی موند؟
هنوز بدم درد میکنه!شب تا صبح خابم نبرد و باعث و بانیش(موتور قرمز)رو نفرین کردم!بعدش تازه اول اعصاب خوردیها بود!اینجا هیچکی دست به موتورش نمیزنه وقتی میاد کوه تازه یادش میاد زنجیر شله!پیچهاش بازه!کلاچ نداره!بنزین نداره!لاستکیش پنچره...بابا توروخدا به موتوراتون برسین!
هر 100 متر یکی وایمیستاد!خلا
صه رفتیم جای سد و کنار رودخونه ناهار رو هم زدیم بر بدن و منو مسعود و محمد سه ترکه رفتیم پرش زدیمو آب تمیز آوردیم برای بچه ها...
مسعود رو سوار موتور کردم و دزدیدمش و رفتم وسط رودخونه خیسه آبش کردم...مسعود تک چرخ زد با کینه توزی اومد کوبید به روان قرمز و روان آر وی!
مسعود جان تک چرخ بلد نیستی نزن!چرا موتور مردم رو زیر میکنی!
بعد از کلی درگیری و کر کره خنده دوباره گازوندیم و رفتیم سر جاده و یه راست رفتیم خونه!تو راه دوباره اقای امیر مسعود یادش اومد بنزین نداره!مسعود آر ام رفت و ما موندیم تا بچه بی بنزین نمونه و تا پمپ بنزین رفتیم و تخته گاز رفتیم خونه!ببخشید خیلی طولانی شد فکر نکنم عکسها زیاد باشه ولی عوضش من زیاد تایپ کردم...
حوصله کردید همشو بخونید؟؟؟؟ممحمد جان عکسها یادت نره سریع بذار تو همین تاپیک.یاعلی
آره علی جان ، مرسی بسیار جذاب و مهیج دی:
هیچ وقت کسی از خوندن آفرودنامه خسته نمیشه چون لحظه به لحظه هیجان و تنشی رو با خودش به همراه داره
بازم مرسی
منتظر تصاویر هستیم
خیلی عالی و جالب بود علی جان.....مرسی طرز نوشتنتم با حال بود...ایول.
افرود نامه خوبی بود.اما تحریف هم کردی اما الان وقت ندارم.آخر شب جوابتو میگم
همیشه پای یک ایرانی درمیان است
دعا کنید دوباره موتور ژاپنی بگیرم
شما روانی هاااا (موتور روان) هر کاری می کنید تا فلات رو خراب کنین
از بنزین موتور من بگیر تا لاستیک (اقا)مسعود
---------- Post added at 10:27 PM ---------- Previous post was at 10:20 PM ----------
می دونم اینجا جاش نیست ، ولی دوستان موتور رو می خوام بفروشم
مشتری داشتین خبر بدین : 09153045752 || فلات 250 سفید مدل 90
موتور مسعود رو تو نبردي بالا بله يك سوم راه رو خودش رفت بعدش خورد زمين پاش خورد به سنگ.يك سوم هم من آوردم.باقيشم 3نفري كشيديم بالا
موتور امير مسعود رو هم خودم نشستم آوردم و خودشم هل مي داد(در ضمن كتي كلاجش رو زمين زده بود وكاملا كلاج در گير بود.دهنم آسفالت شد)
همش تقصير اون ممل خدازدست كه همه رو مجبور ميكنه دنبالش بريم.من اين راه رو يك بار ديگه برگشته بودم .اما ديروز مي خواستيم از توي آب برگرديم كه نشد
اين مت نتو عزيزم فقط اسپمه!!!
اگه فقط ميخواي تشكر كني كليد تشكر رو بزن همين!!!
مرسي
استاد حافظي دنبال فلات مي گرده
اگه اون نخواست بازم يكي ديگه هست كه مي خواد
قيمت؟مدارك؟بيمه؟
راستي هرچي لاوزم يدكي داشتم همشو تموم كرديد كتي ترمز -قلوه و كتي كلاج-آچار پيچ تلمبه!
كار من اين شده كه هر هفته كوله پشتي بيارم هر هفته يكي يك تيكه از موتورش رو بزاره توش!!
من شدم امداد كوهستان
هل بده
آچار بيار
مكانيك سيار
امداد موتور فلات قاره!!!!
راستي با اينكه مسير ديروز مسير هيجان انگيزي بود ولي گند ترين آفرود عمرم بود!!!!
چون 3روز بود به دليل اون تصادف يك وعده غذاي درست نخورده بودم
استراحت هم نداشتم
اعصاب خرد
ذهن خسته
الانم همين جورم!!
ماچاكر همه دوستان هستيم
همیشه پای یک ایرانی درمیان است
دعا کنید دوباره موتور ژاپنی بگیرم
چرا عادت داری به دیگران....من از ایشون خواهش کردم پست بزنند تا بتونم قطعه بعدی رو وارد کنم!ایشون از دوستان اصفهانیه اینجانبند!
آقا ببخشید همه بخونید من اصلا دست به سیاه سفید نزدم!بیپیپ هورا بیپیپ هورا...اینکه دیگه تحریف نیست!داداش من،عزیز من ببین...نوشتم یه دستی رسوندم کمک کردم...دوتا موتورو کامل تنهائی آوردم بالا بقیه رو کمک کردم!کجاش تحریفه؟شما داشتی نفس گیری میکردی که از اسید لاکتیک زیاد بالا نیاری یادته؟تو همون حال اینجانب بدلیل تحمل لاکتیک بیشتر داشتم سنگهای جلوی پاتون رو برمیداشتم تازه قر هم میزدی بهم که حال ندارم دارم بالا میارم منم داشتم با نازت بازی میکردم!قبلشم بقیه رو کمک کرده بودم...اقا سردوشیارو من نمیخام بدین به جواد! خدائی همچین گفتی تحریف نشسته بودم فکر میکردم خدایا کجاشو خالی بستم یا عوض کردم!!به خودم شک کرده بودم
اقای محمد اقا عکس...عکاس به این تبلی ندیدم!همرو تو هچل انداختی!از پا و کمر و دست انداختی...عکساشم نمیدی؟!مگه نبینمت...
سلام به همگی
من متاسفانه هنوز نتم راه نیوفتاده و الان از تو کافی نت دارید صدای منو میشنوید
اول از همه یه عذر خواهی میکنم بابت این تاخیر !
و دوم هم یه عذر خواهی بدهکارم به دوستان ، بابت گندی که به آفرود این هفته زدم و همه رو از کت و کول انداختم (بخدا خودم از همه بیشتر دهنم سرویس شد)شرمنده دوستان !
بریم سراغ عکسها
الان عجله هم دارم ، دیگه زود باس آپ کنم فقط
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینجا همون جایی هست که جواد اومد روان مسعود آقا رو رد کنه ، ولی خودش ناک اوت شد !
می بینید کجا پرت شده !
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینجا هم دوستان ، و جواد داره از اونجایی که پرت شده صعو.د میکنه
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
مجتبی ، و امیر مسعود
پرچم بالاس
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
مجتبی و فلاتش
جالب اینجاس که هر هفته موتور مجتبی با یه دست استیکر متفاوت میاد آفرود
آخه خودش تو کار کاتر و این حرفاس.... حسابی به موتورش حال میده
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
آقا مسعود با روان خوشگل
لوازم اینمیش تو حلقم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم یه نمای زیباوش از روان علی
شرمنده اینقدر کوتاه مینویسم (آخه خیلی عجله دارم)
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینجا هم مقصد اولیه مون هست ینی همون آب سرده !
که دوستان زحمت چایی رو کشیدن
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم صبحونه که تو راه با جواد گرفتیم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم یه عکس دسته جمعی تو آب سرده !
زین پر پر شده ی موتور مجتبی ، تو عکس کاملا مشهوده
پایان قسمت اول
ادامه
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم یه عکس ژورنالیستی خوشگل از علی (منطقه آب سرده)
اینجا من و علی داشتیم می رفتیم تا به مقاصد شوممون دست پیدا کنیم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینجا هم هنوز آب سرده س (یه نمای واید از موتور ها)
بعد از این ها من یهو به سرم زد که از همون شیبی که به هزار و یک مصیبت پایین او.مدیم ، برم بالا
البته میخواستم فقط برم تست کنم و برگردم ... اما ،،،
همونجور که داشتم میرفتم یهو دیدم 10 متر بیشتر نمونده تا بالای کوه ، منم طمع کردم و رفتم ؛ اما تو یه حرکت نفهمیدم چی شد ، ولی همینو فهمیدم که سر موتور رفت رو یه سنگ و موتور برگشت به سمت راست (ینی سمت پشت کوه)
فقط سعی کردم خودم رو از رو موتور پرت کنم تا موتور روم نیوفته
بعد از دوسه تا قلت ، تونستم خودمو نیگه دارم
برگشتم بالا سرم رو دیدم ، دیدم خوشبختانه موتور همونجا که خورده زمین ، دسته موتور رفته تو گل و گیر کرده
بعد رومو کردم اونور تر دیدم کلام 7-8 متر اونور تر افتاده !
دست زدم به سرم دیدم نیس ! واقعا از سرم در اومده بود (چون بندش رو نبسته بودم)
دقیقا از همونجا که نشسته بودم این عکس رو گرفتم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
بعدش هم 5-6 بار دیگه هم همون جا افتادم (ینی همون پشت کوه)
دهنم سرویس شده بود
نا نداشتم خودمو بلند کنم ، چه برسه به موتور
تازه استارت هم که Disable بود (هر بار که موتور میوفتاد ، کاربرات فلوت میکرد و باز هزار بار هندل بزن تا روشن شه)
یه وعضی بودا
کاملا فحش هایی که به خودم می دادم تو ذهنم هست....
اینقدر همونجا بوق زدم ، تا مجتبی منو پیدا کرد و اومد کمکم
دمشگرم خیلی زور زد ، اما 2 نفری هم نمیشد
دیگه علی هم اومد و با راهکار های مفیدش باعث شد تا نجات پیدا کنم
بگذریم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم مسیری که دوستان مجبور شدن بخاطر کله شقی من بیان بالا
و بعد از اینکه اومدیم بالا... خستگی مفرط
فقط همه دنبال آب میگشتن تا گلوشون تازه شه
یادمه یه بطری آب دیدم ، اومدم برش دارم که آقا مسعود گفت ، اون رو از رود خونه آبش کردما ، آبش کثیفه ; منم گفتم کثیفه !؟؟
الان تو این آب گ و ه هم باشه میخورم !
یادش بخیر
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
و در آخر به کمک دوستان همه اومدن بالا
چه فلات ها
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
چه روان ها
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
ولی از تو نگاه همه شون میشد فهمید که فقط دوست دارن منو له کنن
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
دوباره ادامه دادیم به مسیر
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
البته تشنگی هم ول کن ما نبود (فکر میکنم بخاطر کالباس و خیار شور بود)
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
بعد از صرف ناهار در منطقه سد ، دوباره به مسیر ادامه دادیم
رفتیم بالای کوه ها
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
و به جایی رسیدیم که به قول جواد : ایمان فلک رفته به باد !!!
چه چیزایی که رو زمین نیوفتاده بود !!!
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
اینم یه عکس دسته جمعی در آخر کار
علی اذیت میکرد نمیذاشت عکس بگیریم
ما هم مجبوری ، بصورت عملیاتی Hidden ش کردیم
[فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
خب تموم شد
بازم شرمنده دوستان بابت این تاخیر
ایشالله کلیپ هم در مرحله تدوین هست و ایشالله در فرصت های بعدی آپ میشه
یحتمل فردا
فعلا
علی علی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)