موضوع: تا حالا چند بار تصادف کردید؟چه جوری؟چرا؟

دوستان تا حالا چند بار و چه جوری و چرا تصادف کردید؟ میپردازیم...البته خدا نکنه که براتون پیش بیاد اما پیش امده دیگه بعضی وقتا پیش میاد/اول از خودم شروع میکنم تصادف بلایی درد ناک و در بعضی موارد غیر قابل جبران ایشاالاه برای هیچ کدومتون پیش نیاد ...اگه هم خدایی نکرده هم امد جون سالم بدر بردید براتون تا اخر عمر تجربه بشه/من خودم تو این موضوع تا حدودی با تجربه شدم چون چند مورد تصادف بد داشتم که شاید الان پیشتون نبودم ...اما خدا دوستم داشتو با هام بود/اخریشم که در جریان هستید 2 بار باموتور تصادف کردم که تو هیچ کدومم مقصر کسه دیگه ای بوده اخریشم که 5 روز تو کما بودمو خون ریزیی مغزی شده بودم و خون تو سرم لخته شده بود وبا دارو های گرونو دکتر خفنو دعا های خانواده و دوستان سر پا شدم... دوستان بحثو به حاشیه نبرید و بی احترامی نکنید...از تجربه های هم استفاده کنید .بحث خوبی میشه ادامه بدید منم در ادامه میگم..........

نوشته اصلی توسط stoncold

اشتباهت همینه الانم بگو من پشت موتور نبودم
شکایت کنن داداش کاری نمیتونن کنن مگر اینکه از پس دیش برنیای که بعدشم تازه قسط بندی میشه برات
ولی اگه میتونی یه نفر که گواهی داشترو معرفی کن موتورت بیمه بوده؟
دماغ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زیبایی اگه بهش بخوره دیش خیی میشه اگرم نه شیش میلیون

یا خدا. بیمه دارم آره. ولی نمیزارم شکایت کنن نه پول بیشتر از این صحبتا دارم نه کسی که بیاد گردن بگیره. فقط میرم التماسشون میکنم راضی بشن
صد بار مرورش کردم قضیرو زنه گفت میبریمش بیمارستان خود احمقم از ترسه اینکه نخوام برم بیمارستان اونجا چیزی بشه مدارکو دادم. بعدم خوده زنه گفت برو
خدایا کمکم کن

آقا برو ثبت احوال بگو کات ملیم گم شده . با یه کارت ملی فک نکنم بتونن کاری کنن. از نظر من هیچیو از پدر مادرت پنهون نکن. به اونا بگو خودتو راحت کن .

نوشته اصلی توسط Erfan Ts

داداش کسی رو که زدی خانوادشونو میشناسی؟؟ هم محلی هستید؟؟


بد به دلت راه نده داداش انشااله که حل میشه .........

گفتم، همساین با پسرخالم ولی نمیشناسن همو. بابا بچهرو ندیدم پسرخالمم نمیشناستش. فقط به فردا امیدوارم
خدایا ببخش میدونم واسه چی داری اینکارو میکنی باهام ولی ببخش

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط Hasan Nasiri

آقا برو ثبت احوال بگو کات ملیم گم شده . با یه کارت ملی فک نکنم بتونن کاری کنن. از نظر من هیچیو از پدر مادرت پنهون نکن. به اونا بگو خودتو راحت کن .

کارت موتور و بیمم دستشونه بجز اون. میگم ولی تا فردا نه. اول پسرخالمو میفرستم سراغش

گواهینامرو امشب ردیف میکنم صبم زود میگم پسرخالم بره. خداکنه شاکی نشن. فقط دعاکن مصطفی شکایت نکنن

- - - Updated - - -

صب میرم خرت و پرت میگیرم خودمم میرم با پسرخالم. برم?

نوشته اصلی توسط MANHUNT

نترس داداش شكايت چيه چرا به همچين چيزايي فكر ميكني اعتماد به نفس داشته باش هيچي نيست به چيزاي مثبت فكر كن

استرس تا صبح دیوونم میکنه بخاطر داداشم انقد گریه نکردم.
از بابت زنه دلم بجاس اصلا انگار نه انگار شاید مادرش نبود باباشو ندیدم پسرخالمم نمیشناستش خدا کنه راضی بشن

- - - Updated - - -

اونموقعی که آدم اصلا فکرشو نمیکنه بدترین اتفاقا میفته. دوهفته نیس سر یه موضوع دیگه گرفتار شدم الانم که اینجوری شد.
خدا واسه هیچکس پیش نیاره امیدوارم هیچکس حال امروزمو تجربه نکنه

نوشته اصلی توسط MANHUNT

ممد داداش يه فيلمي چيزي بزار نگا كن يه كاري انجام بده كه ذهنت مشغول بشه توكلت بخدا باشه داداش گريه نكن مرده گنده ادم بايد مرد روزاي سخت باشه باست دعا ميكنيم ايشالا هيچي نيست ///

مرسی دمت گرم. خداکنه فردا یه چیزی بشه استرسش از رو دوشم برداشته بشه

- - - Updated - - -

مرسی از همه. مصطفی ممنون. فعلا

سلام به همگی. نمیدونم چی بگم هم خوشحالم هم از خودم خجالت میکشم. صبح رفتیم یکم کمپوت و آبمیوه و این چیزا گرفتیم رفتیم سراغ بچه، باباشم بود بنده خدا مونده بود خونه.
اصلا انتظارشو نداشتم اینجوری برخورد کنه اول از همه مدارکمو داد کلیم نصیحت کرد مام کلی التماس و معذرت خواهی. دیروز برده بودنش بیمارستان اسمش امیر علی بود بینیش شکستگی نداشت ولی بالای لبش پاره شده بود 3تا بخیه خورده بود.
مام به زور راضیشون کردیم باباشو و خودشو بردیم بیمارستان دوباره عکس گرفتیم و این کارا خلاصه از 10تا حالا بیمارستان بودیم. فقط دعا میکنم دوباره حرفشون عوض نشه نمیدونم چرا ولی دلم هنوز به جا نیست.
مواظب باشید