FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: گپى با تريل ( به ياد ٨ سال جنگ تحميلى )

  1. #1

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    محل سکونت
    كرج
    نوع موتور
    ؟؟؟؟
    شغل و حرفه
    شاغل و حرفه اى !!!!
    نوشته ها
    3,384
    تشکر
    2,342
    علاقمند به موتورهای ریس
    Last Online
    11-10-1396 @ 02:14 بعد از ظهر

    پیش فرض گپى با تريل ( به ياد ٨ سال جنگ تحميلى )

    گپی با تریل !

    نوشته احمد ابو علی زاده



    وقتی روی زینت می نشستم ، یک آن احساس می کردم روی زین اسبم ، واقعاً هیبتی داشتی ، فرمون نرمت با آن گاز دل نشینت ، آدم را به هوس می انداخت تا مي خوره ، گاز بده ، ما که اغلب به تو می گفتیم ((تریل )) کاری به اسم و رسمت نداشتیم که حالا هوندا هستی یا یاماها ، یا به قول بعضی با کلاسها ، موتورکراسی ، آن رنگ قرمزت واقعاً قشنگ بود ، البته نه ازجهت (قرمزته) یا (آبیته) ، نه ، رنگ برازنده ای داشتی ، هرچند توی جبهه مثل خود ما خاکی می شدی و با گل مالی شدن رنگ خاک می گرفتی ، اون روزها برای خودت ویژه بودی و یکه تاز ، چون مخصوص جبهه بودی ، اگر توی شهر هم پیدا می شدی باز در اختیار برو بچه های بسیج و جهاد بودی ، یادت میاد چقدر توی جبهه با هم حال میکردیم ؟ مخصوصاً توی خاک ریز و موقع آتش ریختن دشمن ، فرارکردن با تو زیرآتش گلوله ها حال می داد ، سرم را روی فرمونت می چسبوندم ومی دادم دمِ گاز .

    تریل جان تو برای خودت آچار فرانسه جبهه بودی ، گاهی پیک می شدی و مراسلات بین مقرها رو جابجا می کردی ، بعضی وقت ها هم قاصد خوش خبر بودی و نامه های رزمندگان را می رسوندی ، حتی آمبولانس هم می شدی و زخمی ها را از خط خارج می کردی . برو بچّه های اطلاعات عملیات هم سر و سرّی با تو داشتند مخصوصاً زمان عملیات ها گره گشای ارتباطات بودی .

    یادته آر پی جی زنها چطوری از روی تو تانک های دشمن را شکار می کردند یا بی سیم چی ها را جابجا می کردی ، قربون اون موتور پرقدرتت برم ، واقعاً توی سربالایی های کوههای غرب حرف نداشتی ، بایک هندل روشن می شدی ، توی چاله چوله های دشت مثل اسب می تاختی ، راستی تریل جان خیلی حالت خنده دار می شد ، اونجا که توی شهرها بعضی ها باتو پُز می دادند ، که ما هم بسیجی هستیم و موتور تریل داریم ، با این کار خودشون را به رخ مردم می کشیدن و فخر می فروختند ، چون آخر موتور تریل و دست هر کسی نمی دادند .

    تریل جان تو هم توی جبهه خیلی لت وپار و تلفات دادی ها ، زخمی شدی ، چشم و چالت را از دست دادی ، روی دو چرخ با ابهت می رفتی ، آش ولاش و ترکش خورده برمی گشتی ، گاهی اوقات که دیگر به درد نمی خوردی ، اعضاء سالمت به تریل های زخمی اهداء می شد و دوتا یکی و شاید چند تا یکی می شدید ، من همیشه سعی می کردم هوات را داشته باشم ، نمی ذاشتم بی ملاحظه گی بات داشته باشند. اصلاً همینطوری دست هرکسی نمی دادمت ، آب و روغنت به موقع بود ، گازت هم هیچوقت تا آخر تو دستم نرفت ، راستی یادته آن بار بعد از تکِ عراق توی جبهه فاو ، وقتی از کنار اون بسیجی رد شدیم که تمام و کمال مثل عراقیها بود ، از لباس گرفته تا اسلحه وکلاه و غیره ، حتی سبیل کلفتی مثل اونها داشت و رنگ چهره اش هم سبزه بود ، ظن بردیم نکنه سرباز عراقی باشه و احیاناً بر اثر موج گرفتگی اومده سمت نیروهای ما ، برگشتیم ، امّا با احتیاط ، درحالی که مسلح هم نبودیم ،آروم از پشت سرش نزدیک شدیم، وقتی کنارش رسیدیم ، ازش پرسیدیم : اخوی ، کجا انشاءا...؟ با کمال ناباوری با لهجه لُری گفت : اِ خُم بِرُم مقر! روی ترک سوارش کردیم ، توی راه ازش پرسیدیم : آخه مرد حسابی نمی ترسی بچه ها با گلوله بزنن بکشنت ؟ گفت : سی چه ؟ گفتم : آخه پدر بیامرز ، کجات مثل ایرانیاس ؟ توکه همه چیزت ، حتی قیافه ات عراقیه ، لااقل لباس ایرانی بپوش ، بعد هم به مقرشون رسوندیمش و رفتیم .

    خلاصه تریل جان توهم مثل خیلی چیزهای دیگه جبهه برای من یک خاطره شیرینی ، می دونی کجا دلم می سوزه؟ اونجائیکه امروزه توی شهرها می بینم جوونهایی که هم سن و سال اون موقع ما هستند با موتورهای تی تیش مامانیشون با کلی قرّ و فر توی خیابونها تک چرخ می زنن و ویراژ میرن و مردم آزاری می کنن ، تازه فکر می کنن کوه قاف را فتح کرده اند و تنها خودشونن که موتور سوارن و کسی به گرد پاشون نمی رسه ، نمی دونن موتور سوارهای واقعی اونهایی بودند که زیر رگبار گلوله ها و آتش خمپاره ها برای دفاع از ناموس و کشور که امروزه برای خیلی ها پشیزی نمی ارزه ، باموتور می تاختن و دمار از روزگار عراقی ها درمی اوردند و در این راه جونشون را هم می دادند . باشه اشکالی نداره ، بذار ما را قدیمی و اُمُّل و دِمُدِه بدونن ، گناهش تو گردن اونهائیکه به هرچیزی چسبیدند به جز کار فرهنگی برای جوونا و اونها را به حال خود رها کردند .

    سرتو درد آوردم ، ببخش که وقت تو گرفتم ، آخه این روزها کمتر کسی پیدا میشه درد دل امثال ماها را گوش کنه ، یا اصلاً حرفمونو بفهمه ، خیلی وقتها بغض گلومو می گیره ، چاهی هم که پیدا نمیشه سر کنم توشو داد بزنم ، یواشکی اشک می ریزم و آه می کشم ، اگر یه چندتا رفیق مثل تو نباشه که باشون دردل کنم که دیگه دق می کردم .

    هرکجا هستی خدا حفظت کنه ، به امید دیدار ، خدا نگه دار .
    دوستان عزيز از گزاشتن پستهاى اسپم و بى محتوى جدا خوددارى كنيد

  2. تعداد 21 کاربر از abolfazls برای این پست تشکر کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 12:31 بعد از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا