FOLLOW INSTAGRAM PAGE
JOIN TELEGRAM GROUP

صفحه 1 از 20 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 192

موضوع: ایرانگردی و جهانگردی با موتورسیکلت

  1. #1

    موتور سوار

    نوع موتور
    Honda xl 125
    نوشته ها
    109
    تشکر
    114
    Last Online
    04-10-1390 @ 06:32 بعد از ظهر

    پیش فرض ایرانگردی و جهانگردی با موتورسیکلت

    سلام دوستان . در این تایپیک به مسائل و خاطرات و نکات مربوط به مسافرت با موتورسیکلت میپردازیم . همراهی شما عزیزان مایه دلگرمی است . برای آغاز این مبحث در ابتدا یادآور میشوم که شاید گفت اولین کسانی که با موتورسیکلت به صورت جدی سفری دراز مدت را آغاز کردند برادران امیدوار بودند .

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].

    درسال 1333 هجري شمسي دو ايراني به نامهاي عيسي و عبدالله اميدوار با شور و عشق فراوان به جهت ديدن ناديده هاي اين کره خاکي سوار بر موتور سيکلتهاي خود پا برون از زادگاه خود تهران گذاشتند و سفري را آ غاز نمودند که لحظه به لحظه آن براي اين دو برادر سرشار از حادثه و اتفاق بود و وقايع تلخ و شيريني که در آن سالها در بزرگترين و معتبرترين نشريات جهان چاپ مي گرديد و شگفتي و تعجب و تحسين خوانندگان را برمي انگيخت . جنگلهاي مخوف و وحشتناک آمازون و آفريقا، صحراي گرم و سوزان ربع الخالي عربستان، سرزمينهاي ناشناخته آمريکا ، استراليا ، قطب شمال و جنوب يخ زده و منجمد... را اين دو برادر جهانگرد که روزگاري کوهنورد و صخره نورد بودند با عزمي راسخ و نگاهي به افقهاي دور... درنورديده اند که هفت سال اول سفر با موتورسيکلت و سه سال آخر نيز با استفاده از اتومبيلي که شرکت سيتروئن به آنها اهداء کرده بود پيمودند . هزاران عکس ، تصوير، فيلم، صنايع دستي کشورهاي مختلف و بسياري از تحقيقات و خاطرات و آثارديگر ماحصل سفر اين دو برادر است که ما آن آثار کم نظير را در ساختماني در مجموعه فرهنگي تاريخي سعدآباد بنام موزه برادران اميدوار ميتوانيم مشاهده کنيم .


    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].

    ادامه دارد ...

    ویرایش توسط soshiant : 27-02-1389 در ساعت 10:41 بعد از ظهر
    گاهی نجات باغ به دوش مترسکهاییست که از کلاغ می ترسند .


  2. #2

    موتور سوار

    نوع موتور
    Honda xl 125
    نوشته ها
    109
    تشکر
    114
    Last Online
    04-10-1390 @ 06:32 بعد از ظهر

    پیش فرض

    سلام . در اولین فرصت حتما یه سر موزه برادران امیدوار میرم واطلاعات بیشتری کسب میکنم .....

    و آما .....دور دنیا در 800 روز

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].

    طرح سفر زوج جهانگرد ایرانی به دور دنیا در 800 روز و با موتورسیکلت

    مقدمه

    خانم معصومه امیری مقدم و آقای محمود قیدی ( زوج جهانگرد ایرانی) سفری را برنامه ریزی کرده اند که طی 800 روز با استفاده از موتورسیکلت پنج قاره را طی کنند.موسسه " رشد پژوهش ایرانیان" به عنوان برنامه ریز، هماهنگ کننده، پشتیبان در کنار این زوج قرار گرفته است. مجوزهای لازم برای خروج از کشور و ورود به اروپا در ابتدای سال 1386 از سازمان های ذیربط دریافت شده است.

    مشخصات و سوابق


    • معصومه امیری مقدم متولد 1352 دارای مدرک مهندسی الکترونیک
    • محمود قیدی متولد 1355 دارای مدرک مهندسی برق قدرت


    زوج یاد شده سفرهای متعددی درداخل و خارج از ایران داشته اند و شاخص ترین سفر جهانگردانه آنها سفر به بخش بزرگی از جاده ابریشم از ایران تا چین با اتومبیل شخصی خودشان بوده است.این سفر در سال 1383به مدت پنج ماه به طول انجامیده است و حاصل آن یک فیلم مستند آماتوری بوده است که برنده جایزه ویژه سینمای آماتوری جوان شده است.

    اهداف سفر

    سفر به دور دنیا دارای اهداف زیر است:

    • جستجوی چشم اندازها و افقهای تازه
    • تقدیس زندگی با شعار " در ستایش زندگی"
    • رساندن پیام دوستی و عشق از سوی خانواده های ایرانی به مردم جهان
    • آشنائی با فرهنگ سایر سرزمین ها
    • بزرگداشت مولانا در سال مولانا با تهیه طوماری به نام "صلح و دوستی مولانا" و به امضا رساندن آن در طول مسیر و تحویل طومار به سازمان یونسکو در پایان سال میلادی جاری
    • معرفی ایران و جاذبه های آن به مردم جهان
    • بازدید از موزه ها و آثار باستانی و جاذبه های طبیعی سایر کشورها
    • ثبت اطلاعات به صورت تصویری و متن در طول سفر در وب سایت اینترنتی [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] که ویژه این سفر است.


    زمان بندی سفر

    در مورد زمان بندی این سفر به دلیل طولانی بودن مدت زمانی که برای طی کردن پنج قاره لازم است، می توان به تاریخ ورود به کشور ترکیه و کشورهای اروپائی و آمریکا به شرح زیر اشاره کرد. طبیعی است که در چنین سفر گسترده ای، تاریخ دقیق ورود به کشورهای مختلف با احتمال جابجایی هائی روبرو است:

    1. آغاز حرکت از شهر تهران 20 خرداد ماه 86 خواهد بود.
    2. خروج از ایران و از طریق مرز بازرگان و ورود به کشور ترکیه در تاریخ 30 خردادماه 86
    3. ورود به اروپا از کشور یونان در تاریخ 15 تیرماه 86 می باشد و گردش در کشورهای یونان، ایتالیا، آلمان، فرانسه، اسپانیا، پرتغال از تاریخ 15/4/86 تا تاریخ 31/6/86
    4. ورود به ایالات متحده آمریکا در تاریخ 1/7/86


    نتایج مورد نظر از این سفر

    با توجه به موضوعاتی که دربخش اهداف این سفر درج شده است، نتایج مورد نظر از این سفر رسیدن به اهدافی است که پیش از این یاد شده است. از جمله این نتایج می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    • ثبت مشاهدات در طول سفر به وسیله دوربین فیلمبرداری و عکاسی
    • ثبت اطلاعات و تصاویر برروی سایت اینترنتی [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
    • رساندن پیام صلح ودوستی مولانا و مردم ایران به جهانیان
    • رساندن پیام های فرهنگی مردم سایر ملت ها به ایرانیان در پایان سفر
    • تشکیل و تاسیس موزه ای از دستاوردهای فرهنگی و اجتماعی این سفر

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].

    این زوج جوان عکس ها وتصاویر بسیار زیبایی در طول سفرشان گرفته اند که در سایت اونها میتوانید ببینید :

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]

    ادامه دارد .....
    گاهی نجات باغ به دوش مترسکهاییست که از کلاغ می ترسند .

  3. تعداد 15 کاربر از soshiant برای این پست تشکر کرده اند.


  4. #3

    موتور سوار

    نوع موتور
    Honda xl 125
    نوشته ها
    109
    تشکر
    114
    Last Online
    04-10-1390 @ 06:32 بعد از ظهر

    پیش فرض

    خاطرات موتورسیکلت ...... ارنستو چه گوارا

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].

    البته ممکنه ربط زیادی به موتورسیکلت نداشته باشه ولی داستان زندگی قهرمانان ملت ها همیشه غرور آفرین و خیانت خائنین هیشه دردناک وعبرت آموز است .....

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ].

    دسامبر 1951 برای ارنستو (چه گوارا) و دوستش آلبرتو آغاز سفری بود پر ماجرا به دور آمریکای جنوبی با موتور سیکلت . سفری با برنامه ریزی ناشیانه و نشات گرفته از آرمان گرایی ها و قهرمان بازی های دو جوان با رویاها و آرزوهای مشترک که در نه ماه بر ترک موتور سیکلتی فکسنی جاده های دور و دراز را می پیمودند تا به هدف نامعلومشان برسند.
    که البته شرح ماجراهای این سفرئدر کتابی تحت عنوان"خاطرات موتور سیکلت" به چاپ رسیده و چه گورا خود در این کتاب گفته است:"این پرسه ی دور آمریکای ما بیش از آنچه فکر می کردم مرا عوض کرده است." و شاید این تغییر همان هدف نامعلوم سفر بوده است.
    از هر چیز عریان شدم جز غرور،
    پس به آن تكیه می*كنم
    و او خرسندم می*كند
    و نیازهایم را سیراب.
    و با خاری در گلو، در آتش تمنا می*سوزم...
    آواره خانه به دوش،
    چادرنشین ولگرد،
    هر چه می*خواهی بنام مرا
    بله، اما من
    وقتم را هر كجا كه بخواهم می*گذرانم
    هر آنچه در ذهن دارم را آزادانه، هر كجا كه بخواهم بازگو می*كنم
    و از تو تعریف می*كنم، هر كجا كه بخواهم.
    هر كجا كه پرسه می*زنم،
    هر كجا كه سر برزمین بگذارم،
    آنجا خانه من است...»
    متالیكا-Wherever I May Room

    حماسه چه گوارا
    حالا سال*ها از آن روز به یاد ماندنی، آن ظهر گرم لاتین می*گذرد؛ درست 55 سال قبل... نزدیكان «ارنستو»ی جوان خود را برای جشن مفصلی آماده می*كردند، آخر این دانشجوی بی*قرار عاشق شده بود. عاشق دختری اهل «كوردوبا» شهر زادگاهش.
    همه گمان می*كردند همین روزهاست كه ارنستو با آن دخترك طناز و دلفریب ازدواج كند. اما آن روز، او آمد و گفت: «پدر! می*خواهم به سفر بروم
    پدرش گفت: «سفر؟ چقدر طول خواهد كشید؟»
    گفت: «یك سال، شاید هم بیشتر. آخر می*خواهم با موتورسیكلت همه آمریكای جنوبی را بگردمپدرش پرسید: «دختری كه دوست داری را چه می*كنی؟»
    ارنستو گفت: «اگر دوستم داشته باشد، منتظرم می*ماند
    -* اما خسته می*شوی.
    - خسته خواهم شد.
    - گرسنه می*مانی.
    -* می*دانم.
    -* ممكن است بمیری.
    - برای مردن آماده*ام.
    -* پس می*روی؟
    - باید بروم!
    آن روز، «ارنستو گوارا» 23 ساله بود. او با دوستش «آلبرتو گرانادا» در صبح طلایی یكی از روزهای ماه اكتبر 1951، قرار گذاشتند تمام آمریكای جنوبی را زیر پا بگذارند و عطش ماجراجویی خود را فرو بنشانند.
    ارنستو در كتاب «خاطرات سفر با موتوسیكلت» از جرقه ابتدایی فكر این سفر پرمخاطره می*گوید: «اغلب دراز می*كشیدم و به خیالپردازی فرو می*رفتم «عالم خیال، همواره برایم جذاب بوده و مرا به دوردست*ها برده است؛ به دریاهای استوایی، به آسیا. به قطب شمال یا جنوب، به جنگل*ها و كوهستان*ها.
    شبی دراز كشیده* بودم و آسمان پرستاره را تماشا می*كردم. داشتم در راه شیری كهكشان پیش می*رفتم. ناگهان از خودم پرسیدم: «چرا به آمریكای جنوبی سفرنمی*كنی؟
    بعد دوباره از خودم پرسیدم: ولی چطور؟
    و این بار مصمم به خودم جواب دادم: با موتورسیكلت!
    این طور بود كه فكر سفر به سرم زد و دیگر هیچ وقت از ذهنم بیرون نرفت... (من و آلبرتو) آن روزها هیچ چیز نمی*دیدیم مگر راه*های بی*انتهای خاكی؛ راه*هایی كه در برابرمان گسترده می*شدند و به ابدیت می*پیوستند...»
    ارنستو می*نویسد: «اگر انسان ماجراجویی پیشه كند، بی*تردید تجربه*هایی كسب می*كند كه دیگران از آن محرومند. ما برای در پیش گرفتن این سفر، شیر یا خط انداختیم. شیر آمد؛ یعنی باید رفت و ما رفتیم. اگر خط هم می*آمد و حتی اگر ده بار پشت سر هم خط می*آمد، ما آن را شیر می*دیدیم و به راه می*افتادیم.
    خلاصه ما راه افتادیم و رفتیم و رفتیم و رفتیم. وقتی كه برگشتیم،* دیگر آن آدم*های قبلی نبودیم؛ عوض شده بودیم. سفر، نگاه ما را به اوج*ها برده بود. بزرگ*تر شده بودیم. دو نفری كه آن روز به سفر به دور آمریكای جنوبی رفتند، در آن دوردست*ها مردند. آنهایی كه برگشتند، آدم*هایی تازه بودند...»
    بله. این دو با موتورسیكلت لكنته خود كه نیمه راه نرسیده به كل اسقاط شد، راهی سفری شدند بی*بازگشت. چرا كه طبق همان نوشته*های ارنستو، در پایان راه،* آنها كسان دیگری شده بودند؛ مردانی با چشمانی كاملا گشوده كه برای فقر و محرومیت دنیای لاتین خود دنبال چاره می*گشتند.
    آلبرتو گرانادا هنوز زنده است. او چندی پیش با وجود سن بالا و ضعف ناشی از پیری،* در كنار تیمی سینمایی قرار گرفت تا عوامل ساخت فیلم خاطرات سفر با موتورسیكلت، در بازسازی واقعیت و نمایش لحظاتی كه در این محصول مستقل به تصویر كشیده شده،كاملا اطمینان داشته باشند.
    او دوباره بر ترك موتوری قدیمی نشست و میان تپه*ها و كشتزارها خاطرات خود را زنده كرد تا بازیگر نقش گرانادای جوان، به خوبی از حالات و روحیات همسفر ارنستو آگاهی پیدا كند. اما بازیگر نقش ارنستو، تنها به نوشته*های بزرگمرد آمریكای لاتین و توصیه*های گرانادا قناعت كرد. چرا كه دیگر ارنستو گوارا راهی سفری دیگر شده، سفری كه او را تا قله*های قلب آزادگان دنیا پیش راند و حالا او بر فراز ابرها، از آن بالا بالاها برای هواداران پرتعداد خود در سراسر جهان دست تكان می*دهد...
    در پایان سفر به دور آمریكای جنوبی بود كه ارنستو دیگر زندگی بی*سر و صدا و پرملال مرسوم در عصر خود را تاب نیاورد و با پیوستن به گروه شورشی كوبایی*ها به رهبری «فیدل كاسترو» نامی تازه برای انسان جدیدی كه شده بود، برخود دید: «ارنستو چه گوارا»...

    گاهی نجات باغ به دوش مترسکهاییست که از کلاغ می ترسند .

  5. تعداد 13 کاربر از soshiant برای این پست تشکر کرده اند.


  6. #4

    موتور سوار

    نوع موتور
    Honda xl 125
    نوشته ها
    109
    تشکر
    114
    Last Online
    04-10-1390 @ 06:32 بعد از ظهر

    پیش فرض

    خاطرات سفر با موتور سیکلت خاطرات سفر ارنستو و دوستش آلبرتو گرانادا است.آن دو بدون هراس از مرگ سفری را آغاز می کنند که با مشقت های بسیاری همراه است.آنها مجبورند برای تامین مخارج سفر توالت کشتی را بشورند و یا به کارهای اجباری تن دهند. هر چند گاهی دست به شرارت می زنند و با به فرار می گذارند. زیباترین قسمت این خاطرات سفر به ماچوپیچو در پروست. دیدار با باقیمانده تمدن اینکاها که اکنون در فهرست جهانی میراث فرهنگی به ثبت رسیده است. ارنستو در این باره مینویسد:بسیاری از توریست هایی که برای دیدن پرو می آیند یکسره به کاسکو سفر می کنند،آنها هیچ شناختی از مردم محروم پرو ندارند. برای به دست آوردن درک درستی از این کشور باید با مردم محروم این کشور مانوس شد و آنها را نزدیک دید.
    چهره ای که از چه گوارا در این کتاب ترسیم شده چهره ای کاملا مجزا از اسطوره کمونیستی اوست.او در کنار محرومان قرار می گیرد با آنها همدردی می کند، بی هیچ ترسی در کنار جذامیان به بازی مشغول می شود و گاهی اوقات با شرارت هایش به مردم خسارت وارد میکند و از آنجا فرارمیکند.خاطرات سفر با موتورسیکلت را نشر اجتماع به ترجمه رضا برزگر به چاپ رسانده است این کتاب با قیمت 1500 تومان در سال 1383 و با 3هزار تیراژ به چاپ رسیده است.
    خاطرات سفر با موتورسیکلت فیلم هم شده،والتر سالز کارگردان برزیلی این کتاب را به فیلمی خوش ساخت از سینمای آمریکای جنوبی بدل کرده است. / مزدك علی*نظری /خبرنگاران صلح
    *
    دکتر ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا (به اسپانیایی: Ernesto Rafael Guevara de la serna ) (زاده 14 ژوئن 1928 در روساریو استان سانتا فه، - درگذشته 9 اکتبر، 1967) که بیش*تر به*نام چه*گوارا یا ال*چه شناخته می*شود، پزشک، چریک، سیاستمدار و انقلابی مارکسیست، درِ آرژانتین زاده شد.
    گوارا یکی از اعضای جنبش 26 ژوئیه ِ فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال 1959 (میلادی) قدرت را در کوبا به*دست آورد.چه*گوارا چندین پست* مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت و پس از آن با امید برانگیختن انقلاب* در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال 1966 (میلادی) به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد. در اوایل اکتبر 1967 (میلادی) چه*گوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طرح*ریزی شده بود دستگیر شد. برخی باور دارند که سیا ترجیح می*داد گوارا را برای بازجویی زنده در دست داشته باشد، اما در هر صورت او به*وسیله ی ارتش بولیوی در نزدیکی وایه*گرانده در مدرسه روستای لا ایگه را در سانتا کروز دلاسیه*را به دستور بارریه نتوس دیکتاتور نظامی کشته شد.
    پس از مرگ گوارا، او به عنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی، و جنگ*آور تبدیل به قهرمان جنبش*های انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان شد.
    در بامداد 8 اکتبر 1967 در نزدیکی لاایگه را (دهکده کوچکی در بولیوی و در نزدیکی کوه*های آند) چه*گوارا به همراه چندتن دیگر از گروه چریکی* به محاصره ارتش بولیوی که به وسیله ماموران سیا و افسران آمریکایی همراهی می*شد درآمده و دستگیر شدند،چه روز بعد توسط سربازان بولیویایی با خونسردی و به وسیلهٔ رگبار مسلسل به قتل رسید. بقایای جسد چه گوارا در 1997 (میلادی) پیدا شد و به کوبا انتقال یافت.در سانتا کلارا بنای یادبودی برای او ساخته شده*است.وی در این شهر در جریان جنگ*های انقلابی کوبا پیروزیهای شگرفی آفریده بود.
    چهل سال بعد از اعدام چه گوارا هنوز هم زندگی وی و کارهایش یکی از بحث*های ادامه دار در جهان است . خیلی از صاحب نظران از جمله نلسون ماندلا از وی به عنوان یک قهرمان نام می*برد و او را الهام دهنده ی آزادی برای تمامی کسانی میداند که آزادی را دوست دارند، این در حالیست که ژان پل سارتر وی را نه تنها روشنفکر می*دانست بلکه از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد می*کرد . چه گوارا یک قهرمان ملی دوست داشتنی برای کوبایان باقی می*ماند و تصاویر وی روی سکه*های فلزی کوبایی را زینت داده*است و دانش آموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز می*کنند که : ما نیز مثل چه خواهیم شد . ودر سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را به خاطر می*سپارند موزه*ها ی بیشماری از چه کشور را پر کرده*است ودر سال 2008 یک مجسمه ی برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چه گوارا برای بعضی از بولیویان به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و می*پرستند.
    خاطرات سفر با موتورسیکلت
    "ما برای در پیش گرفتن این سفر، شیر یا خط انداختیم. شیر آمد، یعنی باید رفت. و ما رفتیم." از متن کتاب خاطرات سفر با موتور سیکلت
    برای من که عاشق سفر کردنم و همان طور که قبلا هم گفتم آرزوی بزرگی هم در موردش دارم خواندن "خاطرات سفر با موتور سیکلت" خیلی جذاب بود. به خصوص که مسافر ارنستو چه گوارا باشد. در ابتدای کتاب می خوانیم : "سال 1951 بود. در این زمان، ارنستو عاشق شده بود، عاشق دختری اهل کرودوبا. من و مادر ارنستو و همه اعضای خانواده گمان می کردیم همین روزها ارنستو با آن دختر طناز و دوست داشتنی ازدواج خواهد کرد. اما یک روز ارنستو آمد و گفت : پدر! من عزم سفر دارم. گفتم : چه مدت طول خواهد کشید؟ گفت : یک سال شاید هم بیش تر. آخر می خواهم با موتورسیکلت همه آمریکای جنوبی را بگردم."
    و به این ترتیب ارنستو چه گوارا به همراه دوستش آلبرتو گرانادا مکاشفه هیجان انگیزشان در امریکایی جنوبی را آعاز کردند. در طول سفر، آدم های زیادی را می بینند. کسانی که به حماقت این دو جوان دانشجوی پزشکی می خندند، کسانی که با مهربانی از آنها پذیرایی می کنند و دیگرانی که شاید هیچ وقت به این فکر نمی کردند که این ارنستوی جوان و ماجراجو، تبدیل شود به مبارزی بزرگ و اسطوره ای برای ملت ها. اتفاقا جالبی کتاب هم در این است که چهره چه گوارا را اصلا در کلیشه هایی که از او ساخته و پرداخته شده نشان نمی دهد. در این سفر بزرگ گرسنگی، سرما، گرما، پشه، کار اجباری، خستگی، بی پولی و خیلی چیزهای دیگر هم همسفرانشان هستند

    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]..
    خود کتاب یک جنبه فوق العاده دارد. درعین حال که دارد ماجرای سفر به کشورهای آمریکای جنوبی و تجربه برخورد با زندگی مردم را روایت می کند، به روشنی مرام چه گوارا را نشان می دهد. مثلا در جایی که به حضورش در یک مجتمع نگهداری بیماران جزامی اشاره می کند، با لحنی توام با ستایش از کارکنان آن مرکز می گوید :" آنها کاری را انجام می دادند که نه ثروتی برایشان می آورد و نه شهرتی در برداشت. آن ها گم نام می زیستند، خدمت می کردند، رنج می بردند و در نهایت گم نامی می مردند. آن ها فرشتگانی بودند در سیمای انسان"
    ارنستو همان آدمی است که بعد از دیدن رنج یک پیرزن، داروی آسم خودش را به او می دهد و می گوید: "ای کاش می توانستم همه رنج های بشری را بردارم و روی دوش خود بگذارم!" و به ندایی که به او می گوید "مردم را دریاب! هرگز سازش نکن!" پاسخ می دهد که : "تصمیم گرفتم خودم را وقف مردم کنم."
    خواندن این کتاب کمتر از 2 ساعت وقت می گیرد. کتاب پر است از ماجراهای تلخ و شیرین. گاه آن چنان تلخ که مدتی تامل کنی و گاه چنان شیرین که با صدای بلند بخندی. از دستش ندهید

    به دلیل اینکه بحث این تایپیک به مسائل سیاسی وحاشیه کشیده نشود قسمت های زیادی از این مطلب را حذف کردم
    کتابخانه زندگی دیجیتال
    Hyper Web
    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
    خبرنگاران صلح
    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
    [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
    گاهی نجات باغ به دوش مترسکهاییست که از کلاغ می ترسند .

  7. تعداد 10 کاربر از soshiant برای این پست تشکر کرده اند.


  8. #5

    موتور سوار

    نوع موتور
    Honda xl 125
    نوشته ها
    109
    تشکر
    114
    Last Online
    04-10-1390 @ 06:32 بعد از ظهر

    پیش فرض

    دوستان یه سوال دارم . آیا تردد موتور در جاده چالوس فقط روزهای پنجشنبه وجمعه ممنوع است یا اینکه ایام تعطیلات رسمی هم شامل این قانون میشه ؟به عنوان مثال اگر من صبح روز شنبه 15 خرداد ( تعطیل رسمی قیام 15 خرداد ) از چالوس به سمت تهران بیام ممکنه به من گیر بدهند؟ لطفا راهنمایی کنید .
    گاهی نجات باغ به دوش مترسکهاییست که از کلاغ می ترسند .

  9. #6

    همـــــــکار ســـــــابـــــــق

    محل سکونت
    تهران
    نوع موتور
    Apache160,Ravan 200,RKV 200
    شغل و حرفه
    ازاد
    نوشته ها
    858
    تشکر
    3,163
    علاقمند به موتورهای ریس
    Last Online
    29-12-1397 @ 02:07 بعد از ظهر

    پیش فرض

    فکر کنم ایام تعطیل هم ممنوع باشه
    اﻭﻧﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮاﻣﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺪ ﺷﻦ, ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ اﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﺩ ﺷﻦ

  10. #7

    موتور سوار

    محل سکونت
    گلستان.مینودشت
    نوع موتور
    taktaz 125
    نوشته ها
    19
    تشکر
    31
    Last Online
    02-05-1393 @ 11:10 قبل از ظهر

    Cool سفر با موتور

    پیشنهاد میدم به این سایت 1 سری بزنید [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ] دریایی از اطلاعات درباره سفر با موتور از یه گروه بزرگ به همراه عکس های زیبا

  11. تعداد 3 کاربر از ehsan.taktaz برای این پست تشکر کرده اند.


  12. #8

    کاربر فعال تهران

    محل سکونت
    دروازه دولاب تهران
    نوع موتور
    ندارم )-:
    شغل و حرفه
    دانشجو
    نوشته ها
    1,646
    تشکر
    4,761
    علاقمند به موتورهای کراس
    Last Online
    28-01-1395 @ 09:25 قبل از ظهر

    پیش فرض

    فکر میکنم کلیفرنیا مرکز موتور بازای دنیاست
    به سلامتی همه اونایی که ما رو همین جوری که هستیم دوست دارن وگرنه بهتر از ما رو ، همه دوست دارن....

  13. کاربر زیر از reza KTM برای این پست تشکر کرده است


  14. #9

    Banned

    محل سکونت
    Pasteur Square
    نوع موتور
    Hyosung GT250R & Ravan 200
    نوشته ها
    44
    تشکر
    11,919
    Last Online
    31-06-1393 @ 03:55 بعد از ظهر

    پیش فرض

    منتقل شد به این تاپیک [فقط کاربران می توانند لینک هارا ببینند. ]
    لطفا از زدن تاپیک های تکراری و کوتاه و بی توضیح خودداری کنید

  15. کاربر زیر از Kami برای این پست تشکر کرده است


  16. #10

    Banned

    محل سکونت
    تهران-سلسبیل
    نوع موتور
    Hyosung GT250r
    شغل و حرفه
    تاسیسات پکیج-کامپیوتر
    نوشته ها
    79
    تشکر
    348
    علاقمند به موتورهای ریس
    Last Online
    06-02-1393 @ 09:38 قبل از ظهر

    پیش فرض

    ای بابا دست رو دلم نزار

    کمی از خاطراتم میگم ..

    در یکی از روز های گرم تابستانی سال 1390 روز شنبه بود که صبح ساعت 10 از تهران به مقصد چالوس راه افتادیم
    از مسیر شیخ فضل الله انداختیم به سمت کرج اونم توی اتوبان خوش آسفالته تهران کرج
    تا ایستگاه اتمسفر سرعتو رسوندم به 150km .. که بعد از طی مسافتی کوتاه متوجه شدم به کانکس پلیس راهنمایی رانندگی نزدیک میشم سرعتو رسوندم به 100 و اون لحظه ای که داشتم از بقل مامور راهنمایی رد میشدم باهاش به مدت چند ثانیه چشم تو چشم شدم (بنده خدا داشت از این تابلو های بیل بیلکی واسه ماشینا تکون میداد که سر رسیدم و اون همینجور مات و مبهوت به تماشای منو موتورم پرداخت .. )خیلی باحال بود موقعه ای که رد شدم اون هم تو حالت تکون دادن تابلوی ایست یهو خشکش زد و دیدم سر و گردنش فقط میچرخه و تمام بدنش خشک شده بود...
    از شانس بد من اون روز طرح بود ! کمی جلوتر یه باراباس به انتظارمون نشسته بود..

    سرتونو درد نیارم موتورو گرفتن ما رو هم سوار باراباس کردن تا پارکینگی که همون نزدیکی ها بود .. بعد کلی خواهش یک فقره جرمه 20000 ت شدم و از خطای من چشم پوشی کردن تا 2 روز دیگه بتونم موتورو از پارکینگ در بیارم

    در کل جاتون خالی اون روز یه جورایی نتونستم پامو از تهران بزارم بیرون ولی الان که فکرشو میکنم میبینم چرا نتونستم اون روز لااقل تا بیخ جاده چالوس برم!!!! حیف شد..
    بعد از اون هیوسانگو فروختم ضدم به یه زخمی..

    اینم خاطره من از شمال گردی..

  17. تعداد 8 کاربر از Hayabusa namorde برای این پست تشکر کرده اند.


صفحه 1 از 20 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

بازدیدکنندگان، این صفحه را با جستجوی این کلمات در موتورهای جستجوگر پیدا کرده اند:

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندي ها (Bookmarks)

علاقه مندي ها (Bookmarks)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
پرشین موتور
   اکنون ساعت 03:12 بعد از ظهر برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.


    انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
    شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
    برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
   لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
   تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)

   قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران

 


کاربر گرامي؛

براي مشاهده انجمن پرشین موتور با امکانات کامل بهتر است از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد

  1. بستن این دسته بندی
برو بالا