|
|
|
مطالب دست نوشته خودتون و یا شعرهایی که به نظرتون جالب هست می تونین اینجا قرار بدین.
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه،
گم شدن تا ته تنهایی محض،
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفرترسیدی،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم...
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد
برسیم
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
خارج از وزن، سبک، وحشی به ته خط رسیدن و ریدن
به تمام اونچه گفتن و گفتی با چشای خیس خندیدن
مثل یک آلتم پس از انزال تو دیالوگ با یه گله ی خوشحال
مث یه خواب بد تو ذهن یک سگ پیر که تمام عمرو شاشیده رو دیوار
مثل کفتار زوزه می کشم شبرو شکل یک زخم رو تنی بیمار
دیگه مشروب مست شده از من من یه خاکسترم از این سیگار
دلخوشم نکن ،که پشت این سنگر لشکری از سکوت و ترس و تردیده
ما همیشه دروغ می گفتیم گرگ اینجا تو گله خوابیده
مثل یه زن تو تجاوزی جنسی شل گرفتم که درد کمتر شه
یه پل شکسته بین دو هیچ خطرش هست که باز خم تر شه
یه سرنگ آلوده توی رگم پر ویروس دلتنگی و وحشت
مثل یه بچه گربه که لگد خورده خاطراتش تو کوچه ای خلوت
شرم یک حلقه ی ازدواجم که توی طاق مستراح افتاد
مث تشویش دختری دانشجو که واسه نمره خوابیده با استاد
اثر سیلی دبیر رو صورت بغض انگشت از فشار مداد
مادرم تو محرم نماز می خوند یه کسی پای تلویزیون فحش می داد
توی چت پشت یک مونیتور خسته بی کسی های خستمو بغل کردی
من تورو بو کشیدم از غم و تو امشب میرزا رو گوش می کردی
وقتی زرتشت احمق نیچه غار تنهاییشو به ادما می فروخت
یه کسی شبیه تو حوا ،من آدمی که لای ادما می سوخت
یه درختم که کرم های تنش تنها دلخوشی شبهاشن
یه کویری که خواب می بینه رو تنش آب می پاشن
خارج از وزن،یه نت لالم که دل از سمفونی شدن کند
بی صدا تر از همیشه داره با چشای خیس می خنده
من آگاهم از میگساریِ پنهان زاهد// و اندرزش از پاکی آب، نزد خلایق
هاینریش هاینه, شاعر آلمانی
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینهی تردیدند
نشد از سایهی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی همهی ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
قیصر امین پور
---------- Post added at 01:17 PM ---------- Previous post was at 01:12 PM ----------
كدامین چشمه سمی شد كه آب از آب می*ترسد؟
و حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می*ترسد
كدامین وحشت وحشی گرفته روح دریا را؟
كه توفان از خروش و موج از گرداب می*ترسد
گرفته وسعت شب را غباری آن*چنان مبهم
كه چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می*ترسد
شب است و خیمه شب بازان و رقص وحشی اشباح
مژه از پلك و پلك از چشم و چشم از خواب می*ترسد
بهمن رافعی
---------- Post added at 01:22 PM ---------- Previous post was at 01:17 PM ----------
گریه نمی کنم یک چیزی رفته توی چشمم!
به گمانم ...
یک خاطره است
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
در راه کشف حقیقت
سقراط به شوکران رسید
مسیح به میخ و صلیب
ما نه اشتهای شوکران داریم
نه طاقت میخ و صلیب
پس بهتر است بجای کشف حقیقت
برگردیم و کشکمان را بسابیم!
---------- Post added at 11:08 PM ---------- Previous post was at 11:07 PM ----------
شاعر طنز پرداز
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
نازنین
زندگی ساعت دیواری نیست
که اگر هم خوابید
بتوانی آن را تنظیم کنی
کوک کنی
برسانی خود را به زمان دگران
کامیابی صدفی نیست که آن را موجی
بکشد تا ساحل
و در او مرواریدی باشد
غلطان،
نایاب
هیچ صیاد زیردستی نیز
باز بی تر و تقلا
ماهی کوچکی از دریای صید نکرد
بخت از آن کسی است
که به کشتی رود و به دریا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چیزی را کشف کند
و بداند که جهان پر آیات خداست
بشنود شعر خداوندی را در کار جهان
و ببندد کمرش را با عزم
و نمازش را در مزرعه
در کارگهی بگذارد
و مناجات کند با کارش
و در اندیشه یک مسئله خوابش ببرد
و کتابش را بگذارد در زیر سرش
و ببیند در خواب
حل یک مسئله را
باز با شادی درگیری یک مسئله بیدار شود
ابن سینا
پاستور
گراهام بل
رازی
و ادیسون
ادیسون
و ادیسون
بشود
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
باید که شیوهی سخنم را عوض کنم
شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندن یک شعر لازم است
روزی سه بار انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خواندهام
آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانهی یک دوست سر زدم
اینبار شکل در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من
وقت است قیچی چمنم را عوض کنم
باید پس از شکستن یک شاخ دیگرش
جای دو شاخ کرگدنم را عوض کنم
وقتی چراغ مه شکنم را شکستهاند
باید چراغ مهشکنم را عوض کنم
عمری به راه نوبت ماشین نشستهام
امروز میروم لگنم را عوض کنم
با من برادران زنم خو ب نیستند
باید برادران زنم را عوض کنم
دارد قطار عمر کجا میبرد مرا؟
یارب! عنایتی! ترنم را عوض کنم
ور نه ز هول مرگ زمانی هزار بار
مجبور میشوم کفنم را عوض کنم
دستی به جام باده و دستی به زلف یار
پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟
---------- Post added at 10:42 PM ---------- Previous post was at 10:10 PM ----------
دی با صنمم بر لب یك جــــــوی نشستیم
یك چای بخوردیم و بسی تخمه شكستیم
(البت كمی آن سوتر از این محفل ســــاده
بودند دو جیـن عضو قدیم خــــــــــــانواده)
كوتــــــــاه سخن آنكه من و شاهـد گیتی
بودیم به صحبت ؛ سخنانی درپیتــــــــی!
گفتم: صنما راز خم این مژه چون اســــت؟
كز قامت آن ملك جهان كوچك و دون است!
گفتا: صنما! ول بنما! این چه سوال است؟
كز لطف ریمل این مژه در حد كمال است!
گفتم: چه كسی زخم بر آن بینی بی نقص نشانده؟
لب تر بنما نفــــــــــــــــــله كنم، صبـــر نمــــانده!
گفتا كه : دماغم همه مدیون همین است
این زخـــمه جـــراح، نه از مایه كین است
گفتم: صنما این چه عجب دیده سبزی است تو داری؟
خواهم كه زنم جلد بر این تحفه، بده چســــب نواری!
گفتا: صنـــما خر نشو! ما را نده آزار
گویند به این � لنز ملون � همه بازار!
گفتم كه: از این شعشعه طره زلفان تو مستم
ای بار خدایا! فتبارك به تو، از جای بجـــــستم!
گفتا كه : مد موی من از نوع كـلنگی است!
مهواره نشان داد! مدش عند فرنگی است!
(این نـــــــــــكته تذكر بدهم خدمت خوبان
دربـــــــــــــــــاره آن شعشعه طره زلفان؛
آن شــــــعشعه كه صحبت آن رفت به بالا
از پشت حجاب آمد و تـــــابید!!! ، به مولا!)
گفتم: صنما این چه جلوبندی و رینگ است!؟
این كار خدا نیست، بساط تیـونیـنــگ است!
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
گل و شکوفه و گلدان لاله عباسی
چقدر مسخره است شعر احساسی
زمان زمانه پول است و قدرت و ثروت
و من چه حیف میدهمت شاخه یاسی
که میسپاری اش آخر به دست زمین
چه بهتر آنکه مرا خوب نشناسی
و من که گریه ی این روزگار بدخلقم
کجا و .. آن مرد گنده ی تاسی
که شیک پوش و ولخرج و حراف است
عجیب نیست بخندی به شعر احساسی
ببین تو هیچ نمی فهمی از زبان دلم
چقدر فاصله افتاده بین ما یاسی!
ویرایش توسط nazamm : 01-07-1390 در ساعت 11:06 قبل از ظهر
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
گله میکرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه مان ایمیلی
حیف از آن رابطه ی انسانی
که چنین شد که خودت میدانی
عشق وقتی بشود دات ****
حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را ؟
برده به دات کام و دات ارگ تو را؟
بهرت ایمیل زدم بیشترک
جای سابجکت نوشتم به درک
به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم من سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آن هم به جهنم به درک
مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK کنسل کن
OFF کن کامپیوتر را جانم
یار من باش و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد
خسته از Font و ز Format شده ام
دلخور از گردلی @ ( ات ) شده ام
کرد رپلای به لیلی مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی
نامه ای پست نمودم بهرت
به امیدی که سر آید قهرت...
ویرایش توسط nazamm : 02-07-1390 در ساعت 08:00 بعد از ظهر
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
سلام بروبچ...
من خودم اهل شعر هستم... انشاالله که دوستان اهل شعر تو این سایت زیاد باشن...
جای همچین تاپیکی رو تو بحث ازاد خالی دیدم...
گفتم بذار این تاپیک رو خودم افتتاح کنم...
برای شروع یکی از غزل های سروده خودمو میذارم... دوستان یاری بفرمایید...
آمد بهار و بی رویت بهار نیست.... زاغ و ذغن براست و لیکن نصار نیست
هیهات که عمری میگذرد در فراق دوست.... یاری در این میانه به گوش و کنار نیست
در انتظار تو ای سبز سبزه ها .... خون میرود ز دیده و دل را قرار نیست
ای تک سوار عشق زمین و زمانه را... تا اسمان غبار گرفت و سوار نیست
ما خود شکستیم در آینه خویش را... بدتر از این زمانه دگر روزگار نیست
اگر عمری بود حتما از حافظ هم براتون غزل های ناب میذارم...
Coming So0on K9
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
سهراب سپهری
**به سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن**
صبح است ساقیا قدحی پر ز شراب کن....دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان بیشتر که عالم فانی شود خراب...مارا زجام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد...گر برگ عشق میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند...زنهار کاسه سر ما پر شراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم...باما به جام صافی خطاب کن
کار صواب باده پرستیس حافظا...برخیز و عزم جزم به کار صواب کن....
حضرت حافظ علیه الرحمه
Coming So0on K9
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
انجمن موتورسيکلت ايران(پرشین موتور) جهت بالابردن سطح فرهنگ و اطلاعات در زمينه موتورسواري راه اندازي شده است
شماره سامانه پيامکي انجمن : 50002666994466
برای ثبت شماره خود در سامانه پیامکی نام و نوع موتور خود را به شماره فوق پیامک کنید.
لطفا در هنگام کپی برداری مطالب و عکس ها منبع و لینک سایت ذکر شود.
تبدیل فینگلیش به فارسی (بهنویس)
قدرت گرفته از ویبولتین - طراحی قالب توسط وی بی ایران
علاقه مندي ها (Bookmarks)